شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نقش نشانه شناسی در یافتن بصیرت


نقش نشانه شناسی در یافتن بصیرت

در مطلب حاضر نویسنده با اشاره به مسئله نشانه ها که مصادیقی ازجمله معجزات, فتنه ها و آزمون های بزرگ اجتماعی و سیاسی و بحران ها را شامل می شود, درصدد است با استفاده از آیات وحی, نقش نشانه ها را در ایجاد بصیرت برای مردم به خصوص نخبگان سیاسی واجتماعی موردبررسی قرار دهد اینک با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم

در مطلب حاضر نویسنده با اشاره به مسئله نشانه ها که مصادیقی ازجمله معجزات، فتنه ها و آزمون های بزرگ اجتماعی و سیاسی و بحران ها را شامل می شود، درصدد است با استفاده از آیات وحی، نقش نشانه ها را در ایجاد بصیرت برای مردم به خصوص نخبگان سیاسی واجتماعی موردبررسی قرار دهد. اینک با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم.

● اهمیت نشانه ها برای ایجاد بصیرت

بصیرت به معنای روشن، روشنایی و بینایی، یکی از مهم ترین واژه های کاربردی در فرهنگ قرآنی است. انسان بصیر و بینا به کسی گفته می شود که از راه های گوناگون نسبت به خود و پیرامون، آگاهی روشنی داشته باشد و موقعیت خود را با هر چیزی به درستی بسنجد و ارزیابی کند. از اینرو میان شخص بصیر با جهان خارج نسبتی مبتنی بر واقعیت ها و حقیقت ها پدید می آید؛ زیرا هر آن چه از واقعیت ها را می بیند با توجه به حقایق هستی ارزیابی می کند و میان هست ها و بایدها ارتباط منطقی برقرار می کند.

در این میان نمی توان از نقش نشانه ها غافل بود؛ (ق آیه۲۲) هوشیاری و تیزبینی انسان بصیر به وی کمک می کند که هر نشانه ای را به درستی بشناسد و تحلیل و تبیین کند؛ زیرا تفقه در نشانه های هستی به وی این امکان را می بخشد تا نسبت متغیرات را در اشکال مختلف به دست آورد و نسبت به آن واکنش درست و مناسب نشان دهد. این گونه است که نشانه ها و به تعبیر قرآنی، آیات، در ایجاد بینش (شناخت) و نگرش (باورها و رفتارهای ایمانی) نقش بسزایی ایفا می کند.

البته در تعبیر قرآنی، همه هستی، نشانه و آیات الهی هستند که باید مورد توجه قرار گیرد و انسان متفقه و فهیم را به سوی حقایق از مسیر واقعیت ها رهنمون سازد. با این همه برخی از نشانه ها، کارکردی تأثیرگذار و مستقیم در شناخت موضوع و ایجاد نگرش و باورهای سازنده دارد که از آن ها به معجزه یاد می شود. در حقیقت معجزه، نشانه و آیه ای بصیرت ساز است و روشنگری شگفتی برای انسان ایجاد می کند. البته این تنها کارکرد معجزه نیست بلکه برخی دیگر از امور است که کارکردی از این دست دارد که یکی از آن ها مجموعه ابتلانات و فتنه هاست. فتنه ها همان اندازه که هشدار دهنده هستند، همان اندازه نیز روشنگر می باشند و آدمی را نسبت به موقعیت خود در هستی و جامعه و نیز واکنش و کنش مناسب آگاه می سازند. این جاست که فتنه ها برای اهل بصیرت کارکردهای شگفتی را بازی می کنند. (توبه آیه۴۹ و آیات دیگر)

● چیستی بصیرت

در مفهوم شناسی این واژه باید به این نکته توجه داشت که از نظر ریشه ای ارتباط تنگاتنگی میان بصیرت به معنای روشنایی، با بصر به معنای چشم وجود دارد. به این معنا که زمانی به انسانی گفته می شود که وی دارای بصر است که چشم وی در سلامت بوده و توانایی دیدن روشنایی را داشته باشد و رنگ ها و بازتاب های نور را از طریق چشم دریابد و احساس کند. بنابراین کسی که دارای چشم ولی کور و نابینا باشد، دارای بصر نیست، بلکه وی تنها دارای «عین» یعنی چشم است. مفهوم بصیر با مفهوم فارسی بینایی ارتباط نزدیکی دارد. انسان بینا کسی است که دارای سلامت چشم و قدرت دیدن است؛ بلکه فراتر از مرتبه دیدن، می تواند به روشنی و وضوح آن چه را می بیند تجزیه و تحلیل کند و واقعیت ها را به درستی دریابد، زیرا هر دیدنی مساوی با درک و فهم نیست.

به سخن دیگر، بینایی یا همان بصیرت، مرتبه ای پس از سلامت چشم و روشنایی آن می باشد و به مرتبه ای اشاره دارد که شخص بتواند با بهره گیری از ابزار حسی چشم و دیدن، از راه قلب و دل خویش، آن چه را یافته تجزیه کرده و اطلاعات بیرونی را با اطلاعات درونی و شهودی خود تطبیق دهد و به یک نتیجه گیری منطقی و درست برسد و نسبت به آن چه دیده شده واکنش سازنده و مثبت داشته باشد. بنابر این اهل بصیرت، کسی است که بتواند از واقعیت ها به درستی از طریق چشم و دیدن آگاهی یابد و آن را درمغز و قلب خویش تجزیه و تحلیل کرده و متناسب با آن واکنش نشان دهد.

این گونه است که ارتباط تتگاتنگی میان نشانه ها، درک و تفقه، کنش و واکنش، واقعیت ها و حقایق پدید می آید و از مرز دیدن و نگاه کردن عادی بیرون می رود. از این رو خداوند در قرآن، اهل بصیر را فراتر از اهل دیدن و شنیدن معرفی می کند که تنها از طریق چشم می بینند و از طریق گوش می شنوند و یا از طریق دیگر حواس ظاهری و باطنی،اطلاعاتی را از بیرون و درون کسب می کنند، ولی از قلب خویش بهره نمی گیرند تا این اطلاعات را تجزیه و تحلیل کرده و در مقام تفقه و فهم قرار گیرند و نسبت به آن واکنش نشان دهند.

● تفقه و فهم، معیار شناخت اهل بصیرت

آن چه اهل بصیرت را اهل بصیرت و بینایی می گرداند، تفقه و فهم، نسبت به اطلاعات و نشانه های رسیده از راه حواس و دیگر ابزارها و منابع شناختی است. لذا خداوند کسانی را که از اطاعت و نشانه های شناختی به درستی بهره نمی گیرند و به ابزار اصلی دل و قلب، درآن تفقه نمی کنند، سرزنش می کند؛ زیرا داشتن اطلاعات به تنهایی کفایت نمی کند بلکه تجزیه و تحلیل آن و در نهایت واکنش نشان دادن درست و مناسب براساس اطلاعات وفهم هاست که به اطلاعات و دانش ارزش و اعتبار می بخشد. (اعراف آیه ۱۷۹ و احقاف آیه ۲۶ و آیات دیگر)

براین اساس می توان گفت که بصیرت درفرهنگ قرآنی، نوعی بینایی خاص است که به شخص، امکان واکنش مناسب در برابر نشانه ها و اطلاعات به دست آمده را می دهد.پس ارتباطی تنگاتنگ میان واقعیت ها و حقایق درتفسیر مفهوم بصیرت وجود دارد؛ زیرا آن چه از طریق ابزارها و منابع شناختی به دست می آید. واقعیت است که اهل بصیرت با درست کنار هم قرار دادن این واقعیت های به دست آمده با حقایق هستی می کوشند تا واکنش مناسب و درستی را ارایه دهند.

حقایق به آن دسته از امور گفته می شود که درمسیر اصلی هستی، تحقق و ثبوت دارد، هرچند که درجهان خارجی، آن چه یافت می شود برخلاف آن مسیر اصلی باشد. بنابراین هر واقعیتی نمی تواند حقیقت باشد، ولی هر حقیقتی می بایست واقعیت یابد. بنابر این با دو دسته از امور روبه رو هستیم: دسته نخست اموری است که واقعیت خارجی را شکل می بخشند و جزو هست ها می باشند ولی این گونه نیست که هر هستی، حقیقت درست و مناسب درمسیر اصلی هستی باشد. دسته دوم اموری است که حقیقت می باشد و گاهی به شکل واقعیت در جهان خارج تحقق یافته است. دراین حالت میان هست و باید، یکتایی و یگانگی پدید آمده است ولی گاه دیگر آن حقیقت درخارج آن حقیقت درخارج تحققی ندارد، از این رو جزو آرمان و بایدهاست ولی به شکل هست ها تحقق نیافته است. بنابر این لازم است که هربایدی هست شود ولی این گونه نیست که هر هستی بایدی است که باید وجود داشته باشد. نمونه این واقعیت ها ناهنجاری های اخلاقی چون زنا و تهمت و دروغ است که هست هایی می باشندکه می بایست هست نباشند.

اهل بصیرت پس از آگاهی از آن چه یافته و تفقه نموده اند می کوشند تا آن واقعیت را با حقایق بسنجند و درمسیر تحقق بخشی حقایق تلاش کنند. این گونه است که اهل بصیرت درمسیر علم ملکوتی و حقایق آن حرکت و تلاش می کنند و واقعیت ها را براساس آن می سنجند.

● ارزیابی و داوری اهل بصیرت

چنان که گفته شد، اهل بصیرت، کسانی هستند که میان حقایق و واقعیت ها به داوری می نشینند و آن چه را ازطریق نشانه ها به دست آورده اند با تفقه و فهم دقیق می سنجند تا اگر واقعیتی با حقیقتی همخوان و سازگار نبود، در تغییر آن بکوشند و اگر هماهنگ و سازوار بود در تثبیت آن تلاش کنند. براین اساس داوری و ارزیابی در مفهوم بصیرت نقشی مهم ایفا می کند؛ زیرا بی داوری و ارزیابی، نمی توان حقایق را در واقعیت های پیچیده شناخت و نسبت به آن توصیه های مناسب ارائه داد.

بنابر این نیاز به معیارهای سنجش نیز خود را به عنوان یک ضرورت در مفهوم بخشی بصیرت مطرح می کند. اصولا به سبب پیچیدگی امور، تنها با معیارهای خاص می توان در واقعیت های خارجی، حقایق را شناخت وآن را به عنوان هدف و آرمان، مورد توجه و اهتمام قرار داد. این گونه است که بسیاری از مردم حتی خواص اهل علم، در فهم حقایق دچار تردید و مشکل می شوند؛ زیرا واقعیت ها چنان حالتی از گفتمان را در جامعه پدید می آورد که شناخت حق از باطل مشکل می شود. به ویژه آن که اصولا انسان ها در چارچوب واقعیت ها زندگی و تحلیل و تبیین می کنند و توصیه های آنان بیشتر مبتنی بر واقعیت ها شکل می گیرد.

از این رو در اسلام، شناخت معیارهای سنجش به عنوان یک اصل مهم مورد توجه قرار گرفته است و از آن جایی که برای توده های مردم، معیارهای عقلانی و انتزاعی سخت یاب می باشد، به معیارهای غیر انتزاعی و تجسمی توجه داده شده است. براین اساس به عنوان یک معیار عینی غیر انتزاعی، امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان معیار سنجش مطرح می شود و در روایات بسیاری آن حضرت(ع) به عنوان میزان اعمال و رفتار معرفی می گردد، زیرا مردم با توجه به مصادیق عینی و اسوه های کامل که در برابر ایشان است، بهتر می توانند حق را از باطل تشخیص دهند و واقعیت های جامعه و جهان، آنان را نفریبد.

در فتنه ها که از همه سو هجوم گفتمان واقعیت ها، مردم را احاطه کرده و قدرت تفکر و تدبر را از ایشان گرفته است، اسوه های عینی و ترازوی عینی و محسوسی چون امیرمؤمنان (ع) است که می تواند راهنمای مردم برای خروج از فتنه ها باشد.

● عقل و علم در بصیرت

هرچند که علم و شناخت از واقعیت ها و حقایق، بسیار اساسی و مفید است ولی از آن جایی که علم به معنایی دانایی است هرگز نمی تواند چنان که باید و شاید در یافتن مسیر اصلی کمک کند. دانایی و دانش، به عنوان مقدمه می تواند به بصیرت بخشی و روشنگری کمک کند ولی آن چه به آدمی کمک می کند تا اهل بصیرت شود عقل است.

بسیاری از اهل علم و دانایی به سبب فقدان عقلی که پای هوای نفس را عقال کند و بند راهش شود، گرفتار بدبختی و شقاوت ابدی شده اند؛ زیرا آگاهی و دانایی نسبت به جهان واقعیت ها بلکه حتی حقایق ملکوتی هستی، نمی تواند نگرش و رفتار شخص را مشخص کند؛ این جاست که عقل به عنوان عامل مهم نگرش ساز وارد عمل می شود. عقل انسانی است که همانند پیامبر درونی و وجدان بیدار فطرت، آدمی را نسبت به آن چه یافته و آگاه شده، با انگیزه می سازد و انگیزه حرکتی را برای تحقق حقایق فراهم می آورد.

در حقیقت عقل آدمی به وی کمک می کند تا از شناخت خویش نسبت به واقعیت ها و حقایق به درستی بهره گیرد و پس از سنجش و داوری، در مسیری قرار گیرد که او را به سوی کمال و حقایق هستی سوق دهد.

● نشانه های روشنگر

انسان عالم عاقل به هر جا بنگرد نشانه های بسیاری برای خود می یابد که بتواند براساس آن داوری و سنجش کند و راه خویش را باز شناسد. این گونه است که نشانه ها در زندگی هر انسان بصیر، نقش اساسی را ایفا می کند.

