سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

بنی اسرائیل هرگز وارد فلسطین نشده اند


بنی اسرائیل هرگز وارد فلسطین نشده اند

در سال های اخیر و در نتیجه مطالعات گوناگونی که صورت گرفته تردیدهای جدی در درستی اطلاعات رایج درباره بنی اسرائیل و حضورشان در قدس و فلسطین بوجود آمده است,به ویژه آن که هیچ نشانه ای تا کنون یافته نشده است که گفته ها و ادعاهای آن ها را اثبات کند

● مقدمه‏

دانسته‏های من از تاریخ کهن یهود از مطالبی برگرفته شده بود که در کتاب‏های تاریخی و تورات می‏خواندیم و نیز آن چه همه جا شایع بود و می‏گفتند:یهود در فلسطین آثار تاریخی و اماکن مقدسی دارد؛بنی اسرائیل در این سرزمین زمامداری می‏کرده‏اند و دو دوره،یکی در قدس‏ و دیگری در نابلس،حکومت را در دست داشته‏اند؛و داوود و سلیمان-که درود خداوند ارزانیشان‏ باد-در فلسطین زندگی می‏کرده‏اند. این مجموعه اطلاعات به عنوان حقایق مسلم تاریخی و واقعیت‏هایی که در روزگاران کهن در فلسطین رخ داده است،در ذهنم ریشه دوانده بود.برخی از تاریخ نگاران عرب نیز،چه بسا این‏ اقوال را از نویسندگان بیگانه برگرفته و در کتاب‏های تاریخی خود درباره قدس و فلسطین به‏ آن‏ها اعتماد کرده‏اند.از جمله این تاریخنگاران-که گفته‏های بیگانگان را باور کرده‏اند-می‏توان‏ فلسطینیان جلای وطن کرده و کسانی را نام برد که آثاری درباره فلسطین و قدس تألیف کرده‏اند یا می‏کنند.

اما در سال‏های اخیر و در نتیجه مطالعات گوناگونی که داشتم،رفته رفته در درستی اطلاعات‏ رایج درباره بنی اسرائیل و حضورشان در قدس و فلسطین به شک و تردید افتادم؛به ویژه آن که‏ هیچ نشانه‏ای تا کنون یافته نشده است که گفته‏ها و ادعاهای آن‏ها را اثبات کند.واضح است هر حکومتی که در سرزمینی اقتدار و زمامداری دراز مدتی داشته باشد-آن گونه که امروز یهودیان‏ مدّعی آنند-باید به طور قطع آثاری از خود بر جای نهد که تمدنش را در آن سرزمین نشان دهد.

پس از این شک و تردیدها،مطالعه و تحقیق را آغاز کردم و در جستجوی تحلیلی بر این‏ مسأله برآمدم که چرا هیچ نشانی از یهود در سراسر فلسطین وجود ندارد.از این رو،تحقیق و

بررسی سر گذشت بنی اسرائیل در قرآن کریم را آغاز کردم که در نتیجه این بررسی قرآنی،برایم‏ کاملا آشکار شد که آن‏ها از راه دریا و نه از راه خشکی و صحرای سینا از سرزمین تحت سلطه‏ فرعون خارج شده‏اند.همچنین برایم روشن شد که پیش از آن نیز،حضرت موسی علیه السّلام برای فرار از دست فرعون،به«مدین»،که بخشی از خاک حجاز بوده است،گریخته بود.به نتایج دیگری نیز دست یافتم که در این نوشتار به تفصیل آن خواهم پرداخت.

پس از بررسی قرآن کریم،به کتاب«عهد قدیم»روی آوردم.در این کتاب نیز که می‏گوید: بنی اسرائیل که از سرزمین تحت سلطه فرعون خارج شدند دریافتم که خداوند آن‏ها را به راهی که به‏ سرزمین فلسطینی‏ها منتهی می‏شد-با وجود نزدیکی آن-راهنمایی نکرد،بلکه آن‏ها را از راه‏ بیابان به دریای سوف (دریای سرخ) کشاند.سپس به هنگام رسیدن فرعون،از دریا گذشتند و وارد بیابانی شدند که به«فاران»در حجاز،منتهی می‏شد.پس از آن نیز در جزیرة العرب پراکنده شدند.

