شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا

شاعری برای همه


شاعری برای همه

کوتاه درباره سزار وایه خو, شاعر رنج های آمریکای لاتین

اغلب ما در مواجهه با ادبیات آمریکای لاتین به خیل داستان نویسان بزرگی بر می‌خوریم که توانسته‌اند نام و آوازه خود را در ابعاد جهانی گسترش دهند،ادبیات داستانی آمریکای لاتین امروزه دیگر منحصر به کشور خاصی نیست زیرا همان گونه که می‌دانیم رشد چشمگیر این حوزه و تاثیراتش بر نویسندگان کشور‌های دیگررا به هیچ عنوان نمی‌توان انکار کرد.

ظاهرا ادبیات داستانی آمریکای لاتین و حضور چهره‌های بزرگ در این زمینه باعث شده که بسیاری از شاعران این خطه از جهان آن گونه که باید و شاید مورد شناسایی قرار نگیرند حال آن که تمامی کشورهای مربوط به این نقطه از جغرافیای جهان دارای شاعرانی بزرگ در ابعاد جهانی هستند که از آن میان می‌توان به «سزار وایه خو» اشاره کرد،وایه خو، شاعری است که همواره به دنبال سرودن شعرهایی در حد فهم عامه مردم است و بر همین اساس می‌توان از او به عنوان یک شاعر ساده سرا نام برد.

سال‌ها پیش کتابی به نام«ای کاش همه درها را می‌زدم» به همت علی معصومی و کیوان نریمانی در شناخت شخصیت و آثار وایه خو منتشر شد که با کمال تاسف مثل بسیاری از کتاب‌های ارزشمند دیگر با سکوت معنا دار مطبوعات مواجه شد در حالی که این کتاب به خودی خود می‌توانست شناختی در حد چارچوب‌های اولیه از شاعرپرویی ارائه دهد. همان گونه که گفته شد وایه خو شاعری ساده سرا و در عین حال دارای نگاهی نافذ است،نگاهی که بر آمده از تاریخ و تمدن یکی از عقب نگه داشته ترین کشور‌های آمریکای لاتین است. وایه خو در شعر هایش معمولا به درد و رنج مردم فرودست نظر دارد،مردمی که تمام هم و غمشان سیر کردن شکم خود و اعضای خانواده است و بدون آن که متوجه باشند نردبان ترقی افرادی فرصت طلب در عالم سیاست هستند،افرادی که به شکلی گزینشی و برخاسته از منافع شخصی زندگی دیگران را به رسمیت می‌شناسند.

آن گونه که در مورد سرشت انسانی وایه خو می‌گویند او آدمی گوشه گیر و در عین حال آشنا به مسائل گوناگون زمان خود بوده و اغلب نویسندگان و شاعران دیدی احترام آمیز به او داشته اند،پابلو نرودا یکی از شاعران و متفکران اهل کشور شیلی در باره او گفته است:«...من

وایه خو را دوست دارم،همواره او را ستوده ام،ما دو برادر بودیم اما با هم تفاوت بسیار داریم،به‌ویژه از لحاظ نژاد. او پرویی بود و انسان پرویی برای من موجود جالبی است.ما از دو جهان متفاوت آمده ایم....وایه خو معمولا بسیار جدی و موقر بود و متانت بسیار داشت.پیشانی او بلند و اندام او خرد بود،او خود را کنار می‌کشید اما در جمع دوستان گاهی از شادی به هوا می‌پرید....»

آن گونه که از حال و هوای شعرهای وایه خو استنباط می‌شود او خود را شاعری در چارچوب‌های کشورش یعنی پرونمی دانسته و به گونه‌ای می‌توان گفت که ژرفای نگاهش مشکلات همه کشورهای آمریکای لاتین را در بر می‌گیرد و همان گونه که«جان نوپ فل» گفته است در آثار او بیت یا تصویرهایی معمولی از زندگی ساده و بسیط بر می‌خیزد یا به سوی آنها گشوده می‌شود،دیگر شاعران آمریکای لاتین هم به آفرینش استعاره‌های حیران کننده پرداخته‌اند اما از میان آن‌ها که می‌شناسیم کسی نتوانسته است رابطه ناممکن انسان با خویشتن وحشتناک و ایام وحشتناک خویش را به دقت و گستردگی وایه خو عرضه کند،او می‌نالد، سرزنش می‌کند،موضع می‌گیرد،درون خویش را می‌نگرد،تعمق می‌کند و هر کار غیر قابل تصور دیگری که دیگران می‌کنند انجام می‌دهد،در یک کلام او بی‌واسطه ترین و منزوی ترین شاعران است،مردی که با کسی سخن می‌گوید که توان پاسخ دادن ندارد....»

