سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
سوال های بی جواب
![سوال های بی جواب](/web/imgs/16/143/2sdak1.jpeg)
سینما هنری است که با کنار هم قرار گرفتن جزئیات فراوان شکل میگیرد. طراحی صحنه و لباس، فیلمبرداری، گریم، صدابرداری و... امکاناتی است که یک هنرمند در خلق اثر خود از آن استفاده میکند، اما بخش مهمی از این هنر، نحوه قرار گرفتن این عناصر در کنار هم و استفاده به اندازه و به قاعده از آن است. این همان نکته مهمی است که در فیلم «ازدواج در وقت اضافه» از قلم افتاده و به همین دلیل فیلم را تبدیل به اثری کرده که از نظر تصویری زیبا و جذاب است، اما وقتی این تصاویر در کلیتی به نام یک فیلم سینمایی قرار میگیرد، فاقد انسجام لازم برای یک فیلم سینمایی است.
داستان فیلم درباره مادر بزرگی است که خداوند به او عمری طولانی داده و حالا نوهاش برای دست یافتن به این ثروت، قصد دارد او را بکشد! از آنجا که فضای کلی فیلم نیز فضایی فانتزی است، تلاشهای این نوه به نتیجه نمیرسد و او با طی کردن مسیری که مادربزرگ تعیین کرده، به رستگاری و صلاح میرسد.
فیلم با صحنهای آغاز میشود که «مجید صالحی» سراپا سیاهپوش تیربار بزرگی در دست گرفته و مادر بزرگ را به گلوله میبندد. هر مخاطبی به سادگی میتواند تشخیص دهد که این صحنه، تقلیدی فانتزی از فیلم نابودگر ۲ ساخته جیمز کامرون با بازی «آرنولد شوارتزنگر» است. شاید چنین صحنهای در آغاز فیلم یک شوخی بامزه تلقی شود، اما هرچه داستان پیش میرود، بر حجم این جنس از شوخیها و نیز تقلیدهایی که از فیلمهای دیگر صورت گرفته، افزوده میشود. «ماهایا پطروسیان» بازیگر توانایی که روزی در سینمای ایران نقش جوان اول را ایفا میکرد، در این فیلم با گریمی ظاهر شده که به شدت یادآور گریم این بازیگر در فیلم «تاکسی نارنجی» ساخته ابراهیم وحیدزاده است.
در این فیلم کمدی که چندی پیش به نمایش درآمد، پطروسیان در نقش زنی سن و سالدار حضور یافته بود و حالا مشابه این گریم نیز در این فیلم دیده میشود. این تقلید ناشیانه در مورد گریم «جمشید هاشمپور» نیز در فیلم دیده میشود و گریم او نیز در این فیلم بهشدت یادآور فیلم «قاعده بازی» ساخته احمد رضا معتمدی است. البته دایره برداشتهای ناشیانه کارگردان فیلم ازدواج در وقت اضافه از یک اثر سینمایی دیگر به همین جا ختم نمیشود و حتی نوع شوخیها و سبک و سیاق کمدی فیلم که نوعی کمدی بزن،بکوب است نیز به شدت یادآور فیلم «قاعده بازی» است. البته ممکن است فیلمسازی به سبک و سیاق کاری یکی از فیلمسازان دیگر علاقهمند باشد.
مثلا همه علاقهمندان به سینمای ایران میدانند که مرحوم «ساموئل خاچیکیان» در سبک و سیاق کاری خود پیرو فیلمساز بزرگ سینمای جهان «آلفرد هیچکاک» بوده است یا روزنامهنگاران سینمایی میدانند که «بهروز افخمی» کارگردان سینمای ایران علاقه زیادی به سینمای غرب و به خصوص هالیوود داشته و دارد. علاقههایی از این جنس به هیچ وجه ایراد و اشکالی ندارد. به هرحال در دنیای هنر تعداد هنرمندانی که شاخص شده و اصطلاحا به «قله» میرسند بسیار اندک است و ایرادی ندارد که برخی دیگر از هنرمندان از سبک و نگاه آنها پیروی کنند اما در این عرصه مشکل از جایی آغاز میشود که هنرمندی بخواهد صرفا از هنرمندی دیگر تقلید کند و مخاطب هم در اثر نهایی او نتواند هیچ ردی از خلاقیت و نوآوری پیدا کند. این «عدم نوآوری و خلاقیت» که با وجود تصاویر متعدد و پُر رنگ و لعاب فیلم ازدواج در وقت اضافه رخ داده، مشکل مهمی است که فیلم آخر سهیلی به آن دچار است. در فیلم انواع و اقسام تصاویر عجیب و غریب دیده میشود. از ماسک گیاهی چهره مادر بزرگ تا شمشیر بازی او با جعفر جیمز باند.
از پیرزنی که به علی صادقی علاقه دارد و میخواهد با او ازدواج کند تا زنده شدن یک مرده. از پوشیدن لباسهای فرنگی و گذاشتن کلاه سیلندر بر سر مستخدم خانه تا میزانسی از جنس میزانسنهای بهرام بیضایی که در بخشهای پایانی فیلم و صحنه عروسی تکرار میشود. حضور عوامل فیلم در تشییع جنازه مادر بزرگ و نیز شوخی با نقشهای قبلی جمشید هاشمپور نیز از این دست موارد است. چنین فضایی این آمادگی را در مخاطب ایجاد میکند که مثلا در وسط فیلم تماشاگر یک صحنه شکار کوسه نیز باشد یا این انتظار را میتوان داشت که ناگهان از زیرزمین خانه مادر بزرگ یک عدد سفینه عازم کره مریخ شود! سهیلی در فیلم آخر خود آنقدر درگیر این جزئیات و فضاسازیهای بیمورد بوده که فراموش کرده در سینما مسالهای به نام «وحدت موضوع» وجود دارد و از هر آنچه که وارد داستان میشود، باید به نحوی استفاده کرد که در خدمت موضوع و هدف اصلی فیلم باشد. تاکید بر این جزئیات سبب شده که در این فیلم با مجموعهای از بازیهای رها و بیهدف مواجه شویم که جز در موارد معدودی همچون بازی مجید صالحی ـ که احتمالا خود صالحی وظیفه هدایت بازی خود را به عهده داشته ـ شاهد بازی قابل قبول دیگری نیستیم .
سهیلی سینما را با فیلم قابل قبول «مردی شبیه باران» آغاز کرد اما در فیلم بعدی خود یعنی «مردی از جنس بلور» به سراغ نشانههایی رفت که در آن مقطع به شدت یادآور فیلم «آژانس شیشهای» بود. او هربار فیلمهایی ساخته که نه ربطی به فیلمهای قبلیاش داشته و نه اینکه در سینمای ایران آثار قابل توجهی بوده است. پس از یک دوره پرداختن به سوژههای دفاع مقدس، او به سراغ سینمایی رفت که قرار بود اجتماعی باشد و پس از آن نیز یکراست به سراغ سینمای تجاری رفته است. واقعا چه ارتباطی میتوان میان فیلم تارا و تب توتفرنگی با فیلم سهراب پیدا کرد؟ یا اینکه فیلم چار چنگولی چه ارتباطی با مردی شبیه باران دارد؟ شاید سهیلی نمیداند سینما نمونه فاخر و تکامل یافته تمامی هنرهاست و یک فیلم میتواند حاوی هزاران پیام و حرف باشد که تاثیر آن از صدها سخنرانی بیشتر است و این واقعیت با تصاویر عجیب و غریبی که در فیلم آخر این کارگردان دیدهایم بسیار متفاوت است.
حبیب حداد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست