یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

فرهنگ سبز» با رضا رویگری بابا بزرگ عشق نوه


فرهنگ سبز» با رضا رویگری بابا بزرگ عشق نوه

یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران است که کمتر از ۱۰ پروژه در سال ندارد در بیشتر سریال های ایرانی نقش های به یادماندنی بازی می کند, ضمن این که همه ایرانی ها با صدای جاودانه او که در ابتدای انقلاب ترانه «ا اکبر» را خواند, خاطرات زیادی دارند, با رضا رویگری به بهانه پخش سریال های «عملیات ۱۲۵» و «به کجا چنین شتابان» گفتگویی ترتیب دادیم که خواندنش خالی از لطف نیست

یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران است که کمتر از ۱۰ پروژه در سال ندارد. در بیشتر سریال‌های ایرانی نقش‌های به یادماندنی بازی می‌کند، ضمن این‌که همه ایرانی‌ها با صدای جاودانه او که در ابتدای انقلاب ترانه «ا... اکبر» را خواند، خاطرات زیادی دارند، با رضا رویگری به بهانه پخش سریال‌های «عملیات ۱۲۵» و «به کجا چنین شتابان» گفتگویی ترتیب دادیم که خواندنش خالی از لطف نیست.

● با رضا رویگری

بابا بزرگ عشق نوه

▪ خسرو فوت کرد، فریدون نصیب من شد

معمولا زنگ می‌زنند و نقش را پیشنهاد می‌دهند و ما انتخاب می‌کنیم که آیا نقش را قبول کنیم یا نه؟ در «به کجا چنین شتابان» هم به همین شکل بود، در ابتدا با من برای نقش «هاتف» صحبت شد و برای بازی در این نقش هم قرارداد بستم و قرار بود نقش «فریدون» را مرحوم خسرو شکیبایی به عهده داشته باشند، ولی وقتی ایشان به رحمت خدا رفتند من با آقای طالبی صحبت کردم و خواستم که در «نقش» فریدون بازی کنم، به این دلیل که این شخصیت جای بازی زیادی داشت و خیلی جذاب بود و آقای طالبی هم پذیرفتند.

نقش منفی جذاب‌تر است

به نظر من بازیگر باید قادر باشد هر نقشی را بازی کند، امروزه نقش‌های منفی نصیب بهترین بازیگران دنیا می‌شود، چون این گونه نقش‌ها جای بازی بیشتری دارد و شاید به همین دلیل هم است، که خیلی از بازیگران تراز اول دنیا از بازی در نقش‌های مثبت گریزان هستند و سعی می‌کنند با بازی در نقش‌های منفی قدرت بازی خودشان را بیشتر نشان دهند. فکر می‌کنم برای مخاطب هم نقش‌های منفی جذابیت بیشتری داشته باشد.

● حس و تکنیک مکمل یکدیگرند

به نظر من حس و تکنیک مکمل هم هستند.

تو اگر می‌خواهی به عنوان یک بازیگر موفق باشی باید از تکنیک این کار سررشته داشته باشی و آن را با حس خود درآمیزی تا در کار به نتیجه مطلوبی دست پیدا کنی.

اگر بازیگر بخواهد صرفا از تکنیک استفاده کند در این صورت شبیه روبات می‌شود و اگر هم قرار باشد فقط از حس در بازی استفاده کند باز هم نمی‌تواند به موفقیت کامل دست پیدا کند.

● نقش فقط برای جلوی دوربین است

به این جمله که می‌گویند؛ باید با نقش زندگی کرد، اعتقادی ندارم. من الان در حال بازی در چهار نقش متفاوت در کار‌های مختلف هستم، چطور می‌توانم با هر چهار نقش زندگی کنم؟وقتی مقابل دوربین قرار می‌گیرم در قالب نقش فرو می‌روم، ولی وقتی کلمه «کات» را شنیدم، دوباره همان رضا رویگری می‌شوم، نقش برای لحظه‌ای است که شما در مقابل دوربین قرار می‌گیرید، این اعتقاد من است که بازیگر باید درجا حس بگیرد و در نقش محو شود و به نحو احسن هم، آن نقش را بازی کند.

● بازیگری مثل المپیک است

در دنیا قانون هر کاری همین است که کم‌کم جوان‌ها جای بزرگتر‌ها را می‌گیرند و سینما هم از این قاعده مستثنا نیست، به خصوص این که سینما یک حرفه جوان‌پسند است و باید نسل جوان جایگزین نسل گذشته شود، اما من روی نحوه ورود بازیگران جوان به این عرصه می‌گویم؛ واقعا نباید همین جوری افراد برای بازیگری انتخاب شوند، کسی که برای بازیگری انتخاب می‌شود باید چیزی برای عرضه کردن داشته باشد و نباید دست خالی وارد این حرفه شود. بعضی‌ها فکر می‌کنند که باید بیایند و بازی کنند و تجربه کسب کنند تا خوب و حرفه‌ای شوند و این خوب شدن اگر به قیمت خراب شدن فیلم‌های زیادی هم شد، اشکالی ندارد در صورتی که این طرز تفکر اشتباه است. به نظرم کار در سینما و تلویزیون مثل المپیک است، شما در المپیک می‌روید که مدال بیاورید، نمی‌روید که تجربه کسب کنید، در عرصه بازیگری هم شما باید با دست پر و محکم وارد شوید، نه این که بیایید وارد کار حرفه‌ای شوید وتازه بپرسید که مثلا پلان به چه معناست؟ البته من با سیر تکامل بازیگر مخالف نیستم، همین الان خودم هم در حال یادگیری‌ام اما با این که بازیگر از «هیچ» شروع کند، مخالفم. مثل این می‌ماند که من از سیاست هیچ سررشته‌ای نداشته باشم ولی بیایم وزیر شوم و بگویم کم‌کم یاد می‌‌گیرم، خب این کاملا اشتباه است. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که به قله بازیگری رسیده است، بلکه همه مدام در حال تجربه و تکامل هستند اما این تکامل زمانی شکل می‌گیرد که بازیگر با دست پر وارد این حرفه شود، نه دست خالی!

▪ عاشق کارم هستم

در ابتدای دهه هفتاد چهار سال کار نمی‌کردم که پس از این مدت چهره‌ام از «جوان اولی» شکسته‌تر شده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم کاری کنم که با همین سن و سال ماندگار شوم. یک مدت کار نکردم و به دنبال کاری بودم که به این قالب برسم تا زمانی که فیلم «بوتیک» به من پیشنهاد شد، از پخش بوتیک واقعا یک روز هم بیکار نبودم و همین طور پشت سر هم دارم کار می‌کنم. هرچند گاهی‌اوقات از مشغله زیاد کلافه می‌شوم و بعضی وقت‌ها غر می‌‌زنم که حداقل دو روز مرخصی بدهید تا به یک مسافرت بروم ولی خودم می‌دانم که اگر این دو روز تبدیل به یک هفته شود، حوصله‌ام سر می‌رود. من عاشق کارم هستم و وقتی که بازی می‌کنم از کارم لذت می‌برم. هنوز هم این کار مثل روز اول برایم جذابیت دارد و هیچ وقت احساس یکنواختی و خستگی نکرده‌ام.

● باید محبوب مردم باشی

ماندگاری یعنی تلاش آن هم با عشق و برای مردم کار کردن. این خیلی مهم است که بازیگر برای مردم کار کند. باید مردم تو را بپذیرند و محبوب مردم باشی و بتوانی کارهای خوبی به مخاطب ارائه دهی تا ماندگار شوی. به شخصه تلاش زیادی دارم که مردم را از خودم راضی نگه دارم که امیدوارم در این کار موفق باشم.

▪ سینما برای بقا به سوپراستار نیاز دارد

سینما برای بقا و دوام خودش به ستاره و سوپراستار نیاز دارد. در ایران سوپراستار‌ها فقط خوشگلند اما در دنیا، سوپراستارها هم چهره زیبایی دارند و هم بازی بسیار خوبی از خود به نمایش می‌گذارند. به نظر من ما در هر عرصه‌ای به سوپراستار نیاز داریم، از سیاست بگیرید تا موسیقی و سینما... به نظرم در سینما به کسی می‌گویند؛ سوپراستار که محبوب مردم باشد و مردم به خاطرش بلیت بخرند و به سینما بیایند، در کنار این ویژگی یک سوپراستار باید بازیگر فوق‌العاده‌ای هم باشد.

