پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

آصف, رابط بین سنت و مدرنیته است


آصف, رابط بین سنت و مدرنیته است

گفت وگو با بیژن افشار, بازیگر سریال «یلدا»

بیژن افشار همان آصف سریال «یلدا» است که این شب‌ها از شبکه یک پخش می‌شود. آصف برادر ناتنی خانواده زاهدی است و بعد از ۲۳ سال زندگی در خارج کشور با شنیدن خبر فوت پدر به ایران باز می‌گردد. او بسیار آرام و متین است و بیشتر اهل صلح است تا جنگ. او و برادرش علی با بازی محمدرضا شریفی‌نیا، درگیر جنگی پنهانی شده و هرکدام به روش خود در صدد مدیریت خانواده زاهدی برآمده‌اند. با او به گفت‌وگو نشستیم تا درباره نقش خود بیشتر بگوید.

شما بازیگری هستید که تا پیش از این بیشتر در صحنه تئاتر دیده شده‌اید. آیا سریال یلدا را می‌توان جزو جدی‌ترین کارهای تلویزیونی شما دانست؟

این‌طور نیست. من تا پیش از این در سریال‌های مختارنامه، روزهای به یاد‌ماندنی، شهریار، روشن‌تر از خاموشی و بسیاری از تله‌تئاتر‌ها نیز بازی کرده‌ام و تجربه‌های زیادی مقابل دوربین تلویزیون دارم.

پس آشنایی شما با آقای میرباقری به سریال مختارنامه برمی‌گردد؟

بخشی از آن بله. اما فکر نمی‌کنم تنها به خاطر بازی در مختارنامه به یلدا دعوت شده‌ام. گاهی شانس هم به آدم رو می‌کند.

بسیاری از بازیگران، تئاتر را به تلویزیون ترجیح می‌دهند. آنها عقیده دارند اگر مسائل مادی گریبانگیر آنها نبود، هیچ‌گاه صحنه تئاتر را ترک نمی‌کردند. شما هم همین نظر را دارید؟

طبیعی است که یک بازیگر در تئاتر با احساس بیشتری بازی می‌کند. ما در تئاتر زندگی می‌کنیم و تماشاچی را می‌بینم و حس او را لمس می‌کنیم. تئاتر زنده است و در لحظه می‌توانیم واکنش‌های تماشاچیان را نسبت به کار خود بگیریم، اما دریافت واکنش در تلویزیون نیاز به زمان دارد. در تلویزیون باید تداوم حس داشته باشیم و همیشه مراقب حس‌هایمان باشیم. چون در مواردی بین تصویربرداری دو سکانس پشت سر هم فاصله می‌افتد. در هر صورت بازیگری در هر دو عرصه برای من جذاب است و هر دو را به یک اندازه دوست دارم.

آصف در سریال یلدا بسیار آرام و مثبت است و با اطرافیان خود رابطه خوبی برقرار می‌کند. شما شخصیت آصف را چطور تحلیل می‌کنید؟

درست است. آصف انسانی است که از زمان نوجوانی به خاطر شرایط سختی که داشته به خارج از کشور سفر کرده و حالا که پدر فوت شده به کشورش بازگشته است. او در شرایطی به ایران باز‌می‌گردد که برادران و خواهران ناتنی‌اش درگیر دعواهای ارث و میراث شده‌اند و باید به وصیت پدر عمل کنند. آصف بسیار ملایم است و دلش می‌خواهد با تدبیر پیش برود. این را هم بگویم که آصف در فیلمنامه اولیه شخصیت‌محوری‌تری بود و با ملاحظاتی کمی حاشیه‌ای‌تر شد.

چرا؟ مگر قرار بود چه تاثیراتی بر روند داستان داشته باشد؟

قرار بود آصف تمام مشکلات خانواده را حل کند و با تدبیر و آرامش خود آنها را به صلح دعوت و به وصیت پدرش هم عمل کند. برخی ایراد گرفتند که شخصیتی که از خارج از کشور آمده نمی‌تواند تاثیرگذار باشد و این یعنی توهین به ایرانی‌ها. یعنی ما نمی‌توانیم مشکلات خودمان را حل کنیم و باید کسی از فرنگ بیاید و آن را حل کند؟ به همین خاطر هم فردی به نام حاج رضا وارد داستان شد.

خب اگر آصف به جای سفر به خارج از کشور، به شهر دیگری سفر می‌کرد و بعد از سال‌ها برمی‌گشت چه؟ اینطوری شاید این مشکل هم حل می‌شد.

این دیگر به عهده نویسنده بود و شاید به خاطر برخی ملاحظات نمی‌شد داستان را این‌گونه روایت کرد.