پس از بررسی این دو مأخذ،به کتاب‏های جغرافی نویسان و تاریخ نگاران کهن عرب،به ویژه‏ آن‏ها که در قرن یازدهم میلادی می‏زیسته‏اند،مراجعه کردم.در این آثار نیز مطالبی یافتم که‏ پراکنده شدن یهود در شبه جزیره عرب را تأیید می‏کرد و نشان می‏داد که تبعید بنی اسرائیل از جزیرة العرب،همراه با برخی ساکنان آن جا،بوده است.

همه این موارد،شک و تردیدها را به حقایقی تبدیل کردند که بر آن شدم نسل‏های معاصر و کسانی را که در سراسر جهان به این مسأله اهمیت می‏دهند،از وجود آن‏ها آگاه سازم تا برای‏ غصب حقوق مردم،تاریخ جعل نشود؛آن هم در زمانی که برای رسیدن به مصالح و منافع، حمایت از باطل بر حمایت از حق-گرچه برای مدت زمانی کوتاه-پیشی گرفته است.

سخن آخر آن که از خوانندگان گرانمایه‏ای که نظری سازنده یا اطلاعاتی مفید درباره این‏ موضوع دارند،می‏خواهم که با افزودن آن به دانسته‏هایم،کریمانه بر من منّت نهند تا در چاپی‏ دیگر که به اذن پروردگار درخواهد آمد،همگان از آن بهره برگیرند.

● و خداوند آگاه به هر قصدی است.

عهد قدیم به رغم تحریف‏های امروزین راه یافته در این کتاب ،کتاب‏های تاریخ کهن عرب،قرآن کریم-از خلال فهم آیاتی که در این باره‏ آمده است-و همچنین برخی از کتاب‏های جدید تاریخ نگاران غربی و یهودی.من بر این باورم که‏ آن چه در این کتاب‏ها آمده،هر پژوهشگری را به نتایج ملموس،منطقی و درستی می‏رساند که‏ ثابت می‏کند بنی اسرائیل هیچ ارتباطی با تاریخ فلسطین و به ویژه قدس ندارند.همچنین ثابت‏ می‏کند که یهودیان زمان تبعید به بابل در فلسطین نبودند،بلکه در جزیرة العرب بودند.

می‏توانیم این نتایج را از راهگذر پیگیری زنجیره وار رخدادهای تاریخی-به گونه‏ای که در پی‏ می‏آید-روشن گردانیم:

۱.مسجد الاقصی‏

در قرآن عزیز آمده است: انّ اوّل بیت وضع للنّاس للّذی ببکّة مبارکا و هدی للعالمین (سوره آل عمران، (۳) ؛آیه۹۶) نخستین خانه‏ای که برای مردم بنا شده،همان است که در مکه است.خانه‏ای که‏ جهانیان را سبب برکت و هدایت است. این«خانه»همان کعبه شریف یا مسجد الحرام مکه مکرمه است.

در حدیثی گرانسنگ از ابوذر غفاری-رضوان اللّه تعالی علیه-آمده است که: گفتم:ای پیامبر خدا!نخستین مسجدی که بنا نهاده شده،کدام مسجد بوده است؟ فرمود:مسجد الحرام.گفتم:پس از آن،کدام مسجد؟فرمود:مسجد الأقصی.گفتم این‏ دو،با چند سال فاصله ساخته شده‏اند؟فرمود:چهل سال.

واضح است که بیت الحرام مکه در زمان حضرت آدم علیه السّلام بنا نهاده شده است.و این،یعنی‏ آن که مسجد الأقصی نیز در زمان حضرت آدم بنا نهاده شده و جای آن بر روی کره زمین مشخص‏ شده است.بنابراین،مسجد الأقصی نیز قدمتی به قدمت تاریخ بشر بر روی کره زمین دارد.

آن مقدار از تاریخ مسجد الأقصی که برای ما مشخص است،به آمدن قبیله کنعان از یمن به‏ سرزمین مقدس بر می‏گردد که بیش از پنج هزار سال پیش اتفاق افتاده است.یکی از قبائل‏ وابسته به قبیله کنعان«قبیله یبوسی‏ها»است.

۲.یبوسی‏ها

یبوسی‏ها از قبائل کنعانی بودند که از جزیرة العرب کوچ کردند و رو به سوی شمال نهادند.

برخی از این قبائل در مصر سکونت گزیدند،برخی در فلسطین،و برخی در سرزمین‏های دیگر.

یکی از این قبائل به مرکز (وسط) فلسطین آمد و در اطراف مسجد الأقصی ساکن شد.این قبیله به‏ موازات مسجد و در بخش جنوبی آن،شهری برای خود بنا نهادند و در آن شهر،بر فراز تپه‏ای در مجاورت مسجد،تأسیسات مورد نیاز زندگی‏شان را به پا کردند.اسم این تپه«کوه ظهور»بود،زیرا آن‏ها تپه را پشت سر[-در ظهر]نهادند و محل سکونت و خواب خود را در درّه‏ای قرار دادند که‏ بعد از تپه و در بخش جنوبی آن قرار داشت.اسم این دره«النوم» (وادی النوم‏) بود و نه«هنوم».بیگانگان و عرب‏هایی که نا آگاهانه این واژه را از آن‏ها گرفته‏اند،نمی‏دانسته‏اند که«ه»در واژه«هنوم»،همان‏ «ال»تعریف در نوشتار فنیقیه‏ای است.در الفبای عبری مورد استفاده یهودیان نیز که از فینیقی‏ها گرفته شده،امروزه همچنان،«ه»به عنوان«ال»تعریف،کاربرد دارد و گفته می‏شود: «ییلد»،به معنی«ولد»[-پسر]؛و«ه ییلد»،یعنی«الولد»[ پسر مشخصی نزد گوینده و شنونده‏] «یلدا»،به معنی«بنت»[ دختر]،و«ه یلدا»،یعنی«البنت»[ دختر مشخصی نزد گوینده و شنونده‏] این عرب‏های کنعانی شهری برای خود بنا نهادند که نام آن را از جایی که آمده بودند برگرفتند؛یعنی،از«یبوس»که جزو استان (ولایت) «شنوئه»-یکی از ولایت‏های یمن-بود و به‏ همین دلیل شهر مسجد الأقصی را در نخستین نامگذاری،«یبوس»نام نهادند.

آن‏ها دیوارهای عظیمی دور شهرشان کشیدند و آب را از چشمه‏ای که زیر تپه ظهور-که جزو دیوار بود-قرار داشت به محل سکونت و خواب (نوم) خود بردند.این کار،با زدن تونلی به ارتفاع‏ حدود ۵.۱ متر و طول حدود ۸۰۰ متر،صورت گرفت. و این،در نوع خود دستاوردی عظیم بود که میزان پیشرفت علمی و تمدن آن‏ها را می‏نمایاند. همه این رخدادها بیش از پنج هزار سال قبل و بیش از ۱۰۰۰ سال،قبل از آمدن حضرت‏ ابراهیم علیه السّلام به فلسطین،به وقوع پیوسته است.

این یبوسی‏هایی که در اطراف مسجد الاقصی اقامت گزیدند،موحد بودند و اماکن عبادی‏ خود را در مکان مسجد الاقصی،زیر ساختمان کنونی بنا نهادند.کوه واقع در جنوب غربی تپه‏ ظهور که یبوسی‏ها قلعه مرکز حکومت خود را روی آن بنا نهادند،کوه«صهیون»نام داشت؛زیرا نسبت به تپه ظهور مانند«صهوة»یعنی«پشت اسب»بود.

