سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا

اسلام و كرامت انسان


اسلام و كرامت انسان

نخستین گام در راه تربیت انسان و ارتقاءِ اندیشه وی در طریق تكامل عبارت است از قرار دادن انسان در مسیری كه كرامت خویش را درك كند, نسبت به بزرگی انسان و ارجمندی مقامِ خود آگاهیِ درخور داشته باشد و به همه شئون خویشتنِ خویش اهتمام شایسته ورزد

پیش از بحث درباره «كرامت انسان در اسلام»، كه در نگرش و تفكر اسلامی اهتمام بسیار به آن شده است، ضروری است تا خلاصه‏ای از نتایج و تأثیر گسترده آن را در تحقق اهداف رسالت انبیا ارائه دهیم.

نخستین گام در راه تربیت انسان و ارتقاءِ اندیشه وی در طریق تكامل عبارت است از قرار دادن انسان در مسیری كه كرامت خویش را درك كند، نسبت به بزرگی انسان و ارجمندی مقامِ خود آگاهیِ درخور داشته باشد و به همه شئون خویشتنِ خویش اهتمام شایسته ورزد. در غیر این صورت، بسا هرگز برای اعتلای انسانی خود همتی نكند و برای اصلاح وضع خویش نكوشد، آنچنان كه گذشته، حال و آینده‏اش عبث، بی ‏معنا و پوچ نمایانده شود. در چنین حالتی، امكان اقناع وجدان خویش را از طریق كار و كوشش از دست می‏دهد، همچنان كه تلاش برای دعوت وی به سوی بهبودیِ امور و اوضاع زندگی و حركت به سوی فردایی بهتر و برتر نیز بی ‏تأثیر می ‏گردد. در نتیجه، سست و بی ‏تحرك، لاابالی و بی ‏حاصل، دلخوش نسبت به وضع موجود و مخالفِ هرگونه تغییر و تحرك و كوشش باقی می ‏ماند.

منكر این نیستیم كه حبِّ نفس غریزه‏ای است نهاده در نهادِ انسان برای آنكه با قدرت آن بتواند از موجودیت خود دفاع كند و برای به چنگ آوردن خوبیها بكوشد. اما می ‏گوییم كه این غریزه آنگاه می ‏تواند در جهت خیر و سعادت انسان فعال باشد كه فعالیت آن متناسب با سطح آگاهی انسان تنظیم شود، در سمت و سوی خیر و سعادت انسان كار كند، و در امور منافی با خیر و سعادت وی از كار بایستد.

بنابراین، حبِّ ذات نیرویی است كه انسان را به تكاپو و دفاع از موجودیت خود وا می ‏دارد. اما تنها آگاهی نسبت به كرامت و ارجمندی انسان است كه شأن و مقام او را تعریف و مشخص می‏ كند و، با ترسیمِ خطوط و مرزهای معیّن، سیر و سلوك و خط مشی و اهدافِ بلند و متعالیِ انسان را می ‏نمایاند، دشمنان را می ‏شناساند و طریقِ دفاع در برابرِ آنها را نشان می ‏دهد.

این را نیز انكار نمی ‏كنیم كه ممكن است بتوان، با كارِ طاقت ‏فرسا و كوشش و مشقتِ بسیار، سطحِ زندگیِ انسان را ارتقا بخشید، اما بر این باوریم كه این شیوه نه‏ تنها بهترین و برترین شیوه تكامل انسان نیست، بلكه چه ‏بسا پیروی از چنین شیوه‏ای نتایج منفی و عقده‏ های روانی را باعث شود. لذا باید از این شیوه، به سبب آنكه عواقب منفی در پی دارد و مسئولیت را به جای جامعه بر عهده افراد می ‏گذارد، روی گرداند.

این قسمت از بحث را كه در تخصص روان‏شناسان و اساتید علوم تربیتی است به ایشان وا می ‏گذاریم و بحث خویش را درباره اسلام و كرامت انسان آغاز می ‏كنیم.

● انسان جانشین خداوند بر روی زمین

انسان در دیدگاه اسلام، جانشین خداوند بر روی زمین است، نسبت به تمامیِ «اسماء» علم و آگاهی دارد، و مسجود همه «فرشتگانِ خدا» است:

«و إذ قال ربك للملائكهٔ إنی جاعل فی الأرض خلیفهًٔ قالوا أتجعل فیها من یُفسِدُ فیها و یَسفِكُ الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك. قال إنی أعلم ما لا تعلمون. و علَّمَ آدم الأسماء كلَّها ثم عرضهم علی الملائكهٔ فقال أنبئونی بأسماء هؤلاء إن كنتم صادقین. قالوا سبحانك لا علم لنا إلّا ما علَّمتنا انك أنت العلیم الحكیم. قال یا آدمُ أنبئْهُم بأسمائهم فلما أنبأهم بأسمائهم قال ألم أقل لكم إنی أعلم غیب السموات و الأرض و أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون. و إذ قلنا للملائكهٔ اسجدوا لادم فسجدوا» (۲: ۳۰و۳۲) چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیف ه‏ای می‏ آفرینم، گفتند: آیا كسی را می ‏آفرینی كه در آنجا فساد كند و خونها بریزد، حال آنكه ما به ستایش تو تسبیح می ‏گوییم و تو را تقدیس می‏ كنیم؟ گفت: من آن دانم كه شما نمی‏ دانید. و نامها را به تمامی به آدم بیاموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه كرد و گفت: اگر راست می‏ گویید، مرا به نامهای اینها خبر دهید. گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخت ه‏ای، دانشی نیست. تو دانای حكیمی. گفت: ای آدم، آنها را از نامهای شان آگاه كن. چون از آن نامها آگاه‏شان كرد، خدا گفت: آیا به شما نگفتم كه من نهان آسمانها و زمین را می ‏دانم و بر آنچه آشكار می ‏كنید و پنهان می‏ داشتید آگاهم؟ و به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده كنید! همه سجده كردند.

مفهوم خلیفه، با وضوح هرچه تمام‏تر، استقلال بشر و آزادی او را در دخل و تصرف بر روی زمین آشكار می‏ سازد. راههای ترسیم ‏شده برای او و خطوط نوشته ‏شده برای هدایت و رشد وی، در واقع، اندرزها و رهنمودهایی است كه خداوند متعال برای جانشین خود بر روی زمین مقرر داشته است.

تعلیم اسماء به آدم، آن هم اسماءِ مرجعِ ضمیرِ «هُم» (ویژه ذوی العقول)، تأكیدی ویژه است. پروردگار، پس از این كه فرشتگان به عجز خویش اعتراف كردند، تأكید می‏ فرماید كه ذات مقدسش پنهانی های آسمانها و زمین را می‏داند. چنین «تعلیم و تأكیدی» امكانات و توان بی ‏حدوحصر انسان را منعكس می‏ كند؛ توان انسان برای شناخت تمامی موجودات و برای شناساییِ ظرفیت و برهم كنشِ تمامیِ نیروها و انرژیهایی كه در دایره خلافت و تحت تصرف وی در حیات هدفمندش قرار دارند.

سجود ملائكه، كه موجودات عالی و نخبه جهان‏اند، نیز تأكیدی صریح است بر خضوع و كرنش همه موجودات در برابر انسان، و فرمان‏برداریِ آنها از وی. این معنی را با وضوح بیشتر، به‏ زودی، بیان خواهیم كرد.

پس، استقلال در تصرف، قدرت بهره ‏مندی از امكانات گسترده، و كرنشِ موجودات در مقابل انسان، صفاتِ سه ‏گانه‏ای است كه آنها را از آیاتِ فوق، و در قالب عباراتی با عالی ‏ترین درجه تكریم و احترام، درمی ‏یابیم.

● انسان و آزادی در تصرف

به باورِ من، ملائكه از ابتدا استقلال بشر را در عمل و تصرف بر روی زمین درك می ‏كردند و می ‏دانستند كه چنین استقلال كامل و همه ‏جانبه‏ای تحقق‏ پذیر نخواهد بود مگر آن كه انسان تواناییِ شناخت شرارت ها و زشتی ها، و نیز امكان و اختیار انجام دادن زشتی و پلیدی را داشته باشد. همین درك و شعور بود كه ملائكه را واداشت كه بگویند: این انسان، بر روی زمین فساد و خون‏ریزی می‏ كند. با این حال، مشاهده می‏ كنیم كه چنین خطری نه‏ تنها از مقام انسان و كرامتِ وی نمی‏ كاهد بلكه این خطر كردن را چونان شرطی بنیادین برای استقلال انسان و آزادی او، در عمل و تصرف، بارز و برجسته می ‏سازد.

اما «ابلیس»، در نظرِ قرآن، تنها موجودی است كه از سجده بر آدم سرباز می ‏زند و نسبت به وی تكبر می ‏ورزد. به همین دلیل از مقام ملكوت خداوند طرد و مجازاتش به عذاب روز قیامت موكول می ‏شود.

فسجد الملائكهٔ كلهم أجمعون إلّا إبلیس اِستكبر و كان من الكافرین قال یا إبلیس ما منعك أن تسجد لما خلقت بیدَیَّ أستكبرت أم كنت من العالین. قال أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین قال فاخرج منها فإنك رجیم. و انَّ علیك لعنتی إلی یوم الدین، قال ربّ فأنظرنی إلی یوم یبعثون قال فإنك من المنظرین إلی یوم الوقت المعلوم. قال فبعزتك لأغوینّهم أجمعین إلّا عبادك منهم المُخلَصین. قال فالحقُّ و الحقَّ أقول لأملأنَّ جهنم منك و ممّن تبِعك منهم أجمعین .(۳۸: ۷۳-۸۵) همه فرشتگان سجده كردند، مگر ابلیس، كه بزرگی فروخت و از كافران شد. گفت: ای ابلیس، چه چیز تو را از سجده كردن در برابر آنچه من با دو دست خود آفریده ‏ام منع كرد؟ آیا بزرگی فروختی یا مقامی ارجمند داشتی؟ گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفریده‏ای و او را از گِل. گفت: از اینجا بیرون شو، كه تو مطرودی. و تا روز قیامت لعنت من بر تو. گفت: ای پروردگار من، مرا تا روزی كه از نو زنده شوند مهلت ده. گفت: تو از مهلت‏ یافتگانی، تا آن روز معین معلوم. گفت: به عزت تو سوگند، كه همگان را گمراه كنم، مگر آنها كه از بندگان مخلَص تو باشند. گفت: حق است، و آنچه می ‏گویم راست است، كه جهنم را از تو و از همه پیروانت پر كنم.

این ابلیس كه پس از امتناع از سجده بر آدم «شیطان رجیم» می ‏شود، رهبری لشكریان «شر» را در حیات انسانی به ‏عهده می‏ گیرد، و جنگ و نزاع محتومی را، هم در جهان خلقت و هم در نفس انسانی، به راه می‏ اندازد. پیروزمندان این نبرد بندگانِ مخلَص و بی‏ آلایش خداونداند، همان ها كه میوه ‏های درخت آفرینش و گلهای سرسبدِ وجودند و آفریدگارْ جهان را برای آنان آفرید و آن را عرصه خلافت وی قرار داد؛ انسانی كه به دست «قدرتمند» خداوند ساخته و «روحِ خدا» در كالبد او دمیده شده است:

إذ قال ربك للملائكهِٔ انی خالق بشرا من طین. فإذا سوَّیتُهُ و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین... قال یا إبلیس ما منعك أن تَسجُد لِما خلَقتُ بِیَدَیَّ .۴۱: ۷۱-۷۵) پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری را از گل می‏ آفرینم. چون تمامش كردم و در آن از روح خود دمیدم، همه سجده‏اش كنید. همه فرشتگان سجده كردند، مگر ابلیس كه بزرگی فروخت و از كافران شد... گفت: ای ابلیس، چه چیز تو را از سجده كردن در برابر آنچه من با دو دست خود آفریده ‏ام منع كرد؟

بنابراین، انسان به قدرت خداوند، از مواد هم‏جنس كره زمین آفریده و از روح خدا در وی دمیده شده است. این تصویری روشن از همه ابعاد وجودی انسان و از وجود شامل و كاملی است كه از زمین تا آسمان امتداد دارد. این تعبیرِ قدرتمندْ یادآور كرامت و مقام ارجمندی است كه انسان از آن بهره ‏مند است. خداوند انسان را بلندترین قلّه خلقت و والاترین بام دستگاه آفرینش برشمرد.

و لقد خلقنا الإنسان من سلالهٔ من طین. ثم جعلناه نطفهٔ فی قرار مكین. ثم خلقنا النطفهٔ علقهٔ فخلقنا العلقهٔ مضغهٔ فخلقنا المضغهٔ عظاما فكسونا العظام لَحما ثم انشأناه خلقا آخر فتبارك اللَّه أحسن الخالقین (۲۳: ۱۲-۱۴) و هرآینه انسان را از گل خالص آفریدیم؛ سپس او را نطف ه‏ای در جایگاهی استوار قرار دادیم. آنگاه از آن نطفه لخته ‏خونی آفریدیم، و از آن لخته‏ خونْ پاره ‏گوشتی و از آن پاره‏ گوشت استخوانها آفریدیم؛ و استخوانها را به گوشت پوشانیدیم؛ بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان.