در بسیاری از سکانس‌ها می‌بینیم آصف کاملا احساساتی است و به خانواده‌اش علاقه زیادی دارد. پس چرا تا به حال به ایران بازنگشته بود؟

درست است که این فرد علاقه زیادی به خانواده خود دارد، اما در حقیقت او برادر ناتنی محسوب می‌شود. همین موضوع باعث شده او در نوجوانی برای فرار از این موقعیت ایران را ترک کند. شاید الان وقت بازگشت او بود.

آصف و علی از لحاظ تفاوت شخصیتی دو سر یک طیف هستند. چرا علی اینقدر منفی است؟

افشار: یکی از نقاط قوت این سریال فیلمنامه و متن قوی آن است. من بشدت سختگیر هستم، اما شخصیت‌پردازی‌ها در این سریال بسیار بادقت صورت گرفته است و در کمترین زمان بهترین کار تحویل داده شده است

آصف ارتباط بین سنت و مدرنیته است. او مثبت نیست. البته باورهای دینی دارد و هنوز نوستالژی‌های قدیمی خود را نسبت به خاستگاه و وطن خود حفظ کرده است. حتی در جایی از داستان می‌بینیم که او به وصیت‌نامه پدر عمل می‌کند و خودش شروع می‌کند به تعزیه‌خوانی، اما مطمئنا خطاهایی هم دارد. علی هم یک انسان است. نمونه این آدم‌ها کم نیستند. او دلش می‌خواهد به قدرت برسد و همه چیز را کنترل کند، اما آدم بدی نیست. هر کدام از این دو نفر در شرایطی بزرگ شده‌اند و همین تفاوت‌ها را در آنها به وجود آورده است.

به دلیل همین تفاوت‌هاست که آصف و آفاق به هم نزدیک شده‌اند؟

ذهن آفاق و همسرش به ذهن آصف نزدیک‌تر است. هر سه هنرمندند. آصف فکر می‌کند خانواده زاهدی ذاتا هنرمند است. او حتی اعتقاد دارد حتی پدرشان هم به‌عنوان تعزیه‌خوان یک هنرمند سنتی بوده است. به همین دلیل هم خیلی سعی می‌کند در شرایط خاص به افراد خانواده نزدیک شود تا صلح و دوستی را میان آنها ایجاد کند.

شما نقش فردی را بازی می‌کنید که مدت‌ها در وطن نبوده است. چه چیزهایی به نقش افزودید که این نقش را در ذهن بیننده باورپذیرتر کنید؟

یک بازیگر باید مابه‌ازاهای واقعی نقش‌اش را پیدا کند و در رفتار آنها دقیق شود. نمونه انسان‌هایی که چند سال از کشور خود دور بوده‌اند دور و بر ما زیاد است. با نگاهی به آنها سعی کردم چیزهایی به آصف بیفزایم. این‌جور آدم‌ها با مسائل راحت‌تر برخورد می‌کنند. حب و بغض در رفتارهایشان کمتر دیده می‌شود. به همین دلیل هم مثبت‌تر ظاهر می‌شوند و سعی می‌کنند وارد جزئیات حاشیه‌دار نشوند. برای کسی که خیلی وقت است از کشور دور بوده، دیدن خیابان‌ها، پیاده‌رو‌ها و دیگر تغییرات پیش آمده بسیار شگفت‌انگیز است و من سعی کردم به صورت زیرپوستی اینها را به نمایش بگذارم.

منظور شما از شرایطی که می‌گویید باعث به وجود آمدن یک سری رفتارها در انسان خارج رفته می‌شود چیست؟

متاسفانه ما برای هم زندگی می‌کنیم. به کار هم کار داریم و گاهی در زندگی شخصی یکدیگر فضولی می‌کنیم. گاهی هم نقاب به چهره می‌زنیم و سعی می‌کنیم برای هم شاخ و شانه بکشیم. درست است که در حال حاضر برادرها و خواهر‌ها از هم فاصله گرفته‌اند، اما یکی از تفاوت‌های ما با کشورهای دیگر این است که این امر برای آنها عادی شده است، اما ما هرچه قدر هم از هم دور شده باشیم، باز هم در کار هم دخالت می‌کنیم و یکدیگر را از دور زیر نظر داریم و درباره هم قضاوت می‌کنیم.

به نظر شما جذابیت سریال یلدا در چیست؟

یکی از نقاط قوت این سریال فیلمنامه و متن قوی آن است. من بشدت سختگیر هستم، اما شخصیت‌پردازی‌ها در این سریال بسیار بادقت صورت گرفته است و در کمترین زمان بهترین کار تحویل داده شده است. صمیمیت در این سریال موج می‌زند حتی برای ما که از عوامل پشت صحنه بودیم نیز این اعتماد و صمیمیت به وجود آمده بود.

مهراوه فردوسی