دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چالش های علم اقتصاد


چالش های علم اقتصاد

گاهی ساده است که به اقتصاد حمله کنیم و بگوییم که این رشته «علم» نیست, اما من اغلب از انجام کارهای ساده گریزان بوده ام

گاهی ساده است که به اقتصاد حمله کنیم و بگوییم که این رشته «علم» نیست، اما من اغلب از انجام کارهای ساده گریزان بوده‌ام. با این حال در این ماه‌های اخیر واقعا متعجب شده‌ام.

خیلی برای من تعجب‌برانگیز و البته ترسناک است که می‌بینم اقتصاددانان مشهور هیچ یک درباره موثر بودن یا نبودن بسته‌های محرک دولتی توافقی ندارند. بحث بر سر میزان مخارج، یا پس‌انداز‌ها نیست، یا اینکه سیاست‌های مربوط به اینها چطور باید اجرا شود، بلکه اساسا بحث بر سر ماهیت آنها است؛ اینکه در چنین شرایطی به سراغ کدام شان باید رفت. چه طور چنین چیزی ممکن است؟ انگار که گروهی از پزشکان نشسته باشند و هیچ یک نتوانند توافق کنند که جریان خون بیمار را باید رقیق کنند یا اینکه راهش را سد کنند. چه چیز از این میان می‌توان آموخت؟

راجر بک هوس، مورخ و فیلسوف اقتصادی، در دانشگاه بیرمنگام انگلستان با کتاب جدیدی که نوشته است به فهم بهتر این مساله کمک می‌کند. این کتاب که «معمای اقتصاد مدرن: علم یا ایدئولوژی؟» نام دارد، چند هفته‌ای من را به خود مشغول کرد. ابتدا فکر می‌کنم که می‌خواهد هولناک‌ترین کابوس مرا تایید کند، یعنی اینکه استفاده از روش اقتصاد برای فهم پدیدهای با مقیاس عظیم اقتصادی بی‌نهایت دشوار است و به همین خاطر اگر می‌خواهید به هر نتیجه مشخصی برسید درباره اینکه اوضاع از چه قرار است یا چه باید کرد، ناگزیر از توسل به‌ایدئولوژی هستید. سران بیشتر رشته‌های علمی عادت ندارند که هر چند وقت یکبار در سرمقاله‌های روزنامه به همدیگر بتازند. اقتصاد در این زمینه، کاملا متفاوت است.

اما هرچه بیشتر کتاب بک هوس را خواندم بیشتر به این نتیجه‌گیری مایل شدم که مهم است میان علم اقتصاد و علم اقتصادی که در عمل اجرا می‌شود تمایزهایی قائل شویم. بک هوس نشان می‌دهد که رویکرد کاملا ریاضیاتی و از بالا به پایین کنونی، تنها رویکرد موجود در علم اقتصاد نیست. او ریشه این رویکرد به طور خاص را – که فرض می‌کند افراد الزاما عقلایی هستند و می‌کوشند بهینه‌ترین استفاده را از منابع‌شان داشته باشند – در دهه ۳۰ می‌داند، اما اشاره می‌کند که برای حقیقتا به کرسی نشستن آن حداقل ۳۰ سال پس از آن هم زمان لازم بود. تا پیش از آن، این رشته عمدتا در کارهای تجربی ریشه داشت. تئوری‌ها تجربی‌تر و کمتر جهان‌شمول بودند. اقتصاددان‌ها از شاخه‌های دیگر (نظیر روانشناسی و تاریخ) هم داده‌هایی گرد می‌آوردند تا بتوانند تبیین کنند جهان چگونه کار می‌کند.

رویکرد کنونی، عمدتا، درباره جهان به شکلی که فرض می‌شود آنطور باشد حرف می‌زند. یکی از مشکلات خیلی ساده این رویکرد این است: مردم همیشه عقلایی نیستند. در واقع آنها تحت تاثیر عواملی چون تبلیغات و انصاف و مسائل این‌چنینی قرار می‌گیرند. به همین خاطر مدل‌های کاملا ریاضی و از بالا به پایین گاهی اشتباهات بزرگی می‌کنند. بک هوس معتقد است که بحران‌ها در علم اقتصاد رایج و متداول هستند. قبل از این بحران مالی اخیر، بحران دهه ۷۰ مطرح بود و تلاش برای اینکه توضیحی برای شوک‌های نفتی، بهره‌وری نزولی و رکود تورمی پیدا شود. هیچ کدام از اینها به این معنی نیست که علم اقتصاد اساسا معیوب است. تنها مساله این است که ما انتظار بیش از حدی از آن داریم. بک هوس همچنین به چند مورد اشاره می‌کند که علم اقتصاد به زیبایی کار می‌کند. یک نمونه آن برنامه‌ای بود که در ۱۹۹۰ در آمریکا برای کنترل آلودگی باران‌های اسیدی به اجرا گذاشته شد. ایجاد بازاری برای اینکه شرکت‌ها جوازهایشان را تبادل کنند موفقیتی چشمگیر بود. شرکت‌ها نوآوری‌های مختلف کردند و حجم آلودگی‌ها کاهش یافت. بک هوس می‌گوید بخشی از موفقیت این برنامه به آن خاطر بود که اقتصاددان‌ها در این مورد فضایی که معادلاتشان در آن کاربرد داشت را خودشان آفریدند. اما این تجربه خیلی فاصله داشت مثلا با تلاش برای اینکه کل نظام مالی آمریکا، یا از آن پیچیده‌تر، کل نظام اقتصادی، را در دست گرفته و تحلیل کنیم.

وقتی خوب هم فکرش را بکنید به نظر کمی عجیب است که از اقتصاد انتظار داشته باشیم همه این کارها را بکند. به هرحال نظام اقتصادی جدا از علم اقتصاد، تا حدودی محصول جامعه شناسی و جهان سیاست و مناسبات آن است. با این حال شما از جامعه شناسان یا متخصصان علوم سیاسی انتظار ندارید که برنامه‌ای کامپیوتری بنویسند که بتواند همه تصمیم‌گیری‌ها را دقیقا مشخص کند. نتیجه‌ای که من به آن رسیدم این بود: با وجود این که اقتصاددان‌ها دارای دیدگاه‌های مهم درباره پس‌انداز یا بسته‌های محرک هستند، اما نمی‌توان همه چیز را هم کنار گذاشت و به انتظار آنها نشست تا پاسخ نهایی را به ما اعلام کنند.

باربارا کیویات

مترجم: ‌هارون خوبان