نگاه جهان محور وایه خو به هیچ عنوان نگاهی جانبدارانه از یک قوم یا قبیله نیست به گونه‌ای که نمی‌توان به راحتی درد و رنج‌های نژاد اجدادی‌اش یعنی سرخپوست‌ها را از دیگر آدم‌های جهان تفکیک کرد،نگاه وایه خو نگاهی انسانی است که همواره به دنبال کشف سایه روشن‌های زندگی است،کشفی که همیشه ریشه در دلهره‌های ناخود آگاه دارد همان گونه که مترجمان کتاب «کاش همه درها را می‌زدم» هم در مقدمه گفته‌اند اصالت وایه خو در این است که نگاه او پیش از آن که نگران سرنوشت فرد باشد متوجه حیات بشری است و این توجه تنها به مرگ نیست بل به این حقیقت است که این بیهودگی با رنج و حرمان در آمیخته،در چشم وایه خو تمامی اجزای جهان در بحبوحه بحران عظیم انحطاط متوقف مانده است.اما اوشرایط و اوضاع اجتماعی را تنها مسبب رنج نمی‌داند، به اعتقاد او رنج ذات و جوهر هستی انسان است.

یکی از مواردی که باید در شعرهای وایه خو به آن توجه شود وجه روایتگری است یعنی این که او در قالب افسانه‌های کهن سعی می‌کند پیوند دهنده ذهنیت‌های دیروز و امروز و فردای بشریت باشد،از نگاه وایه خو انسان‌های دردمند در نوع شغل و موقعیت اجتماعی تعریف نمی‌شوند زیرا انتظاری و تعلیقی که در ذهنیت یک کشاورزیا ماهیگیر دیروزآمریکای لاتین ریشه دارد ممکن است در وجود یک آدم امروزی هم وجود داشته باشد.روایتی که در بسیاری از شعرهای وایه خو وجود دارد روایتی کاملا داستانی بر مبنای پیچش‌های ذهنی سبک رئالیسم جادویی است یعنی این که خیال و واقعیت به اندازه‌ای در هم گره می‌خورند که جدایی آنها از یکدیگر کار ساده‌ای نیست،موردی که لذت خواندن را چند برابر می‌کند و تا مدت‌ها در ذهن مخاطب می‌ماند:«بزرگ‌ترها کی بازمی گردند؟/سانتیاگوی پیر چند ضربه می‌نوازد/دیگر هوا بسیار تاریک می‌شود/مادر می‌گفت دیر نمی‌آید/آگوئه دیتا،ناتیبا،میگوئل!/آن جا که می‌روید/مواظب باشید/آن جا که رنج‌های مضاعف/از خاطرات نالان/تا مرغدانی ساکت پیش رفته اند/آن جا که مرغ ها/پس از همه حیرانی/جا می‌روند/بهتر که این جا بمانیم/مادر می‌گفت دیر نمی‌آید/غمگین نباید بود/برویم/زورق‌ها را ببینیم/زورق من از همه زورق‌ها زیباتر است/با آن‌ها/در تمام روز مبارک/بازی می‌کردیم/بی هیچ جنگ و دعوا/که جزو بازی است/زورق‌ها /آن سوی برکه ها/پر بار از کالای دل پسند/برای فردا/بگذار این چنین فرمان پذیر،بیچاره / بر جا بمانیم/تا بزرگ‌ترها به خانه باز آیند/و عذر بیاورند/آن‌ها که نخست/این گونه بی‌خیال مارا در خانه/

می کارند/انگار ما نمی‌توانیم از خانه در رویم/آگوئه دیتا،ناتیبا،میگوئل!/صدا می‌زنم/در تیرگی شمارا هرگوشه/احساس می‌کنم/مرا به خود مگذارید/محبوس در تنهایی کامل» شعر‌های وایه خو از زاویه‌های مختلف قابل مطالعه‌اند وهمان گونه که« نوپ فل» گفته هنر وایه خو راهی است برای همزیست کردن پاره‌های جدا،دختر نوجوانی که از ساعت پرستاری می‌کند،مردی که در درازای حنجره‌ای غرق می‌شود،سنگی که قوز کرده در روح راه می‌رود.توان او در ایجاد شگفتی به یاری استعاره با استعداد او در پریدن از یک اصطلاح به اصطلاح دیگردارای سادگی اولیه است به عنوان مثال در شعر چرخه ملال اوربه سطح برنده‌ای سورئالیستی صعود و ناگهان به عمق اصطلاح‌های عامیانه خشن و کند سقوط می‌کند. در آثار وایه خو بیت یا از تصویر‌های معمولی و زندگی ساده و بسیط بر می‌خیزد و یا به سوی آن گشوده می‌شود.تصاویر زنان،خوردن،لباس پوشیدن،درد استخوان و آب و هوای روزو جمله‌های کوتاهی که سپر آدمی به هنگام ناتوانی او دررویارویی با ناشناخته هاست از مشخصات بارز شعرهای این شاعر هستند.

رسول آبادیان