یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

ما به داستان‌های زندگی نیازمندیم!


ما به داستان‌های زندگی نیازمندیم!

زندگی مجموعه‌ای از تصادفات است. در دیدن فیلم ما با یک چشم انداز یا بهتر بگویم یک «روایت» از زندگی روبرو هستیم که بر صفحه تلویزیون یا پرده سینما ظاهر می‌شه و ما مجبور هستیم که تنها …

زندگی مجموعه‌ای از تصادفات است. در دیدن فیلم ما با یک چشم انداز یا بهتر بگویم یک «روایت» از زندگی روبرو هستیم که بر صفحه تلویزیون یا پرده سینما ظاهر می‌شه و ما مجبور هستیم که تنها همون یک چشم انداز رو دنبال کنیم... هر فیلمی‌دارای یک فیلمنامه خاص هست که نویسنده یا نویسندگانی قبل از این که اصلا فیلمی‌ساخته بشه، اون رو بر روی کاغذ می‌آورند و سپس کارگردان‌های ماهری به کمک همراهی سایر عوامل، با جلوه‌های تصویری، اون روایت نوشته شده رو به «تصویر» می‌کشند.

حالا اگه دقت کنید مسئله ی مهم اینجا اینه که فیلم‌ها « نوشته » می‌شوند. فیلم‌ها خصلت داستانی دارند... و داستان‌ها برساخته‌هایی از جهان و زندگی واقعی هستند... به این معنا که داستان‌ها بازنمودی صرف از آنچه در زندگی واقعی در جریان هست، نیستند، بلکه بازسازی « دلخواه » نویسنده و نویسندگان هستند... و در یک کلام فیلم زندگی واقعی نیست... در فیلم‌ها اغلب حوادث به شیوه ای منظم و دقیق در جهت روایت اصلی داستان فیلم پیش می‌ره... انگار این روایت اصلی هست که خودشو به حوادث و حواشی فیلم و شخصیت و ذهنیت بازیگران تحمیل می‌کنه... این روایت اصلی است که می‌گه چه حادثه‌ای الان باید اتفاق بیفته، بازیگران چه واکنشی در برابر این اتفاق از خودشون نشون بدن و بعد داستان رو چطور پیش ببرن و مخاطب رو چطور بدنبال خودشون بکشند...

اما.... در زندگی واقعی ما هیچ «روایت اصلی»‌ای نداریم... تنوع و گوناگونی رویدادهای تصادفی بسیار زیاد است، رویدادهایی که بعضا با هیچ عقل و منطقی هم قابل توجیه نیست و ما حقیقتا از درون این رویدادها نمی‌تونیم بفهمیم که جریان اصلی‌ای که بر زندگی ما حاکم هست چیست؟

ما همیشه از «الف» ی شروع می‌کنیم و به « ی » می‌رسیم، دوست داریم همه چیز رو اینجوری ببنیم، دوست نداریم که یک سری اتفاقها در اطرافمون بیفتند و ما نتونیم اون‌ها رو در جریانی کلی از زندگی قرار بدیم، اگه این داستان زندگی خوب ساخته بشه، اونوقت هست که احساس می‌کنیم زندگی جای معناداری است، احساس می‌کنیم که در مسیر مطلوب در حرکت هستیم، خطا نکرده ایم، منحرف نشده‌ایم و در جاده‌ی حقیقت و رشد و تعالی در حرکت هستیم...

اما... نکته مهم این است که این نظم و این معنایی است که « ما » به زندگی می‌دهیم. این ما هستیم که از پیش خود داستان‌هایی را می‌سراییم و آن را به زندگی تحمیل می‌کنیم، چرا که ما به این «داستان‌ها» نیازمندیم...