یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تولید هیجان و شهربازی ایرانی


تولید هیجان و شهربازی ایرانی

نگاه هرمنوتیکی برای تحلیل بازی گوشی های جامعۀ ایران

فرض نخستین این نوشته را می توان این گونه خلاصه کرد که در زندگی ایرانی، تولید هیجان، اهمیت بیش از حد معمول دارد، تا جایی که برخی از وجوه اساسی زندگی، همچون تصمیم گیری های اقتصادی، جهت گیری های سیاسی و حتی رفتارهای خانوادگی را تحت تأثیر قرار داده و شکل می دهد. در این نوشته از دیدگاه های هرمنوتیکی پل ریکور، برای توجیه و فراهم آوردن چهارچوبی به منظور تحلیل صحیح و پیراستۀ این فرض استفاده شده است.

اما قدم نخست برای تحقق این هدف آن است که معرفی ای، هرچند کوتاه از دیدگاه های ریکور دربارۀ رفتارهای انسانی و فهم سوژۀ بشری به دست دهیم تا ببینیم چگونه می توان فرض پیش گفته را، که به اختصار به آن شهربازی ایرانی می گوییم، در این چهارچوب جای داد.

پل ریکور، فیلسوف و اندیشمند فرانسوی، یکی از چهره های بزرگ فلسفۀ معاصر و نمایندۀ پدیدارشناسی در فلسفۀ جدید محسوب می شود. او که عمر فلسفی خود را وقف فهم اندیشه و هویت بشری کرد، طی فعالیت های فلسفی خود در پنج دهه و با نگارش بیش از پانزده جلد کتاب، توانست افق هایی نو پیش روی جهان فلسفه بگشاید و مسائل کهنۀ فلسفی را از دریچه ای نو تصویر کند.

کلیدواژۀ اندیشۀ ریکور را می توان در مفهوم روایت و نقش آن در هویت بشری یافت. اگر بخواهیم به صورت کاملاً خلاصه، دیدگاه او دربارۀ روایت را بیان می کنیم، می توانیم نقطۀ عزیمت خود را نقش زمان در آگاهی بشر قرار دهیم. این همان نقطۀ آغازین بحث ریکور در کتاب «حکایت.. و زمان» است. وی با طرح این پرسش بحث را ادامه داده که نقش زمان در زندگی بشر چیست و ادراک زمان از سوی بشر چگونه صورت می گیرد. پیش از ریکور، فیلسوفان دیگری نیز همچون سنت اگوستین این مسئله را بررسی کرده اند و ریکور نیز، نگاه خود را با تکیه بر اندیشه های آگوستین قوام بخشیده است. آگوستین و به پیروی از او ریکور معتقد هستند زمان را به دو گونه می توان بررسی کرد؛ نخست زمان واقعی یا کیهانی، به معنای زمان رسمی که واحد تقسیم آن ثانیه، ساعت، روز، ماه و سال است، و دوم زمان درونی یا پدیدارشناختی، که در حقیقت زمان به آن شیوه و طریقی است که بشر درک می کند و در نگاهی کلی آن را می توان به سه بخش گذشته، حال و آینده تقسیم کرد.

شرح تفصیلی نگاه ریکور به زمان، فرصتی فراخ تر می طلبد، اما به صورت خلاصه می توان گفت، ریکور بشر را موجودی می داند که در زمان حال و براساس خاطراتی که از گذشته دارد و تصوری که از آینده در خود می پرورد، زیست می کند. بنابراین از منظر ریکور، بشر موجودی است که از آنچه اکنون هست در بستر گذشته ای که از سرگذرانده و آینده ای که به دست خود او ساخته می شود، تشکیل شده است؛ موجودی بر بستر زمان، و در حال حرکت در خط زمان.

این دقیقاً همان جایی است که اهمیت «روایت» برای ریکور، خود را نشان می دهد؛ به این معنا که در این چهارچوب است که ریکور بحث از روایت را پیش می کشد. به گمان او، توانایی بشر در خلق روایت است که درک از گذشته و تصور آینده را برای او ممکن می سازد. قصه ای که هر کس از زندگی خود می سازد، وابسته به درک او از گذشته و انتظار او از آینده است، اما بدون توانایی قصه سازی یا muthos به زبان خود ریکور، اساساً هیچ قصه ای زاده نمی شود که بتواند آینده و گذشته را در خود بپرورد، و بنابراین برای کنش های امروز ما در جامعه، مبنایی بسازد.

پس از نگاه ریکور، اگر بنا باشد کنشی را در جامعه بررسی کنیم، قدم نخست آن است که به سمت بازشناسی روایتی برویم، که آن کنش را در خود پرورده است. به بیان ساده تر، هر رفتار فرد یا جامعه، به داستانی که آن فرد یا جامعه از خود در ذهن دارد وابستگی دارد، و این نکته ریکور را از دیگر اصحاب پدیدارشناسی همچون موریس مرلوپونتی یا اصحاب هرمنوتیک همچون گادامر یا جیانوواتیمو متمایز می کند.

با این مختصری که دربارۀ نگاه ریکور به جایگاه روایت در تحلیل رفتارهای اجتماعی بیان شد، می توان مسئلۀ اصلی این نوشته را بررسی کرد که «آیا می توان از این نگاه برای تحلیل شهربازی ایرانی استفاده کرد؟». به نظر می رسد پاسخ به این پرسش، اکنون ساده تر باشد و با نگاه به روایتی که جامعۀ ایرانی از خود دارد، بتوان به تصویری روشن از شهربازی ایرانی رسید.

تاریخ و تاریخ نویسی ایرانی، همیشه دچار تشتت و چندگونگی بوده است. از آمارهای و توصیف های اغراق شده در تاریخ نگاری های کلاسیک زبان فارسی که بگذریم و اگر بنا نباشد که به سراغ تاریخ هایی مثل تاریخ بیهقی یا طبری برویم و جهت گیری آشکار مورخان، به نفع سلطان ها و شاهان دوران خود را تک تک بیان کنیم، به تاریخ جدید ایران می رسیم که هنوز هم بسیاری از مقاطع آن مبهم و ناروشن باقی مانده است.

نقطۀ شروع تاریخ معاصر ما، به اعتقاد قاطبۀ تاریخ نویسان و صاحب نظران این دوره، انقلاب مشروطه، و شرایط پیش و پس از آن است. اما آیا جامعۀ ایرانی به تصویر نسبتاً روشنی از این انقلاب رسیده است؟ سوگمندانه باید اذعان کرد که با گذشت بیش از صد سال از این انقلاب، هنوز حتی وقایع نگاری صرف و بدون تحلیل این انقلاب نیز، با مشکلات فراوانی روبه رو است. هنوز حتی یک دانشجوی علاقه مند به تاریخ هم نمی تواند به درستی سهمی را که برای مثال کسی مثل شیخ فضل الله نوری در این انقلاب داشته است به روشنی بداند. از سوی دیگر، تفسیرهای رسمی از انقلاب مشروطه نیز، در این تاریخ صدساله مدام تغییر کرده اند. افرادی که خائن یا وفادار به انقلاب مشروطه شناخته می شدند، تقریباً در دوره های بیست ساله، جای خود را با یکدیگر عوض کرده اند، و بعد از هر دو دهه، آنکه تا دیروز خائن شمرده می شده، به یار وفادار تبدیل شده است و آنکه انقلابی راستین تلقی می شده، به خائنی بی صفت تعبیر شده است. آخرین نمونه از این دست، مجموعۀ تلویزیونی عجیب و دفاع ناپذیر «سال های مشروطه» بود که آنچنان تاریخ وقایع نگارانۀ این انقلاب را با تحریف های هراس آور و هولناک ارائه کرده که اگر قرار باشد از این مجموعه برای تصور سال های مشروطه استفاده شود، مخاطب فرسنگ ها از واقعیت انقلاب مشروطه دور خواهد شد.

اما هرچه از مشروطه به زمان حال نزدیک تر می شویم، وضعیت تیره و تارتر، و واقعیت های تاریخی مبهم تر می شوند؛ یعنی نزاع بر سر ماهیت اصلی اتفاق هایی نظیر جنبش ملّی سازی صنعت نفت کشور، و پس از آن رخدادهای انقلاب اسلامی و وقایع پس از آن، به مراتب پیچیده تر هستند، دامنۀ این نزاع ها متأسفانه تا امروز ادامه داشته است تا آنجا که دیگر نمی توان حتی از هفت یا هشت سال پیش هم مطمئن بود و آنچنان روایت های متناقضی از دوره های نزدیک به ما وجود دارد که گویی هیچ یک از ما در آن دوران وجود نداشته ایم یا بازیگران اصلی آن دوران ها، امروزه حضور ندارند و نمی توان به تصوری شفاف تر از آن دوران رسید.

از سوی دیگر، پیش بینی های آیندۀ جامعۀ ایران نیز، به همان نسبت دشوار و نامطمئن هستند. نزاع کارشناسان آینده نگری و متخصصان پیش بینی اوضاع، به مرز آشفتگی رسیده و رخدادهای یک دهۀ اخیر نیز بر ثبات نداشتن اوضاع امروز ما افزوده اند. نفت هشت دلاری در سال های انتهایی دهۀ هفتاد، به اندازۀ نفت ۱۸۰ دلاری سال های اخیر برای مردم ما نامنتظر بود. به همین شیوه می توان از تغییر پیاپی قوانین و نظام آموزشی کشور، تغییر نیازهای بازار ایرانی، تغییر هنجارهای اجتماعی روابط ایرانیان، و بالاخره فراز و فرودهای سیاسی این کشور سخن گفت و متزلزل بودن هرگونه پیش بینی در این حوزه ها برای آیندۀ ایران را پذیرفت.

پس اگر بخواهیم از منظری ریکوری به وضعیت امروز ایران بنگریم، باید گفت امروز ایران دچار بحران فقدان روایت است؛ به این معنا که روایت معتبر یا مشروعی از آنچه بر سر جامعۀ ما آمده است و آنچه در آینده بر سر جامعۀ ما خواهد آمد وجود ندارد، بلکه عرصۀ عمومی به میدان نبرد روایت های مختلف از وجوه متفاوت تبدیل شده است. انعطاف تاریخ نویسان در برابر نیروهای ایدئولوژیک از جناح های مختلف نیز به این آشفتگی افزوده است و از همه مهم تر اینکه این آشفتگی با نوعی تغییر مداوم نیز همراه شده است؛ به این معنا که نه تنها روایت های مختلف و بسیار متنوعی از رخدادهای مهم تاریخ معاصر ما وجود دارد، بلکه راویان واحدی نیز، دائم و بنا بر منافع مقطعی و خاص خود در یک برش کوتاه مدت زمانی، به صورت دائم روایت خود از رخدادهای تاریخی را تغییر می دهند، و دائم روایت های نو و متناقض از یک رخداد را بیان می کنند. انقلاب مشروطه که یک روز از سوی یک راوی نمادی برای آزادی خواهی و میل به پیشرفت کشور بود، فردای آن روز رخدادی برای منافع استعماری تعریف، و رد می شود. از طرف مقابل نیز همین اتفاق بارها رخ داده است. فلان شخصیت تاریخی که تا دیروز مانع اصلی پیشرفت کشور تلقی می شد، به ناگهان امروزه به چهره ای مطلوب و دوست داشتنی تبدیل می شود که می توان او را فردی مثبت در تاریخ دانست. مجموعۀ جدال هایی که بر سر شخصیت هایی مثل ناصر الدین شاه یا امیرکبیر در میان مورخان ما درگرفته و به سطح مطبوعات نیز کشانیده شده است، نمونۀ کاملی از چنین وضعیتی است.

و این وضعیت، چه حالتی را تداعی می کند؟ آیا بدنۀ جامعه نمی تواند و نباید این گونه برداشت کند که تاریخ او، زندگی جمعی او و ریشه های او، جز بازی چندگانۀ قدرت نبوده است؟ آیا به این ترتیب، زندگی او همچون یک بازی، که سرنوشت آن را نیروهایی مجهول، با قدرت هایی فوق تصور تعیین می کنند، جلوه نخواهد کرد؟ آیا زندگی اجتماعی برای چنین فردی، عرصه ای برای بازی، یا دست کم جاافتادن در بازی جاری و شرط بندی احساسی روی آن کسی که احتمال بردنش بیشتر باشد، محسوب نمی شود؟

به نظر می رسد پاسخ منفی دادن به پرسش های فوق دشوار باشد. واقعیت این گونه به نظر می رسد که حقیقت تاریخی و بنابراین روایتی که هرکس از تاریخ و پیشینۀ خود باید فراهم آورد، بازیچۀ صرف نیروهای مختلف شده است. این تنها یکی از پیامدهای اغتشاش و تزلزل دائم روایت های تاریخی است، این رخداد پیامدهای دیگری نیز دارد که اینجا، فرصت مناسبی برای بررسی تک تک آنها نیست.

اما از دیگر سو، به نظر می رسد جامعۀ ایرانی نیز از این بازی چندان دل آزرده نیست. گویی جامعۀ ایرانی نیز به همین بازی تن داده و با آغوش باز، آمادۀ پذیرش جامعه و زندگی اجتماعی خود، به مثابۀ یک شهربازی بزرگ، به وسعت کشور و شهر خود است؛ بنابراین اگر بخواهیم از الگوی ریکوری تحلیل کنش، برای پیدا کردن توجیهی مناسب و نظرورزانه برای تبیین امکان شهربازی ایرانی استفاده کنیم می توانیم بگوییم که به واسطۀ تشتت و تغییر مداوم روایت های رسمی، نیمه رسمی و غیررسمی از گذشته و تاریخ جامعۀ ایرانی، جامعه ما به این سمت میل کرده است که رخدادهای تاریخی و پیشینۀ خود را، نه معلول مناسبات درون زای تاریخ، بلکه حاصل نوعی بازی شیطنت آمیز و گاه منفعت جویانۀ نیروها و عوامل مختلف خارجی، از نیروهای استعماری گرفته تا هوی و هوس های شخصی امثال شاهان و زیردستان آن بداند. تا آنجا که بتوان شخص اول یک کشور را به واسطۀ تصمیمی که چندتن انگشت شمار در اتاقی در آن سوی دنیا گرفته اند، تغییر داد. بنابراین تصوری که از پیشینۀ ما وجود دارد، آیندۀ ما نیز، تابع همین تصمیمات بازی گوشانه و همین قواعد بازی خواهد بود. جامعه و کنشگران فردی، در این میدان بازی توانایی حضور جدی ندارند. پس این کنشگران به این سمت میل می کنند که در این بازی شیطنت آمیز، بیش از هرچیز برای خود تولید هیجان کنند، تا دست کم بهرۀ اندک خود را از این شهربازی پهناور برده باشند و بازندۀ مطلق این بازی محسوب نشوند و این گونه است که زندگی اجتماعی هر کس، همچون یک شهربازی ایرانی جلوه گر می شد که مطلوب بودن یا نبودنش، معلول نیروهایی فرادستی و نفوذناپذیر است. آنچه از دست افراد برمی آید هیجان انگیزتر کردن آن، و زیبا تر ساختن این زندگی است. پس زندگی به شهربازی ای تبدیل می شود که هرچقدر خطرناک تر، جالب تر و دیدنی تر باشد، مطلوب تر نیز هست.

این فرضی است که اثبات آن نیازمند بررسی های بسیار مفصل تری است، اما می توان انتظار داشت این نوشته دست کم انگیزه و جرقه ای برای بررسی عمیق تر و ریشه ای تر امکان وقوع، زمینه ها، ویژگی ها و پیامدهای شهربازی ایرانی ایجاد کند. اگرچه همان گونه که پیش از این نیز گفتیم، شهربازی ایرانی، پیش از بررسی های دقیق علمی، نمی تواند همچون یک امر واقع در نظر گرفته شود، و پیش از هرگونه داوری، باید در انتظار سنجش علمی دقیق رفتارهای جامعۀ ایرانی، از سوی متخصصان این فن، باقی ماند.

نویسنده: سلیمان - اسدی

منبع: ماهنامه - زمانه - ۱۳۸۹ - شماره ۹۰، مرداد - تاریخ شمسی نشر ۰۰/۵/۱۳۸۹



همچنین مشاهده کنید