یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

از حرف تا عمل


از حرف تا عمل

در بین ما مردم نیز کم و بیش اعتقاد و نگرشی در نفی «پرحرفی و خالی بندی » افرادی که دارای چنین خصیصه هایی هستند وجود دارد و نشان می دهد به حرف ها و «بازار گرمی های» اینگونه افراد چندان وقعی نباید گذارد

هر چند صدا (صوت) در بین موجودات زنده و پیشرفته، مانند پرندگان و پستانداران برای ارتباط و آگاهی از هم و درک وضعیت و موقعیت یکدیگر به کار می رود و به عنوان وسیله ای برای آگاهی از خطر در موارد لازم از آن بهره می برند، اما وقتی صدا از این موضع مفید و لازم به وضع غیرقابل استفاده های مورد اشاره، تغییر جهت می دهد، به ضد خود تبدیل شده، جز زیان، حاصلی عاید موجودات مورد بحث نمی کند، تا آنجا که صدای پرندگانی مثل قناری و بلبل و... موجب گرفتاری آنها توسط انسان و اجبار به زندگی اسارت در قفس می کند و شاعران و مردان نکته سنج نیز دیگران را از سر و صدای بیهوده و تکراری آنان بر حذر داشته و گفته اند:

«کم کن بر عندلیب و طاوس درنگ

کانجا همه بانگ باشد، اینجا همه رنگ!»

در بین ما مردم نیز کم و بیش اعتقاد و نگرشی در نفی «پرحرفی و خالی بندی!» افرادی که دارای چنین خصیصه هایی هستند وجود دارد و نشان می دهد به حرف ها و «بازار گرمی های» اینگونه افراد چندان وقعی نباید گذارد.

اما اگر این بی اعتنایی نسبت به پرحرفی های اینگونه افراد و اینکه بدانیم که نه به وعده های آنها باید دل بست و نه از وعیدهای آنها بیمناک شد و از کنار آنها بگذریم، چندان به جایی برخورد نمی کند. اما همین شیوه را نمی توان درباره کسانی و مسوولانی در پیش گرفت که «حرف های فراوان» می زنند و وعده های آنچنانی بسیار می دهند اما عملکرد آنها خلاف آن وعده های داده شده است، زیرا اگر زیان حرافی افراد عادی فقط متوجه اطرافیان و مخاطبان محدود و اندکشان باشد، زیان حرافی های برخی مسوولان متوجه حوزه های بس بزرگتر در جامعه است که نمی توان و نباید بی اعتنا از کنار آن گذشت. اما پیش از آن که به مصداق های عملی حرف های این دسته مسوولان بپردازیم و روشن کنیم که واقعا به جای عمل با حرف های بزرگ و وعده های بزرگتر ما مردم را سرگرم می کنند و به اصطلاح «سرکار می گذارند» بهتر است اشاره ای به این مطلب داشته باشیم که اصولا فلسفه پرحرفی آدم های پرحرف چیست و چرا به این عمل بیهوده و زیان آور دست می زنند؟ گمان می کنم مردمی که درشخصیت و خصلت اینگونه افراد دقت دارند، نظرشان با نظر راقم این سطور در پاسخ به این پرسش یکی باشد، که اینان چون خود را ناتوان از عمل و انجام امور، آنطور که لازم و شایسته است می بینند، کوشش می کنند که جای این صفت (بی عملی) را با حرف پرکنند تا دیگران نگویند که آدم بی عرضه و بی عمل است!

حالا برگردیم به اصل مطلب که برخی مسوولان ما که بعضا در بالاترین رده اداری نیز قرار دارند، از این خصلت سهمی داشته و دارند. مثلا مسوولان ما بارها گفته اند و تکرار کرده اند که چقدر پروژه های نیمه تمام سال های پیش را به سرانجام رسانده اند. چقدر پروژه های زیربنایی را به کار گرفته، تکنیک و صنعت کشور را به پیش رانده و برای بیکاران نیز کار تهیه کرده اند! بودجه کافی برای مبارزه با خشکسالی تخصیص داده اند که کم آبی و زیان کشاورزان و باغداران زیان دیده را جبرا کنند. چقدر تلاش کرده و می کنند که بی خانمان صاحب مسکن و خانه شوند. چقدر برای ایجاد و ترمیم راه ها، راه آهن ها، بزرگراه ها و... بودجه گذاشته اند که بتوانند راه های مطمئن و راحت برای مسافر و حمل و نقل بار آماده کنند و... اما آیا آنطور که ادعا می شود ما به اینها رسیده ایم؟ پاسخ درست را باید در واقعیت های غیرقابل انکاری یافت که نشان دهنده اغراق آمیز بودن این گفته هاست و روزنامه ها نیز در رد این گفته ها بسیار می نویسند و دلیل اقامه می کنند.

