سه شنبه, ۲۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 18 March, 2025
ازدواج های ایرانی

در مورد زمان مشاوره قبل از ازدواج اختلافنظر وجود دارد اما به نظر میرسد وقتی که دختر و پسر به این نتیجه میرسند که تمایل دارند با هم ازدواج کنند و میخواهند مطمئن شوند آیا شرایطشان برای ازدواج مناسب است یا نه، بهترین زمان برای این کار است...
آنها باید در این مرحله با هماهنگی هم، برای مشاوره اقدام کنند تا به نکتههایی که بدون شک از دیدشان پنهان مانده است، پی ببرند.
مشاوره قبل از ازدواج، باید زمانی انجام شود که طرفین به هم قول ازدواج نداده باشند، یعنی معلوم نباشد چه زمانی با هم ازدواج میکنند. متاسفانه در حال حاضر بسیاری از زوجها یک هفته قبل از مراسم عقد یا بعد از مشخصکردن تاریخ عقد، برای مشاوره مراجعه میکنند که این کاملا بیفایده و بیاساس است.
آیا هدف این زوج از مراجعه این است که یکی آنها را تایید کند؟ مشاوره قبل از ازدواج زمانی موثر است و مفهوم پیدا میکند که قبل از هرگونه تصمیمگیری جدی به مشاور مراجعه شود.
دختر و پسری که برای مشاوره مراجعه میکنند باید بتوانند تا حدودی مسایل احساسی را کنار بگذارند و چشمهایشان را روی مسایل منطقی بازکنند، احتمال شکست ازدواجهای احساسی زیاد است. از طرف دیگر، ازدواجهای بدون احساس و از روی منطق مطلق هم محاسبه یا معامله است و به شکست منجر میشود. برای شروع زندگی، عشق لازم است ولی کافی نیست. اشتباه است که فکر کنیم چون کسی عاشق طرف مقابلش شده، میتواند حتما با او ازدواج کند.
● ازدواج های ایرانی در گذر زمان
ازدواجها در ایران ۳ گروه هستند؛ ازدواجهایی که تا اواخر دهه ۴۰ شمسی انجام شده است، بیشتر ماهیت سنتی داشتهاند و جو حاکم بر خانوادهها نسبتا پدرسالاری بوده است. مرد بیرون از خانه کار میکرد و زن خانهدار بود، مطالبات و خواستههای مالی زیادی وجود نداشت، عشق هم در طول زندگی بهوجود میآمد. در این ازدواجها، همعقیده و همفکربودن زن و مرد خیلی مهم نبود و ارتباط عاطفی جزو معیارهای زندگی محسوب نمیشد. زن و مرد با مراسم خواستگاری سنتی به هم معرفی میشدند و با هم ازدواج میکردند و از قبل هیچ ارتباط عاطفیای با هم نداشتند. رابطه زن و مرد از ابتدا اینگونه تعریف شده بود؛ مرد نانآور است و زن مسوول تربیت فرزندان و انجام کارهای خانه. طلاق معنا و مفهومی نداشت. ایده اینکه زن باید با لباس سفید به خانه شوهر برود و با کفن خارج شود، حاکم بود.
گروه دوم، ازدواجهایی است که از دهه ۵۰ تا اواسط دهه۶۰ یعنی تا سال ۶۵ صورت گرفته است. این ازدواجها بهخصوص بین طبقه متوسط شهری اتفاق میافتاد و بیشتر ازدواجها مکتبی و آرمانی بود، به این معنا که یک قشر تحصیلکرده یا طبقه متوسط شهری پس ازهمفکری با هم و با کمترین توقعات و امکانات و قرار دادن ۱۴ شاخه گل مهریه قرار میگذاشتند با هم ازدواج کنند. برای این گروه از افراد، آرمان مهم بود و آنها بعد از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، با مشکلات عدیده مالی مواجه میشدند و زندگی سختی را شروع میکردند. این گروه به همان روش و سبکی که در همه دنیا رواج دارد، ازدواج میکردند و الگوی مدرن حاکم بود. در این الگو، طرفین به هم نمیگفتند چه داری و چه زندگیای درست کردهای و بعد، زندگی را شروع کنند بلکه میگفتند ما هیچچیز نداریم و با کمک هم شروع به ساختن میکنیم و البته این، معنای زندگی واقعی است. مشکلی که برای این نوع ازدواجها بهوجود آمد، این بود که مواجهه با بحرانهای مالی شدید باعث میشد گاهی برخی خانمها بهدلیل سختی و مشکلات، از ازدواج پشیمان شوند.
گروه سوم این ازدواجها، در اوایل دهه ۷۰ اتفاق افتاد که سبک ازدواجها عوض شد؛ وقتی که فرزندان مادران نسل دوم بزرگ شدند و مادرانی که در دهه ۶۰ با مشکلات عدیده مالی مواجه بودند، بههیچوجه حاضر نشدند دخترانشان با پسرانی که امنیت مالی نداشتند، ازدواج کنند. یعنی از اوایل دهه ۷۰، به بعد، ازدواجها با مطالبات افراطی مالی صورت میگرفت، همفکری و نزدیکی عاطفی کمکم اهمیت خود را برای مردم از دست داد و همین مساله باعث افزایش طلاق در کشور شد. متاسفانه در حال حاضر نسل جدید هم به اشتباه با مطالبات مالی ازدواج میکنند، یادشان میرود همفکری و نزدیکی فرهنگی، تشابه اقتصادی و تشابه نسبی خانوادهها برای ازدواج مهم است و پول و ثروت همهچیز نیست و خوشبختی کامل به ارمغان نمیآورد.
● وابستگی افراد به خانوادهشان
در جامعه ایرانی، فرزندان سالهای طولانی به خانوادهشان وابسته هستند و اینگونه نیست که اگر فرزندی به سن۱۸ سالگی رسید، از خانواده جدا یا دور شود و یک زندگی مستقل را شروع کند. در ایران سیستم پیوسته حاکم است، به همین دلیل مشاورههای قبل از ازدواج ایرانیها با مشاورههای قبل از ازدواج اروپاییها تفاوت دارد. از طرف دیگر، تشابه خانوادگی در ایران بسیار مهم است. بیان جملاتی نظیر اینکه من با خانوادهاش چه کار دارم؟ من خود طرف را دوست دارم و برایم مهم است، کاملا اشتباه است زیرا تقریبا ۹۵ درصد مردم ایران به خانوادههای پدری از نظر مالی، فکری و عاطفی وابسته هستند، یعنی سیستم زندگی مستقل در ایران پسندیده نیست و متاسفانه هنوز جا نیفتاده است و فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی به سختی میتوانند مستقل و به دور از خانواده زندگی کنند که این مساله به فرهنگ ما برمیگردد زیرا ایران از کشورهای امن دنیاست. پس مشکل امنیت نیست، مشکل ما فرهنگی است که هنوز در ایران جا نیفتاده است.
دکتر سامرند سلیمی
روانپزشک و خانواده درمانگر
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست