یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در تقابل با سرنوشت


در تقابل با سرنوشت

درباره فیلم «امریکایی»

«هیچ تنهایی بالاتر از تنهایی یک سامورایی نیست، شاید تنهایی یک ببر در جنگلی بزرگ.»

نوشته ابتدایی فیلم سامورایی به نقل از کتاب بوشید و «امریکایی» ساخته آنتونی کوربِین اقتباسی‌ از داستانِ «یک جنتلمن بسیار منزوی»‌ به قلم مارتین بوث است. آثار مارتین بوث از دنیای سینما به دور نبوده‌اند. او خود چندین فیلمنامه و طرح برای سریال‌های تلویزیونی نوشته است و چند داستان دیگر او هم به فیلم درآمده‌اند. اگر «امریکایی»‌ را اقتباسی وفادارانه به اثر او بدانیم بی‌گمان نمی‌توان از تاثیر «‌سامورایی» ژان پی‌یر ملویل بر این داستان و فیلم چشم پوشید. ژان پی‌یر ملویل تبحری یکه و والا در پروراندن و باورپذیری ایده‌های کاراکترها و فضاهای حاکم بر آثارش داشته و چه‌بسا با اغراق و افراط در ایده‌پردازی‌ها آنها را به نمونه‌هایی پرت و آزاردهنده در این ژانر تبدیل می‌کرد و این مهم شامل حال اقتباس‌گرانِ آثار او هم می‌شود. «امریکایی» در قیاس با آثار دیگری که از این فیلم الهام گرفته‌اند جایگاه متفاوتی را به خود اختصاص می‌دهد. اثر کوربِین مانند «لئون» ساخته لوک بسون فیلمی‌ اکشن و سرشار از مایه‌های دراماتیک هالیوودی‌ نیست و مانند «‌گوست داگ: سلوک سامورایی» جیم جارموش ساختاری هجوآلود و پست مدرن را بنا نکرده است.

آنتونی کوربِین به جف کاستلو وفادار می‌‌ماند و در نهایت کاراکتری را که جرج کلونی ارائه می‌هد با آن افکار و سلوک آشناست. عزلت‌نشین،‌ وفادار به فرامین و یک حرفه‌ای کامل در انجام کار پیش رو و عاداتی چون دیگر شخصیت‌هایی اینچنین، مانند پرنده کاستلو و گل لئون و کبوتران گوست داگ او نیز دلمشغولی‌ای دارد، به پروانه‌ها علاقه‌مند است. تاتوی بدنش و کتابی که می‌خواند این امر را تایید می‌کند. و در آخر دغدغه‌ و پاشنه آشیلی به نام عشق که جزء تفکیک‌ناپذیر این کاراکتر است. جک/ادوارد در شهری دیگر با مشتری‌اش دیدار می‌کند، مانند اکثر ملاقات‌هایی اینچنین با نشان روزنامه‌ای و صحبتی تلگرافی، سفارش ساخت اسلحه‌ای را از ماتیلد زن جوان هم‌مسلک خود می‌گیرد. صحبت آنها تنها به برد و مشخصات اسلحه خلاصه می‌شود.

در واقع کار اصلی او ساخت سلاح‌های خاص برای مقاصد به‌خصوص است. افرادی مشکوک در شهر حضور دارند؛ آرامش نسبی‌اش را از دست می‌دهد. او مکانیکی خودآموخته است و در این کار مهارتی بی‌مانند دارد. اسلحه را آماده تحویل می‌گیرد و برای آن با مواد بازیافت صداخفه‌کن می‌سازد. شخصی دیگر در زندگی‌اش وارد می‌شود؛ کلارا روسپی ا‌ست. شک‌اش به یقین تبدیل می‌شود وقتی کافه‌چی پیغامی را به او ‌می‌دهد که حاوی بریده‌ای از روزنامه‌ای ا‌ست که خبر قتل سه نفر را در سوئد چاپ کرده است. او دیگر مهره‌ای سوخته به حساب می‌آید. ماتیلد برای امتحان اسلحه با او به پیک‌نیکی ساختگی می‌رود.

جک تحت تاثیر مهارت او در استفاده از اسلحه قرار می‌گیرد. آن دو شمایلی هستند از یک تیپ مشخص و با افکاری مشابه. هر دو در کار خود خبره و دارای علایقی یکسانند. آنها با دیدن پروانه‌ای زیبا به وجد می‌‌آیند و در برابر این حس مقاومت می‌کنند. فراتر رفتن از ارتباطات کاری دور از سلوک و مرام آنهاست. او در شبی با مهاجمان روبه‌رو می‌شود و از پس آنها بر می‌آید. کابوس و اضطراب بر او مستولی می‌شود و خود را به پدر بِندِتو و کلارا نزدیک‌تر می‌کند؛ به کلارا دل می‌بازد. در ابتدای رابطه‌اش با پدر روحانی موعظه‌های او را کاملاً ردشده می‌دانست اما اینجا هم دچار تردید می‌شود. او به پدر بِندِتو می‌گوید «پدر، فکر نمی‌کنم خدا هیچ علاقه‌ای به من، «امثال من» ‌داشته باشه»‌.

این برای کسی در جایگاه او یعنی پایان کار اما می‌خواهد چون ادیپ شهریارِ سوفوکل از تقدیر فرار کند اما دست سرنوشت داستان او را از پیش مقدر کرده است. فیلمبرداری فوق‌العاده مارتین روهه با کلوزآپ‌های به موقعش تصویری از ژرف‌ترین احساسات و حماسه روحی جک/ادوارد ارائه می‌دهد. کار او من را به یاد جمله جان فورد در جواب فیلمبردارش می‌اندازد که از او پرسیده بود در صحرا از چه چیز باید فیلم بگیریم، گفته بود: «چه چیزی را می‌توانیم فیلمبرداری کنیم؟ جذاب‌ترین و هیجان‌انگیزترین چیزی که در تمام جهان وجود دارد: «چهره انسان را»».* و موسیقی زیبای هربرت گرونه‌مِیر با آن تم‌های آشنا به خوبی در خدمت فیلم است. اینها نمونه‌ای از نقاط قوت فیلم هستند. آنتونی کوربِین که فیلمسازی هلندی ا‌ست در «امریکایی» بر پایه جهان‌بینی و زیبایی‌شناسی الگوهای کارگردانان بزرگ اروپایی اثری ماندگار را خلق کرده است. در زمانه‌ای که پرده سینماها را آثاری تشکیل می‌دهند که با آخرین تکنولوژی روز و با صرف سنگین‌ترین هزینه‌ها ساخته می‌شوند، دیدن فیلمی چون «امریکایی»‌ که به قواعد کلاسیک سینما وفادار مانده، جای بسی خوشحالی است.

گشت و‌گذاری با مارتین اسکورسیزی در سینمای امریکا- ترجمه مازیار اسلامی

گودرز مهربان



همچنین مشاهده کنید