با این وجود ما مردم طالقان به آنچه روزنامه ها در رد یا تایید این ادعاها می نویسند استناد نمی کنیم. ما مردم آنچه می شنویم و آنچه آن حرف ها را در مورد به عمل درآمدن یا درنیامدن در منطقه خود می بینیم قضاوت می کنیم. ما مردم طالقان با چند موضوع قابل ملاحظه و بعضا مهم و تعیین کننده که به چند وزارت خانه مربوط است، کارهای دولت را محک می زنیم. با وزارت نیرو (سازمان آب منطقه ای تهران)، با وزارت راه و ترابری، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و... که هر یک به نوعی نسبت به مردم طالقان «مهرورزی» را به حد اعلا رسانده اند.

مثلا وزارت نیرو از سال ۱۳۸۲ زمین های خرده مالکان محدوده سد طالقان را تخریب و تصرف کرده است (۲ تا ۴ سال پیش). اما قیمت آنها را، که به ثمن بخس به پای خرده مالکان محسوب داشته است، هنوز نپرداخته و بهانه اش این است که بودجه ندارد. این در حالی است که تورم ۲۴-۲۰ درصدی سالیانه تقریبا کل قیمت آنها را مستهلک کرده و از بین برده است.

این اولین محک صدق و کذب ادعاهای این وزارتخانه . دومین موضوع در ارتباط با همین وزارتخانه تخریب تعدادی پمپاژ آب به روستاهای طالقان است که پیش از سدبندی از آن طریق آب رودخانه را با امتیاز حقابه خود، به روستاها و مزارع خود می رساندند که از سال ۱۳۸۵ هنگام آبگیری سد این تاسیسات از بین برفت و آبرسانی به روستاها متوقف شد. از آن تاریخ تاکنون با همه تلاشی که اهالی روستاها، از جمله مردم روستای «میراش» و «شهر اسر» و ... صورت داده اند و پیگیری های بی وقفه به عمل آورده اند هنوز این پمپاژ ها برقرار نشده و آبرسانی صورت نگرفته است و روستا ها در بی آبی صرف و خشکسالی های این سالها همه محصولات و بسیاری از درختان میوه و گردوی خود را از دست داده اند و پاسخ دست اندرکاران به مردم این روستا در برابر اصرار ما که چرا در انجام این وظیفه خود این قدر تعلل می کنید، به شیوه همیشگی متوسل می شوند که :« باید جریان اداریش طی شود!» و پس از آنکه با پیگیری چند ساله خسته کننده و زجر آور این «جریان اداری» طی شد و مهندس مشاور مربوطه (آخرین مرجع رسیدگی) نقشه دقیق ساخت تمام پروژه آبرسانی به روستا را به سازمان آب داد و تاکید کرد که :«پیش از پر شدن سد قبل از بهار، آب سد که در پایین ترین حد خود است باید این پروژه به انجام برسد» باز هم قسمت اجرائیات سازمان آب تهران دست به کار نمی شود و امروز و فردا می کند و معلوم می شود برای اینکار بودجه ای در نظر نگرفته اند وخیال ندارند اصولا زیر بار تعهد خود که موظف اند پمپ هایی را که تخریب کرده اند دوباره برقرار کنند بروند و مسئولا ن و نمایندگان سازمان آب در طالقان با گوشه و کنایه به اهالی روستا تفهیم می کنند که:« سازمان زیر بار این گونه تعهدات نمی رود!» آیا بهتر از این می شود که با خشکسالی مبارزه کرد؟! آیا بهتر از این شعار مهرورزی و عدالت گستری تحقق پیدا می کند؟! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!

صدای برخی مسئولا ن در خدمتگزاری به مردم و تلا ش برای پیشرفت و آبادانی مملکت گوش فلک را کر کرده است. آن وقت در موقع عمل به تعهدات خود در برابر مردم محروم ترین و آرام ترین مناطق زیر گوش تهران چنین رفتاری دارند. وزارت راه رفتار بهتری با ما نداشته و ندارد. ما مردم طالقان سالیان درازی است محکومیم هر روزه «دور برگردان قزوین» را دور بزنیم. یعنی یک راه ۱۶۰ کیلومتری را به جای یک جاده ۹۰ کیلومتری طی کنیم تا از تهران به طالقان برسیم وبالعکس و این همه اتلا ف وقت و پول و نفوس بیهود مردم در سالیان دراز در شرایطی صورت می گیرد که در دولت های پیشین، از سال ۱۳۷۹ با همیاری مردم طالقان و تصویب وزارت راه ، کلنگ یک راه جدید، حدود ۹۰ کیلومتری که کردان وهشتگرد را به طالقان وصل می کند زده شده و به اصطلاح مشغول کارند ودر این مدت ۸ سال در اثر اختصاص نیافتن بودجه کافی برای آن هنوز ۲۰ درصد ساخت آن انجام نشده است.