▪ تهیه کننده بازیگر و مردم راضی‌اند

چرا پول را به من یا شما نمی‌دهند و به فلان سوپراستار سینما می‌دهند؟چون این سوپراستار ده برابر این مبلغ برای تهیه‌کننده بازده مالی به ارمغان می‌آورد. شما فکر می‌کنید تهیه‌کننده متوجه نیست که به چه کسی پول زیاد بدهد و به چه کسی ندهد؟ تهیه‌کننده با منت این پول را به سوپراستار می‌دهد چون می‌داند چندین برابر این پول بازخواهد گشت. تهیه‌کننده از دادن این پول راضی است، بازیگر و مردم هم راضی‌اند و من نمی‌دانم این جنجال‌ها برای چی درست شده است؟ به نظر من این دستمزدها حق بازیگران است و آنهایی که اعتراض می‌کنند یک عده انسان حسود و بخیل هستند.

● قلب‌های مردم

آرمانم در زندگی این است که سلامت باشم و به همین خاطر هم روزی ۲، ۳ ساعت ورزش می‌کنم، چون اگر سلامت نباشم نمی‌توانم به اهدافم در زندگی دست پیدا کنم. دوست دارم در کارم به جایی برسم که نمی‌دانم آنجا کجاست، ولی می‌دانم هرچقدر بتوانم قلب‌های مردم را تصاحب کنم به آرمانم نزدیک شده‌ام!!

▪ مشکل سینمای ما نداشت خلاقیت است

فکر می‌کنم سینمای ما الان نیاز دارد که انسان‌هایی واردش شوند که استعداد فعالیت در این عرصه را داشته باشند و با خلاقیت خودشان به سینما خدمت کنند. همچنین سینما الان به سناریو‌های نو و قصه‌های جدید نیاز دارد. متاسفانه الان داستان‌ها همه یکجور و یکنواخت شده است و همه، قصه‌هایی را انتخاب می‌کنند که امتحانش را پس داده است و بازده مالی خوبی داشته است. به همین دلیل است که سینما در حال حاضر از جذابیت لازم برخوردار نیست و فقط گاهی اوقات فیلم‌هایی با قصه‌های متفاوت دیده می‌شود مثل؛ «درباره الی...» که هر چند سال یک بار، از این دست فیلم‌های خوب در سینمای ما ساخته می‌شود که البته نمی‌شود گفت که سینمای ما این است. در نهایت فکر می‌کنم بزرگ‌ترین مشکل سینمای ایران وجود قصه‌های همگون و نبودن خلاقیت در داستان‌ها است. به نظرم اگر قرار است که سینمای ایران با سینمای غرب رقابت داشته باشد باید ابزار و امکانات حرفه‌ای در اختیار سینماگران قرار داده شود.

● عاشق ایرانم

زندگی بدون عشق معنایی ندارد و بدون عشق می‌میرم. من همیشه عاشقم. عاشق تمام مردم، کارم، همسرم، فرزندم و... و از همه مهم تر عاشق مملکتم هستم. من همه جور امکانات برای زندگی در خارج از کشور را دارم اما حاضر نیستم حتی یک روز خارج از ایران زندگی کنم. اینجا سرزمین من است و اینجا مردمی دارم که من با آنها معنا پیدا می‌کنم. این اصلا شعار نیست که بگویم عاشق ایرانم.

● لذت‌ تئاتر را چشیده‌ام

شما وقتی که قهرمان دوومیدانی هستید، برایتان تفاوتی نمی‌کند که در بیابان بدوید یا در خیابان چون عاشق دویدن هستید. من هم بازیگری را دوست دارم و هرجا که باشد بازی می‌کنم، چه سینما، چه تلویزیون و چه تئاتر برایم فرقی نمی‌کند. من سالیان سال روی صحنه تئاتر حضور داشتم و لذت‌ تئاتر را چشیده‌ام. شما در تئاتر هر شب بعد از اجرا مزد خودتان را با تشویقی که از سوی تماشاچیان می‌شوید، می‌گیرید. ولی نمی‌توانم بگویم که از بازی در سینما یا تلویزیون لذت نمی‌برم. در تئاتر، درشت‌نمایی بیشتری صورت می‌گیرد و در کنار این موضوع شما در تئاتر یک نقش را از اول شروع می‌کنید و به پایان می‌رسانید، اما در سینما یا تلویزیون ممکن است شما از روز اول فیلمبرداری نباشید و کار شما از وسط فیلمنامه کلید بخورد.

● خانواده خوشبخت

خانواده‌ای که در آن تنش و درگیری وجود نداشته باشد و عشق بین اعضای آن دیده شود و آسایش و آرامش در آن وجود داشته باشد، یک خانواده خوشبخت است. من همسر بسیار خوبی دارم و عاشق یکدیگر هستیم. همسر من یک زن دانشمند است که خیلی از انسان‌ها را با کلاس‌هایش به زندگی امیدوار کرده است. هر دوی ما با افتخار برای مردم کشورمان تلاش می‌کنیم و هیچ وقت هم در کار یکدیگر دخالت و سنگ‌اندازی نمی‌کنیم. یک پسر هم دارم که در خارج از ایران زندگی می‌کند و متاهل است یک دختر دو ساله هم دارم، به نام آوا که عشق منه! پسرم زمانی که در ایران بود در سینما در زمینه گریم فعالیت می‌کرد، اما پس از این که از کشور خارج شد، فعالیت هنری انجام نداد.

● به عشق مردم می‌خوانم

هیچ وقت موسیقی برای من خیلی جدی نبوده است، اما به هرحال من دو آلبوم را روانه بازار کردم و الان هم قصد دارم یک آلبوم دیگر آماده کنم. تا الان تمام ملودی‌هایم را خودم ساخته‌ام و تلاشم این بوده که مردم از کار راضی باشند و خدا را شکر، خیلی از کارها را مردم پسندیدند و دوست داشتند. متاسفانه مشکلی که وجود دارد این است که شما یک آلبوم موسیقی را با زحمت تهیه می‌کنید ولی دو روز بعد از این که آلبوم منتشر می‌شود، سریع کپی غیرمجاز می‌شود و هیچ کس هم نیست که با این مساله برخورد کند. در یک کلام باید بگویم که فقط به عشق مردم می‌خوانم.

● قصه خوب

در درجه اول، اولویتم برای انتخاب نقش، قصه خوب است. در وهله بعدی نقش خوب و جذاب و دیالوگ‌های زیبا و کارگردانی خوب و گروه تولید حرفه‌ای برایم مهم است. پول در درجه بعدی اهمیت است ولی اگر یک کاری تمام ویژگی‌های مدنظر من را داشته باشد اما پولی که حق من است را ندهند کار نخواهم کرد، چون چهل و یک سال است که دارم کار می‌کنم و همیشه حقم را گرفته‌ام. چرا فلان تاجر که با یک تلفن میلیاردها تومان نصیبش می‌شود باید به حقش برسد، ولی من که چهل سال کار هنری کرده‌ام، به حقم نرسم.

● مدیر برنامه

به نظر من بازیگر باید تمرکزش را فقط روی کارش بگذارد، مثلا نباید سر مسائل مادی با تهیه‌کننده چانه بزند. دنیا دارد به سمت حرفه‌ای شدن پیش می‌رود و سینمای ما هم باید حرفه‌ای شود. بازیگر باید آرامش داشته باشد و یک شخص دیگر باید در کنار بازیگر باشد و کارهای او را مدیریت کند. من وقتی یک مدیر برنامه دارم یعنی یک دفتر دارم که در این دفتر چند نفر در آن کار می‌کنند و این خودش باعث می‌شود که چند نفر هم شاغل شوند.

● کیش و شمال

به شدت به مسافرت رفتن علاقه دارم، چون شمال ایران را خیلی دوست دارم اولویت اول برای سفر به شمال کشور است. کیش را هم دوست دارم و ترجیح می‌دهم اگر در این فصل بخواهم به جایی بروم که دریا داشته باشد به کیش بروم، نه چهار قدم آن طرف‌تر که خارج از کشورم است و این روزها خیلی‌ها می‌روند.

● رضا رویگری از زبان خودش

من یک آدم حساس و به شدت دل نازک هستم که انسان‌ها را بسیار دوست دارم. انسان عاشق‌پیشه‌ و عاشق زندگی، شور و نشاط هستم. کودک درونم حضور پررنگی در زندگی‌ام دارد، به معنای واقعی من یک کودک بزرگم.

● ورزش و مطالعه

متاسفانه الان خیلی فرصت مطالعه ندارم ولی بیشتر کتاب‌های روانشناسی را مطالعه می‌کنم. روزی یک ساعت و نیم روی تردمیل راه می‌روم و اگر فیلمبرداری نداشته باشم به باشگاه می‌روم و چند ساعت هم آنجا ورزش می‌کنم.