پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حیرانی از مسیر انحرافی نظارت


حیرانی از مسیر انحرافی نظارت

به بهانه «هفت», «حیرانی»,«مسیر انحرافی» و

عنوان «ناظر کیفی» چند سالی است که تبدیل به یکی از کلیشه های ثابت تیتراژ پایانی سریال های سیما شده است. اما گاه کیفیت سریال ها به گونه ای است که بسیاری را دچار این شبهه می کند که نظارت کیفی تنها یک عنوان است و عملی در قالب نظارت کیفی بر برخی از این آثار صورت نمی گیرد. به هر حال نظارت، یکی از مهم ترین و حیاتی ترین عوامل ارتقا یا تنزل یک رسانه است. همه شبکه های تلویزیونی و رادیویی و ماهواره ای و روزنامه ها و خبرگزاری ها و سایت ها و نظام های سینمایی در سرتاسر جهان دارای نظارت هستند، آنچه تفاوت می کند، کم و کیف و نوع نظارت است.

بدون شک مقوله نظارت در سیما به عنوان ملی ترین رسانه حاضر در کشور، حساسیت و پیچیدگی بیشتری دارد. چون برخلاف سایر رسانه های داخلی و خارجی، تلویزیون ملی ما دارای نفوذ و تأثیرگذاری بیشتر و مستقیم تری بر مردم است. این نظارت در دو نوع از برنامه ها اهمیت بیشتری دارد؛ سریال ها و برنامه های زنده. سریال ها، چون دارای مخاطب عام هستند و برنامه های زنده، چون به شکل آنی و مستقیم به سمع و نظر مردم می رسند. به ویژه اینکه متأسفانه برخی از مجریان و مدعوین این گونه برنامه ها نظرات شخصی و باندی و اغلب غیرکارشناسانه خود را به مخاطب حقنه می کنند. نمونه بارز این مسئله بارها در برنامه «هفت» اتفاق افتاده است. از فحاشی و

عقده گشایی علیه مردم توسط یک خانم فیلمسازگرفته تا حمایت قاطع و سریع از سرمایه داری داخلی و خارجی از سوی مجری! بیانیه ای هم که مجری محترم برنامه در قسمت ماقبل آخر آن ارائه کرد، نشان داد که «هفت» در پی سینمایی سه درصدی است! یعنی حفظ وضع موجود در عرصه هنر هفتم؛ سینمایی که تنها پاسخگوی قشر فرادست جامعه است. این برنامه باز هم این مسئله را برجسته ساخت که جایگاه نظارت در برنامه های زنده سیما کجاست؟

اما از برنامه های زنده که بگذریم، این وضعیت درباره برخی از سریال های سیما نیز حاکم است. بخصوص نمایش دو سریال «مسیر انحرافی» و «حیرانی» که مشخص نیست آیا اصلا قبل از پخش، بازبینی

شده اند یا نه؟ درباره «مسیر انحرافی» و ساختار شلخته و سست و محتوای مغشوش و منحرفش به قدر کافی بحث شده است. اما نکته مهم این است که در شرایطی که یکی از شعارهای آرمانی سال جدید «تولید ملی» تعیین شده، اما در همین ابتدای سال شاهد حجم نسبتا زیادی از محصولات هستیم که هیچ نشانی از ملی و تولیدی بودن را ندارند. یکی از این محصولات، سریالی است با عنوان «مسیر انحرافی» که در قالبی طنزآمیز، هر شب از شبکه سه سیما به نمایش در می آید. اولین موضوعی که در مواجهه با این مجموعه پدیدار است، کپی بودن آن از روی آثار خارجی است. به طور مشخص، چارچوب کلی روایت سریال، اقتباسی است از روی سریال هالیوودی مشهور شبکه

«ای بی سی» با نام «گمشدگان»(لاست). این شباهت تنها به سقوط یک هواپیما در جزیره ای دور افتاده و ناشناخته محدود نیست، بلکه بسیاری از نمادها و نمودهای این سریال، کاملا شبیه به عناصر و جزئیات داستان لاست است. مثل ماجرای فردی که جزیره را تحت کنترل دارد و هدفش سوءاستفاده از نخبگان برای منافع خودش است. نکته جالب توجه این است که حتی ظاهر این فرد در «مسیر انحرافی» مانند فرد مشابه در سریال «لاست» است.

البته اقتباس از روی آثار دیگران به خودی خود یک أمر مذموم و منفی محسوب نمی شود، اما آنچه تهدید به حساب می آید این است که این تقلید، با تنزل به کپی کاری، مانع خلاقیت شده و أثر خلق شده جدید، هویت و شخصیت مستقلی نداشته باشد. درباره سریال «مسیر انحرافی» نیز به جز برخی جلوه های ویژه که جای تحسین دارد، سایر ابعاد کار، با موفقیت همراه نبوده است. نه طنز گیرا و تأمل برانگیزی در آن بروز یافته و نه داستانی منسجم و مجذوب کننده. بیشتر فضای این سریال را سر و صدا و هیاهو فراگرفته. شلوغ کاری هایی که نه فقط بیهوده و پوچ هستند که حتی کمتر باعث به خنده واداشتن بیننده تلویزیون می شوند. سریال «مسیر انحرافی» نیز مانند اغلب سریال های کمدی تلویزیون از الگوها و روش هایی بسیار

دم دستی و سطح پایین برای به خنده واداشتن مخاطب استفاده شده است. اشارات پنهان غیراخلاقی، توهین اعضای خانواده به یکدیگر، بی حرمتی به بزرگ ترها، زیر پا گذاشتن ارزش های روابط زن و شوهر، تمسخر گویش ها و اقوام و انجام حرکات مشمئز کننده نمونه هایی از این روش هاست.