۳.آمدن حضرت ابراهیم به یبوس‏

حضرت ابراهیم علیه السّلام از دست«نمرود بن کنعان»،غریبانه از عراق گریخت.نمرود پس از آن که‏ حضرت ابراهیم بت‏ها را در هم شکست و او را که ادعای خدایی می‏کرد،به مبارزه طلبید،با او به‏ دشمنی برخاست.قرآن کریم می‏فرماید: الم تر الی الّذی حاجّ ابرهیم فی ربّه ان اتیه اللّه الملک اذ قال ابراهیم ربّی الّذی یحیی‏ و یمیت قال انا احیی و امیت قال ابرهیم فانّ اللّه یاتی بالشّمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الّذی کفر... (سوره بقره (۲) ؛آیه ۲۵۸) آن کسی را که خدا به او پادشاهی ارزانی کرده بود ندیدی که با ابراهیم درباره‏ پروردگارش محاجه می‏کرد؟آن گاه که ابراهیم گفت:پروردگار من زنده می‏کند و می‏میراند.او گفت:من نیز زنده می‏کنم و می‏میرانم.ابراهیم گفت:خدا خورشید را از مشرق بر می‏آورد تو آن را از مغرب برآور.آن کافر حیران شد.

حضرت ابراهیم و حضرت لوط علیهما السّلام با هم هجرت کردند.قرآن کریم در این باره می‏فرماید: و نجّیناه و لوطا الی الارض الّتی بار کنا فیها للعالمین (سوره انبیا (۲۱) ؛آیه ۷۱) او و لوط را رهانیدیم و به سرزمینی که آن را برکت جهانیان قرار داده‏ایم،بردیم. دقت کنید که قرآن کریم می‏فرماید این سرزمین را برای جهانیان برکت دادیم و نه صرفا برای‏ یک ملت خاص.

هنگامی که حضرت ابراهیم به شهر یبوس-که در اطراف مسجد الأقصی قرار داشت-رسید، کاهن شهر،ملک صادق،به دیدارش شتافت و به او غذا-از جمله نان-داد و از او حمایت کرد. ابراهیم-که درود خداوند بر او باد-غذا و حمایت کاهن یبوسی را قبول کرد؛زیرا به خدای یکتا و یگانه ایمان داشت.اگر کاهن موحد نبود،حضرت ابراهیم به هیچ وجه غذا و حمایت او را نمی‏پذیرفت.عبادتگاه‏های ساخته شده در یبوس-که در محل مسجد الاقصی قرار داشتند- پیش از آمدن حضرت ابراهیم،آباد بودند و تا اواخر سده نخست،پیش از میلاد شعائر دینی‏ یبوسی در آن‏ها به جا آورده می‏شد.

حضرت ابراهیم-که درود و سلام جاودان از آنش باد-فرزندش اسماعیل و مادرش را برداشت‏ و به حجاز (صحرای فاران) برد.کتاب عهد قدیم هم هنگام صحبت درباره ابراهیم و اسماعیل علیه السّلام به همین نام (صحرای فاران) اشاره می‏کند. گفتنی در این جا آن است که عهد قدیم،هنگام صحبت از خروج بنی اسرائیل از مصر،می‏گوید آن‏ها از طریق دریا به سوی صحرای فاران رفتند؛به عبارت دیگر،بنی اسرائیل پس از خروج از مصر به حجاز رفتند و نه به فلسطین.تفصیل این مبحث.هنگام صحبت از خروج بنی اسرائیل ازمصر آورده خواهد شد.

نویسنده:حاج زکی علی غول‏ مترجم:عطاء اللّه ابطحی‏

منبع: پژوهه صهیونیت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.