وزارت جهاد کشاورزی- سازمان منابع طبیعی به نوعی دیگر با مردم طالقان به«مهرورزی» مشغول است. این سازمان زمین های خرده مالکان را که چند سالی دراثر خشکسالی کشت نشده است و در نزدیک دریاچه قرار دارند به نام «منابع طبیعی» به زمین خواران واگذار می کند و خود به سهمش می رسد و ما خرده مالکان بی پناه را اسیر دست زمین خواران و بوروکراسی خود می کند و معلوم است آنان می دانند که در این حوزه نیز کسی نیست که به فریاد ما مردم ستمدیده برسد.

سازمان میراث فرهنگی نیز به اتفاق سازمان آب حتی به محفوظ و ایمنی کردن کرانه های سد طالقان، که هر ساله عده ای از گردشگران را غرق می کند و به کام مرگ می کشد نپرداخته اند تا چه رسد به این که با کمک مردم بومی در اطراف سد تاسیساتی ایجاد کنند که هم باعث جذب گردشگر در خوش آب و هواترین محدوده منطقه تهران شود و هم پولی که مردم برای گردش در هند، دبی و مالزی و... صرف می کنند درکشور خودشان خرج کنند و از آن طریق عده ای بیکار به کار گمارده شوند و هم به آبادانی منطقه بینجامد!

آری، وقتی ما مردم طالقان به عینه می بینیم که حرف بسیاری از مسوولا ن تا عمل تفاوت بسیار دارد، وقتی ما می بینیم که با همه تلا شی که ما مردم زحتمکش و سخت کوش به اتفاق دیگر هموطنان به عمل میآوریم که برخی مسوولا ن را متوجه کنیم که مملکت به یک تلا ش آگاهانه و خالصانه که مردم در آن شریک باشند نیازمند است و باید به جای حرف دست به اقدام قاطع که متضمن تغییرات اساسی باشد بزنند و باری از روی دوش مردم، بعد از این همه وعده های انجام نشده برداشته شود، اعتنایی به آنها نمی شود و این شیوه نادرست همچنان ادامه می یابد، دیگر چگونه می توانیم به این گونه وعده ها اعتماد کنیم و این در شرایطی است که برخی از همان مسوولا ن بازهم ادعای بزرگی از قبیل«مدیریت بی نظیر کشور در این چند سال و حتی مدیریت جهانی» را به میان آورده اند که در اثر کارهای بی وقفه شبانه روزی به دست آمده است که معلوم است که این حرکات چقدر با واقعیت ها فاصله دارد!

به علا وه، ما می گوئیم اگر آن طور که برخی مسوولا ن ادعا می کنند که دارند با مفاسد اقتصادی و اجتماعی و رانت خواران و حیف و میل کنندگان دارایی مردم و مملکت مبارزه می کنند تا پول ها صرف آبادانی و رفاه مردم بشود دیگر نباید برای به سرانجام رساندن این گونه امور کوچک مشکلی داشته باشیم.

اما اینها نشان دهنده یک واقعیت غیر قابل انکار است که این پولها کمتر برای اجرای این امور کاملا لا زم اختصاص می یابد و بلکه هزاران میلیارد تومان ارقام نجومی کشور صرف امور و راه هایی می شود که جز حیف و میل و ریخت و پاش اسم دیگری به آن نمی توان نهاد. این همه تبعیض و ناروایی در بسیاری حوزه ها پیوسته تکرار می شود.

مشاهده و درک این واقعیت ها که لا ینقطع جلوی چشمان ما مردم به نمایش در می آید، باید برای برخی مسوولا ن درس بزرگی باشد که با سخن گفتن نمی توان نادرستی به کارگیری شیوه هایی را که به این جاها می انجامد از ذهن مردم زدود. آیا ما نباید از سرنوشت دولت ها و قدرتمندانی که با مردمشان به گونه ای شفاف برخورد نمی کردند، درس بگیریم و ببینیم به آنها چه رسید؟ آیا تجربیات ما را وادار نمی کند که یک تجدید نظر دقیق در اعمال خود کنیم؟

نویسنده : حیدرعلی شاه حسینی