● اسلام و دعوت انسان برای شناخت خداوند

در میان موجودات، خداوند به انسان خصوصیتی داد كه با آن می‏ تواند به اخلاق خداوندی متخلق شود. بر همین اساس، انسان را آزاد آفرید تا امكان یابد كه در مسیر كسب علم و معرفت گام نهد. اسلام، در موارد بی ‏شماری از كتاب و سنّت، انسان را بر این قابلیت ها آگاه كرده است تا معنویات خود را ارتقا دهد، و او را به مقام گرامی خویش و برتری ‏اش بر بسیاری از مخلوقات آگاه كند. این امتیاز در برخی از آیات قرآنی آمده است، و حدیث معروف تخلّقوا باخلاق اللَّه نیز گواه بر آن است. خداوند می ‏فرماید:

و لقد كرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضَّلناهُم علی كثیرٍ ممَّن خلقنا تفضیلا(۱۷: ۷۰) ما فرزندان آدم راكرامت بخشیدیم و بر دریا و خشكی سوار كردیم و از چیزهای خوش و پاكیزه روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم.

سپس قرآن كریم اعلام می‏ كند كه آنچه در زمین و اطراف آن وجود دارد برای انسان آفریده شده است و در تسخیر او قرار دارد.

هو الذی خلق لكم ما فی الأرض جمیعا.(۲: ۲۹) اوست كه همه چیزهایی را كه روی زمین است برایتان بیافرید.

و در آیه ۱۲سوره نحل می‏ فرماید:

و سخَّرَ لكم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخراتٌ بامره انّ فی ذلك لآیاتٍ لقومٍ یعقلون .(۱۶: ۱۲) و مسخر شما كرد شب و روز را و خورشید و ماه را، و ستارگان، همه، فرمانبردار امر او هستند. در این برای آنها كه به عقل درمی ‏یابند عبرتهاست.

در تعالیم و آموزشهای اسلامی بر این واقعیت تأكید شده است كه پروردگار به انسان بسیار نزدیك است، نزدیك‏تر از هر چیزی. بنابراین، شایسته است كه انسان به این قرب و نزدیكی توجه كند و آنچنان خویشتن خویش را به ذات مقدس ربوبی نزدیك مشاهده كند كه در پی این مشاهده بتواند نیرو و عزت و عظمت خود را دریابد. خداوند می ‏فرماید:

و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما تُوَسوِسُ بهِ نفسُهُ و نحن أقرب إلیه من حبل الورید.(۵۰: ۱۶) ما آدمی را آفریده‏ایم و از وسوسه‏ های نفس او آگاه هستیم، زیرا از رگ گردنش به او نزدیك‏تریم.

و در آیه ۱۸۶سوره بقره آورده است:

و إذا سألك عبادی عنی فإنی قریب أجیب دعوهٔ الداع إذا دعان فلیستجیبوا لی ولْیؤمنوا بی لعلّهم یَرشُدون.(۲ :۱۸۶) و چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو كه من نزدیكم و به ندای كسی كه مرا بخواند پاسخ می ‏دهم. پس، به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند، تا راه راست یابند.

و نیز، در همین زمینه، در آیه ۲۴سوره انفال می ‏فرماید:

یا أیها الذین آمنوا استجیبوا للَّه و لِلرسول إذا دعاكم لما یحییكم و اعلموا أن اللَّه یَحولُ بین المرء و قلبه و أنه إلیه تُحشَرون .(۸: ۲۴) ای كسانی كه ایمان آورده‏ اید، چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی فرا خوانند كه زندگیتان می ‏بخشد دعوتشان را اجابت كنید و بدانید كه خدا میان آدمی و قلبش حایل است، و همه به پیشگاه او گردآورده شوید.

در روایت مشهوری آمده است كه: قلب المؤمن عرش الرحمن (بحارالانوار، ج ۵۵ ص.۳۵)

اینها همه تأكیدی بر این واقعیت است كه تقرب به خداوند، مقام و معنویات انسان را اعتلا می ‏بخشد، از وی ترس و حزن و اندوه را می ‏زداید، و بسیاری از رذایل اخلاقی را كه از ناتوانی، خوف و طمع سرچشمه می ‏گیرد، همانند دروغ، نفاق، حرص و آز، همه را دور می ‏سازد. دیگر آنكه این قرب و نزدیكی، تحصیل صفات خداوندی را برای انسان تسهیل، و راه را برای وصول وی به مقام تخلق به اخلاق اللَّه آسان می‏ كند.

به نقل از کتاب "نای و نی " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "

صفحه ۶۵ تا ۹۴

ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی

مقاله ‏ای از امام موسی صدر، به نقل از مجله لبنانی العرفان، تابستان ۱۹۶۷م.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.