این که در آموزه های قرآنی از آیات الهی به عنوان بصیرت یاد شده است.(ق آیات ۶ تا ۸ و آیات دیگر) از آن روست که این نشانه ها و آیات، به شخص، بینایی می بخشد تا موقعیت خود و پیرامون را به درستی تفسیر و تحلیل کرده و با تفقه و بهره گیری از معیارهای سنجش، میان واقعیت ها و حقایق، تبیین و توصیه دقیق و راهبردی ارایه دهد.

از نظر قرآن، نشانه های روشنگر در همه جا به فراوانی یافت می شود و اگر انسان به پیرامون خود نگاهی کند آنها را می یابد.

از آن جایی که همه ابزارها و منابع شناختی از جمله گوش و چشم و دل برای آدمی فراهم است و همه معیارهای سنجش در اختیار او گذاشته شده است، انسان به آسانی می تواند با دیدن نشانه ها و تفکر و تدبر در آنها، و سپس سنجش براساس معیارهای عینی و حتی انتزاعی، موقعیت درست را تشخیص داده و در مسیر حق حرکت کند و در دام واقعیت ها نیفتد.

توجه به نشانه ها و آیات در زمان بحران ها و فتنه ها مهم تر و اساسی تر است؛ زیرا در این زمان چنان حق و باطل درهم آمیخته است که آدمی نمی تواند خود را در مسیر حق قرار دهد؛ چون در زمان بحران و فتنه ها، امور متشابه و حق نما بسیار می شود و دشمنان، واقعیت هایی را به عنوان حقایق به خورد توده مردم می دهند. در این زمان چنان دودی فضا را آکنده می کند که حتی خواص نیز از تشخیص حق و باطل باز می مانند و کار را بر توده مردم دشوار می سازند. این جاست که توجه به شاخصه های اصلی مورد تأکید قرار گرفته است.

به این معنا که در هنگام فتنه می بایست به قله ها نگاه کرد و اصول اساسی را مدنظر قرار داد. فضایی که انسان ها در هنگام فتنه ها و بحران ها در آن قرار می گیرند همانند فضای مه آلود دره هاست که دیگر راه های کوچک و نشانه های خردی چون درخت و صخره دیده نمی شود. در این زمان می باید به قله هایی توجه کرد که همانند خورشیدی از پس مه غلیظ به چشم می آید. بنابراین می بایست همواره به اصول اساسی و ارزشی پای بند بود که چون قله و خورشید به عنوان نشانه های اصلی راه را نشان می دهند.

توده مردم هرگاه در بحران ها و فتنه ها قرار گرفته اند باید به کسانی توجه کنند که اصول ارزشی و اساسی را پاس می دارند، هر چند که به برخی از ارزش های خرد و جزیی بی توجهی می کنند؛ زیرا گاه در فتنه ها به سبب فضای خاکستری و متشابهات، داوری ها به سختی می تواند درست و واقعی باشد و آن چه به نظر می رسد که عملی ضدارزشی است، در حقیقت چنین نیست و یا چنین نمایانده شده است.

در فتنه ماه های اخیر، فضای مه آلود آن گونه بود که دشمن، مردم را به مسائلی چون مسئله کهریزک و یا کشته شدن چند نفر به عنوان مسایل اصلی و ارزشی توجه می داد درحالی که اصل فتنه که نابودی نظام اسلامی بود در پس هیاهو گم شده بود. در این جا بود که اهل بصیریت به روشنگری رو نموده و با اشاره به قله های بلند ارزش هایی چون اسلام، نظام اسلامی، ولایت فقیه، قانون اساسی و مانند آن، توده مردم را به سوی حق و حقیقت رهنمون ساختند و اجازه ندادند تا برخی با سوءاستفاده از مسایلی که در انبوه هیاهو ارزشی و یا ضدارزشی بودن آنها گم بود، مردم را از اصل باز دارند.

بنابراین مردم همواره باید به نشانه های بزرگ و برجسته ای توجه کنند که یادآور اصول ارزشی و اساسی است. از این رو در آیات قرآنی به معجزه ها که آیات بزرگ الهی هستند به عنوان بصایر توجه داده شده است؛ زیرا این معجزه ها همانند قله هایی است که حق را از باطل جدا می کند و پیامبر را از غیرپیامبر باز می شناساند. براین اساس می توان گفت که نشانه های بزرگ و اصول اساسی و کلی در دوران فتنه ها ملاک داوری و ارزیابی تلقی می شود؛ زیرا دشمن با اهتمام به مسایل جزیی، می کوشد تا هدف را پنهان کند و مردم را از مسیر اصلی دور داشته و سرگرم امور جزیی نماید تا این گونه به اهداف پست و پلید خویش دست یابد.

علی اکبر حسینی