نکته قابل تأمل این است که جریان سریال سازی در کشور ما درست برخلاف جریان

سریال سازی در غرب و بخصوص آمریکا حرکت می کند. سریال های ساخته شده در هالیوود ابزارهایی قدرتمند برای بازتولید ضدارزش های سرمایه داری و اسطوره سازی جعلی برای جامعه آمریکا هستند. این تولیدات نه تنها شهروندان غربی را به سوی زندگی به سبک آمریکایی فرامی خوانند که ساکنان سرزمین های دیگر را نیز شیفته زیستن به شیوه یانکی ها می کنند. از همه مهم تر اینکه در آن سریال ها تلاش و جدیت و دقت فراوانی برای نمایش چهره ای موجه از شخصیت انسان غربی و آمریکایی می شود. اما با کمال تعجب شاهدیم که در برخی از سریال های ما ازجمله «مسیر انحرافی» با اینکه در سطح از سریال های هالیوودی تقلید شده، اما نتوانسته اند رویکرد استراتژیک و ایدئولوژیک آن محصولات را الگو قرار دهند. ای کاش سازندگان این سریال نیز مانند سرمشق غربی خود، برای ترویج سبک زندگی بومی و ترسیم انسان ایرانی - اسلامی نیز تلاش می کردند . البته چنین شاخصه هایی باید با تدابیر و سیاستگذاری های مدیران سیما بستر سازی شوند .

اما به نمایش درآمدن سریالی چون «حیرانی» نیز در یکی از استراتژیک ترین موقعیت های رسانه ای جای تعجب دارد. از یک ماه قبل و زمانی که آگهی نمایش این سریال روی آنتن می رفت، بینندگان سیما منتظر تماشای یک أثر جذاب و سرگرم کننده بودند. اما آنچه اتفاق افتاد این بود که مخاطبان تلویزیون از همان قسمت اول با سریالی مواجه شدند که حاصلی جز سردرگمی و حیرانی برایشان نداشت. به همین دلیل هم بسیاری از مردم پس از دو، سه قسمت از خیر تماشای این أثر گذشتند. طبیعی هم بود. آیا از افرادی که پس از یک روز کاری و در ساعت استراحت و گردهمایی اعضا در کانون گرم خانواده پای تلویزیونی می نشینند تا یک برنامه فرهیخته و پرمحتوا، اما ساده و صمیمی و جذاب را نگاه کنند، می توان انتظار داشت که یک فیلم گنگ و پر از ادا و اطوارهای فرمی را بپذیرد؟ حداقل توقعی که مخاطب عام از یک أثر نمایشی دارد، دریافت یک قصه گیرا و پرکشش است.

اما سریال «حیرانی» یک روایت پر پیچ و خم است که به سختی می توان با آن ارتباط برقرار کرد. از نظر فنی هم با ذوق و ذائقه متداول و مرسوم مردم تنافر دارد. حرکات و جایگاه دوربین، نقش آفرینی عجیب بازیگران که آن ها را تبدیل به آدم هایی بیگانه و غریب کرده و برش ها و کات های تصویری نامتعادل سریال، همه دست به دست هم داده اند تا نتیجه ای نامطلوب و فاقد تأثیرگذاری به بار آید.

البته مقصر این وضعیت سازندگان این سریال نیستند؛ آن ها تصمیم گرفته اند تا به این شیوه فیلم و سریال بسازند. دو فیلم قبلی آن ها یعنی «شب» و «شبانه روز» هم به همین سبک و سیاق بود. از منظر نگارنده، آثاری از این دست بیشتر نوعی آزمایش تصویری هستند تا یک فیلم. چون حاصل تلاش برای کشف قابلیت های تازه ای از ابزار و دستگاه روایت در سینما هستند. جای اصلی آن ها هم در دانشکده ها و آموزشگاه های سینمایی و حداکثر جشنواره ها و کانون های خاص نمایش فیلم است، یعنی مکان هایی که مراجعان اصلی آن ها متخصص های هنر هفتم هستند، نه سینما و تلویزیون. این انتقاد به مسئولان سیما برمی گردد که چرا چنین آثاری را در بهترین ساعت پخش تلویزیون به خورد مردم می دهند؟ضمن اینکه کاری چون «حیرانی» نیز در دایره سریال های تلخ و افسرده کننده قرار می گیرد. یعنی آثاری که حتی الامکان نباید روی آنتن بروند. چون یکی از شاخص های اصلی فعالیت سیما، تزریق امید و نشاط به جامعه است که البته مفهوم این شاخص نه تنها با نمایش آثار لوده و طنزهای سبک و بی مغز برابر نیست که یکی از راه های واقعی امید بخشی به مردم، پخش برنامه های فاخر و تعالی گراست. درمجموع، یکی از نقاط آسیب صداوسیما در این مقطع از زمان، نوع نظارت بر برنامه است. ارتقای سطح این رسانه ملی که در این روزگار، نسبت به قبل مسئولیت بیشتری دارد، به قدر زیادی در گرو دقیق تر و عمیق تر شدن نظارت است.

آرش فهیم