پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خاطره های یک زندگی


خاطره های یک زندگی

● مروری بر مجموعه داستان «چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس»
«چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس» نخستین کارنامه فعالیت داستانی «بهاره رهنما» بازیگر سینما و تئاتر است که از دهه ۷۰ تاکنون، فضاهای …

مروری بر مجموعه داستان «چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس»

«چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس» نخستین کارنامه فعالیت داستانی «بهاره رهنما» بازیگر سینما و تئاتر است که از دهه ۷۰ تاکنون، فضاهای داستان نویسی امروز را تجربه کرده است. این دفتر مجموعه ۱۱ داستان از وی را به همراه دارد. که خود برآمد تجربه هایی است در قلمرو داستان کوتاه که عمدتاً از متن زندگانی زنانه یی مایه می گیرد. بی گمان صدای تمناهای زنانگی و تجربه مینی مال در فضای قصه پردازی، شاخصه اصلی این مجموعه به شمار می رود. نویسنده چندین رشته از واقعیت را در چشم انداز فرصتی زنانه به تصویر کشیده است که دارای زبان و ساختار کم یا بیش مشترکی هستند که در بسیاری از آنها یک صدای غایب مدام و یک حس ناتمام، در اینجا و آنجای متن که نمایشگر روابطی درونی است، اغلب در لحظه های آن دیده می شود. آدم ها و رابطه ها، همواره در فضاهای بسته خانه و خانواده جریان دارند. بازمانده غبار عشق ها، خیانت ها، شکست ها و نوستالژی حضور مادر و مادربزرگ همواره در گوشه و کنار بسیاری از قصه ها دیده می شوند. «... می خواهی به بهانه این ورق ها حرف هایت را بزنی. سیگار مریت آبی رنگ را توی کیفت درمی آوری. هنوز هم مثل سال های دبیرستان بلد نیستی دود سیگار را تو بدهی. دهان قشنگ گوشتالویت را پر از دود می کنی و مثل همیشه این پانزده سال، بعد از پک اول بی اختیار تکه موی لخت کوتاهت را از روی پیشانی ات می دهی کنار. برای اولین بار تهدید می کنی و می گویی؛ «بنزین خریدم، آخرش هم خودم و هم اون زندگی رو که تا همین ماه پیش هر روز می سابیدمش، می فرستم هوا.»» (ص ۱۱) در این فضا، همنوایی و گوش سپردن به فضاهای مشترک کاملاً به چشم می خورد. زنی که از خیانت همسرش به دوست فال بین خود پناه می برد و راوی در گفت وگویی روبه رو، اما درونی، دنیای آشفته اش را به واگویی می نشیند. زبان و شیوه توصیف در این قصه، با نوعی دلواپسی و یادآوری گذشته ها گره خورده است. گفتنی است جسارت و حرکت های نویسنده در فضاهای خلاق و پرشتاب همواره با نوعی نرمی زبان و روایت های ساده یی از درون زندگی مایه می گیرد. که محوریت اغلب داستان ها و موضوعیت آنها حول محور دغدغه زنان و دنیاهای پیچیده و خاص آنهاست چرا که نگاه نویسنده هم در این فضاها، سعی در نشان دادن شرایطی نه چندان دراماتیک و ویران شده از زنان دارد. در این روایت ها خانه و کوچه و پله ها و تزیینات در موقعیتی کاملاً آشنا و دست آموز حضور دارند. ریتم قصه ها گاه با سطرهای طولانی و زودگذر و زمانی هم با سطرهایی آمیخته از حس و عاطفه یی عمیق و سیال همراه است. نویسنده با عرضه کردن هنجارهایی از درون خانه، سعی در درگیر کردن مخاطب با این فضاها دارد و این درگیری در بعضی از داستان ها همانند «توخفه می شی یا من» ، «اسب» و «چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس» تا حد زیادی اتفاق می افتد. اما نکته اساسی در اغلب داستان ها، سطحی بودن وقایع و آدم ها است که مخاطب چندان راهی به روانشناسی و فضاهای زیبایی شناسانه آنها در فضای گفتمان های جاری پیدا نمی کند. لحظه ها با سنگینی اشیا و حرف ها میل به دنیای فیلم شدن و سینمایی دارند چرا که شکل توصیف ها و بسیاری از گفت وگوها، با سکانس های سینمایی به نوعی درهم آمیخته شده اند. به خصوص شیوه گزارشی متن، راه درونی شدن متن را کند و کندتر می کند. «... با این همه روزی که مامان مرد بابا برایم اعتراف کرد که هرگز مامان را درست نفهمیده بود. و این اعتراف نقص بزرگی بود در قوانین گروه اکثریت... مادرم از سرطان روده مرد. آنقدر ناگهانی باخبر شدیم که مجبور شدیم فوراً عملش کنیم. ... ماه آخر مامان تصمیم عجیب دیگری هم گرفت. او تقریباً دیگر به چشم هیچ کدام از ما نگاهی نکرد... انگار مامان داشت تسلیم چیزی می شد که من حتی جرات نمی کردم نامش را تکرار کنم...» (صص ۲۳- ۲۲) در این قصه عمق عاطفی و جزیی نگری نویسنده که در واقع به نوعی به کالبدشکافی شخصیت مادر می انجامد، فاصله های نگاه و باورهای دو گروه «اقلیت» و «اکثریت» یک گروه خانوادگی را در برابر وقایع و ارزش های انسانی نشان می دهد. از سوی دیگر سنگینی بار هستی بر دوش مادر در تمام لحظه های زندگانی برای خود بودن و اعتماد به نفس در برابر دست و نگاه دیگران به نمایش گذاشته می شود.و نکته پایانی در چشم انداز تجربه های داستانی؛«بهاره رهنما» در این متن نشان می دهد نویسنده با همه تجربه های کوتاه و گاه نه چندان عمیق و درگیر نبودن با موضوعیتی در قلمرو جهان بینی و شناخت فضاهای جامعه شناسانه و همچنین ارائه عناصری از تیپ های اجتماعی، اما دغدغه نوشتن از غربت و بهره گیری از تکنیک های تازه و سیال در اینجا و آنجای این متن دیده می شود.

محمود معتقدی