چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تأثیر مثبت برنامه های آموزشی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان
چند سطری که درصدد نوشتن آن هستم، ماحصل نگاهی به گذشته و زنده کردن خاطراتی است که من را واداشت تا چندخطی هرچند ناقص را بر روی کاغذ بیاورم. شاید با خواندن این مطلب خیلیها با من همعقیده شوند.
آنچه میخواهم بگویم درباره زمان کودکی نسل خودم است. نسلی که متعلق به بعد از انقلاب و دوران جنگ و یا به عبارت بهتر نسلی است که تلویزیون آنها دو شبکه بیشتر نداشت!
یاد آن دوران بخیر؛ مجموعه تلویزیونی <مامیتوانیم> هادی مرزبان، <زیرگنبدکبود> بهرام شامحمدلو و آن برنامهای که نامش یادم نیست و موضوعش درباره چند نوجوان بود که بعد از تعطیلی مدرسه، به خرابهای میرفتند و اتفاقات روزمره خود را به صورت نمایشی بیان میکردند؛
<فلانی، مثلاً تو بشو آقای معلم، من هم میشم بابای فلانی و....> و یا از همه خاطرهانگیزتر برنامههای آموزشی و تربیتی نظیر؛ <محلهبهداشت>، <محلهبروبیا>، <مثلآباد>و...که با حضور هنرمندان و استادان شکل گرفته بود. هنرمندانی که امروزه از مفاخر هنر نمایش کشور هستند. آن هم با بازیهایی ساده و روانی که اتفاقاً بسیار تأثیرگذار و دلنشین هم بود.
اما سخن بنده چیست؟ به خاطر دارم در یکی از قسمتهای برنامه <زیرگنبدکبود>، با تکهای پارچه رودخانهای ساختند که قورباغهای در آن زندگی میکرد... و در آن مقطع سنی و با آن تجربه بسیار اندکم از هنر نمایش، این استفاده از حداقل اشیاء و در حین حال گویا، بر روی من تأثیری گذاشت که به یک هفته نکشید، چادر مادرم را برداشتم، یک طرفش را به لبه تخت و سر دیگرش را به دستگیره کمد بستم. پنکه دستیای هم آوردم که بوسیله بادش، موجهایی بر روی پارچه ایجاد کنم و این شد رودخانه نمایش من و اجرای آن نمایش برای اهل خانه جالب بود.
همچنین به یاد میآورم، خیلی سالها قبلتر، مجموعهای پلاستیکی از حیوانات وحشی داشتم که همچنان آنها را به یادگار دارم، من را ساعتها مشغول خود میکرد و همه و همه بعضاً الهام گرفته از برنامههای آموزشی تلویزیون بودند.
فیلمها و کارتونهایی که در بطن خود، خردجمعی و خانواده محوری داشتند، نه مانند اغلب برنامههای امروز که قهرمان داستان محور قصه است و اتفاقاً هزار و یک فوت و فن و شگرد در آستین خود دارد و آسیبناپذیر است.
بگذریم، آنگاه که نگاهی به دوران کودکیام میاندازم، میبینم با همه ناآگاهیام از تئاتر و نمایش و فنوناش در آن دوران، بازیهای کودکانهام، اکثر عناصر تشکیل دهنده درام را در خود داشت!
شیر قهرمان همیشگیام، گوریل دشمناش و یا به قول معروف ضدقهرمان، فیل جوانمرد، که در لحظات آخر فداکاری میکرد و دوستان را فراری میداد و یک تنه در مقابل دشمن میایستاد و... که همگی ماحصل برداشت من از چنین برنامههایی بود که اتفاقاً برایم مفید واقع شدند. یادش بخیر. و باز هم در همان برنامه، چند نوجوان که نامش یادم نیست، با آنکه برنامهای از پیش تعیین شده بود ولی چنان پیش میرفت که گویا واقعاً این بچهها در لحظه و فیالبداهه هر ماجرایی را با بازی خوبشان تداعی میکنند، که به نظر من نگارنده خود به نوعی، نمونهای از آموزش یک نمایش خلاق است که متأسفانه در حال حاضر از این دست برنامه کمتر در تلویزیون ساخته میشود.
هرچند، تلهتئاترهای متنوع، مجلههای هفتگی و آیتمهای نمایشی روی آنتن شبکههای متعدد تلویزیون جاخوش کردهاند ولی جای خالی برنامههایی با جنبههای آموزش عملی اصول مقدماتی هنرنمایشی و انگیزه بخش کودکان و نوجوانان به شدت احساس میشود.
به نقل از روزنامه اطلاعات
سیدحسن حسینینژاد - گرگان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست