چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
حرکت در اعماق روح بشری
مارتین اسکورسیسی در ۶۹ سالگی اولین فیلم خود به روش ۳ بعدی را هم ساخته است. این فیلم «هوگو کابره» نام دارد که براساس کتاب تخیلی تاریخی برایان سلزنیک با تم کودکانهاش به اسم «اختراع هوگو کابره» ساخته شده و لااقل برای این فیلمساز بزرگ یادآور گذشته و موجب رجعت به دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰ است. هنگامی که اولین موج رویکرد به روش ۳ بعدی در فیلمسازی به راه افتاد و از اوایل دهه ۱۹۷۰ به آرامی از مد افتاد. اما با اپیک عظیم فضایی سال ۲۰۰۹ جیمز کامرون کانادایی یعنی «اواتار» یک حیات دوم بسیار بزرگ و تازه را شروع کرد به طوری که تمامی فیلمهای بعد از آن تاریخ به گونهای از آن موج تأثیر پذیرفتهاند.
شمار کسانی که اسکورسیسی را بهترین فیلمساز در قید حیات جهان و چیزی در سطح بزرگان گذشته و یا نزدیک به آنها میدانند اصلاً کم نیست. او فرزند نسل دوم مهاجرانی از سیسیل ایتالیا و بزرگ شده محلههای کویینز و منهتن نیویورک و به تبع آن یک امریکایی ایتالیایی است که حتی از همتای مشهور خود فرانسیس فورد کاپولا در به تصویر کشیدن زندگی گانگسترها و ترسیم داستانهای جنایی در ۴۰ سال اخیر فراتر رفته است و در حالی که دو قسمت نخست و کلاسیک شده از سه قسمت «پدرخوانده» به جمع ۲۰ فیلم برتر تاریخ تعلق دارند و سند استادی کاپولا در حرفهاش هستند تعداد فیلمهای شاخص اسکورسیسی از این رقیب ویژه بیشتر است و خوبهای او از خوبهای کاپولا اصلاً نازلتر نیستند و شاید بهتر هم باشند. اسکورسیسی در عصر نخست رواج «۳ بعدیها» بزرگ شد.
عصــری که در آن امثـــال «خانــه مومــی»، «Creatures from the black lagoon» و حتی فیلم کلاسیک «Dial M for Murder» آلفرد هیچکاک محصول ۱۹۵۲ با این سیستم ساخته شدند. خودش میگوید در کودکی بیشتر «مریض احوال» و در بیشتر اوقات در خدمت کلیسا بود و میافزاید که دو چیز محبوبترین و مورد احترامترین امور برای او بودهاند؛ ابتدا مذهب، دوم سینما.
اسکورسیسی میگوید: تمامی زندگی من متمرکز بر اینها بوده است. چیز دیگری وجود ندارد که بتوانم به آن اشاره کنم.
● پدیده بزرگ و تازه
بعد از کامل شدن دوره کارآموزیاش نزد راجر کورمن که به روایتی سلطان فیلمهای «B» (درجه دوم) در تاریخ سینما بوده است، اسکورسیسی از اواخر دهه ۱۹۶۹ فیلمسازیاش را شروع کرد و با «خیابانهای پائین شهر» در ۱۹۷۳ تبدیل به پدیده بزرگ و تازه در بین کارگردانان امریکا شد. او، کاپولا، جورج لوکاس، استیون اسپیلبرگ، سیدنی پولاک، سیدنی لومت، رابرت التمن و برایان دی پالما تقریباً همعصر بوده و از یک دوره مطرح و مشهور شدهاند اما فزونتر از ۴۰ سال بعد از شروع کارشان و در دل بهار ۲۰۱۱ به نظر میرسد که همه آنها کم یا زیاد زیر سایه اسکورسیسی قرار دارند و از او عقب افتادهاند و البته تنی چند از آنان (التمن و پولاک) دیگر زنده نیستند.
اسکورسیسی از تمام سبکها و فرهنگها در تدوین کارهای خود سود جسته است. از سینمای هالیوودی تا سینمای کلاسیکتر انگلیس، موج نوی فرانسه و نئورئالیسم ایتالیا. این چنین بوده که از ۱۹۷۴ تا به حال فیلمهای «الیس دیگر اینجا زندگی نمیکند»، «راننده تاکسی»، «نیویورک، نیویورک»، «والس آخر»، «گاو خشمگین»، «پادشاه کمدی»، «بعد از نیمه شب»، «رنگ پول»، «رفقای خوب»، «دماغه وحشت»، «عصر معصومیت»، «کازینو»، «زنده کردن مردگان»، «دار و دستههای نیویورکی»، «هوانورد»،
«the departed» و «شاتر ایلند» با قلم و دوربین استاد ساخته و عرضه شدهاند و جز سه، چهار مورد همگی فیلمهای بسیار خوبی بودهاند.
● جبران ناشیانه گذشته
حق این بود که آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری که نهاد اهداکننده اسکار است جایزه اسکار را برای شاهکارهایی مثل «راننده تاکسی» (۱۹۷۶)، «گاو خشمگین» (۸۰)، «عصر معصومیت» (۹۳) و «دار و دستههای نیویورکی» (۲۰۰۲) به اسکورسیسی بدهد و یا این جایزه را به خاطر کارهای بسیار خوبی چون «رفقای خوب» (۹۰) و «هوانورد» (۲۰۰۴) به وی اعطا کند اما چون این کار را نکرد در فشار افکار عمومی و در شرمندگی کار غلط و خطای خود و در اقدامی نسبتاً ناشیانه مجسمههای طلایی اصلی سال ۲۰۰۶ را به خاطر «the departed» که لزوماً فیلم بهتری از هیچیک از آثار فوق نیست به وی اهدا کرد تا به واقع هم این فیلم خوب را که بازسازی یک کار جنایی سینمای هنگکنگ به نام «Infernal Affairs» است پاس دارد و هم بابت قصور و بهتر بگوییم ظلم بزرگ ۳۰و چند ساله خود در حق استاد از وی عذرخواهی کند. خود اسکورسیسی بیشتر و بهتر از هر کسی به این مسئله وقوف داشت زیرا در زمان دریافت جوایزش که در مارس ۲۰۰۷ در تالار کداک شهر لس آنجلس امریکا برپا شد هم در اشاره به این موضوع و هم مسخره کردن بارها و بارها نیامدن نامش به عنوان فرد پیروز در این انتخابات آلوده و سیاسی و عجین با مصلحتها و مسائل پنهان خطاب به کسی که نام او را از روی نوشته داخل پاکت خوانده بود، گفت: «مطمئنی! میشود لطف کنی دوباره به نوشته نگاه کنی؟!»
هر چهار فیلم آخر اسکورسیسی پرفروشترین آثار او بوده و جملگی رقم ۱۰۰ میلیون دلار را در گیشههای امریکای شمالی رد کردهاند اما تعیینکنندهترین کارهای او و ترسیمگر حقیقی خلق و خوی هنری و نگرش اجتماعی و شاهکارهای کلاسیکتر اسکورسیسی کارهای قبلی وی هستند که پیشتر هم نامشان را به عنوان کاندیداهای سزاوار فتح اسکار (اما ناکام در این مراسم) آوردیم و حتی «پادشاه کمدی»، کمدی - درام خاص و معناگرا و جامعهنگر اسکورسیسی هم که محصول ۱۹۸۲ است در این تعریف میگنجد. دیگر ویژگی مشترک آن فیلمها حضور رابرت دنیروی معروف در رل اصلی تمامی آنها است. او و اسکورسیسی در ۷فیلم با یکدیگر همکار بودند؛ همکاریای که در چهار فیلم آخر جایش را به زوج تازه اسکورسیسی - لئوناردو دیکاپریو داده است. همکاریای که به «هوگو کابره» بسط نیافته و هنگامی که این بازیگر مشهور اعلام کرد پیشنهاد کلینت ایستوود را برای بازی در فیلم زندگی جیادگار هوور پذیرفته، از منظر او این حالت را داشت که انگار وی به اسکورسیسی خیانت کرده است.
● بسیطتر و کارآمدتر
از دیدگاه اسکورسیسی فقط خیانت به رسالتهای سینما به عنوان یک مدیوم فرهنگی، آموزشی و در عین حال سرگرمکننده است که غیرقابل بخشایش به شمار میآید. او که در بسیاری از موارد موسیقیهای پاپ دیروز و امروز را به عنوان موسیقی همراهیکننده تصاویرش در فیلمهای خود مورد استفاده قرار داده و اضافه بر «آخرین والس» چند فیلم مستند را هم درباره موسیقیهای عامهپسند و هنرمندان آن ساخته است، حالا بیشتر به «هوگو کابره» و در گسترهای وسیعتر به استفاده از سیستم سه بعدی که در قیاس با موج اول و دوره نخست استفاده از آن بسیار مدرنتر و کارآمدتر شده است به عنوان مؤثرترین و بسیطترین روش برای بیان و ترسیم قصههای مورد نظر در قالب فیلمهای سینمایی میاندیشد. سلز نیک که پیشتر هم گفتیم رمان هوگو کابره را نوشته، آن را نه فقط یک رمان نه تنها یک داستان مصور و نه ادغامی از هر دو بلکه مجموعهای از تمامی حقایق و برخی رؤیاها خوانده که اولین آن (واقعیات) به وفور در زندگی هستند و دومی به میزان کم در سلوک برخی افراد ظهور میکنند. با این اوصاف آیا طبقهبندی این فیلم که سناریوی آن را جان لوگان نوشته و بن کینگزلی، کریستوفر لی، ری وینستون و ساشا بارون کوهن رلهای اصلی را در آن ایفا میکنند، سخت نیست و آیا اصولاً میتوان آن را در ژانر مشخصی قرار داد و از سایر فیلمها تفکیک کرد؟
● زندگی پسر یتیم
جواب سؤال فوق، منفی و اعلام یک ژانر مشخص و شناخته شده برای این فیلم بسیار دشوار است. آنچه قطعی مینماید، این است که وقایع فیلم در دهه ۱۹۲۰ در شهر پاریس روی میدهد و در مرکز داستان یک پسر یتیم ۱۲ ساله قرار دارد. شغل او ظاهراً ساعت سازی و تنظیم ساعتهای محل است اما به نظر میرسد که در آن ایام سخت اقتصادی، سرقت وسیله اول کسب معاش زندگی توسط او باشد. این نوجوان در حاشیه یک ایستگاه قطار و در لابهلای دیوارهای این مکان زندگی میکند. آنجا که ادامه حضور و حتی استمرار زندگی منوط به هوشیاری، فرصتشناسی، راز نگهداری و انجام برخی خلافها است. ملاقات او با یک دختر پرشور که مالک یک مغازه کوچک فروش اسباببازی واقع در همان ایستگاه است این پسر را وارد دردسرهای بسیار بزرگتری میکند و از آن پس اتفاقات مرموز و عجیبی برای او روی میدهد که بسیاریشان براساس منطق و علم قابل تعریف و توجیه نیستند. در این ارتباط یک کلید اسرارآمیز به سرقت رفته، یک دفترچه یادداشت گنجآسا و یک مرد روبوتوار که حرکاتش را مکانیکوار انجام میدهد و البته کاراکتر جورج ملیس، همانی که از پایهگذاران علم سینما و پیشروان این هنر بود و سینماتوگراف با او معنا و موجودیت یافت و در دل ماجرا ظاهر میشود، همه و همه خط ارتباطی بین رؤیا و واقعیت و وجه تفکیک اتفاقات فوق از یکدیگر میشود و شاید بهتر باشد بگوییم به یمن حضور تمامی آنها تشخیص واقعیات دشوارتر میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست