سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

گامهایی درجهت دستیابی به برتری


گامهایی درجهت دستیابی به برتری

در مدیریت مشاركتی اگر در عملكردتان پیروز شوید یا شكست بخورید, همه افراد تیم در آن سهیم هستند اما وقتی در خدمت مدیـــریت مستبد باشید و تمام آنچه را كه او می گوید انجام دهید, موفقیت یا شكست متعلق به آن فرد مستبد خواهدبود

همانگونه كه از مدتها پیش علائم آن مشخص شده است، فرهنگ سازمانی در حال تغییر است. ما در میانه راه یك انقلاب هستیم. ساختار سلسله مراتبی كه زمانی بر اندیشه و تفكر نابغه های مدیریت غالب بود، درحال فروپاشی است. این اعتیاد مزمن، درحال تبدیل شدن به احترام به عنصر انسانی است.

● دلایل زیادی برای این تغییرات وجود دارد: دوران سخت رقابتهای اقتصادی، اطلاعات فراگیر كامپیوتری و وجود انسانهای با مهارت و هوشمند. شركتهای در شرف یادگیری درسهایی هستند كه مبنای صنعتی ما را در طول قرن بیست و یكم تقویت خواهندكرد. امروزه معیارهای نوینی دربعضی موسسات به كار گرفته می شوند.

برخی از سازمانـــها ترجیح می دهند كه به صورت كوچك و پرتكاپو باشند. آنها افراد ریسك پذیر را كه منطبق با تواناییهایشان هستند، استخدام می كنند. اكنون این اعتقاد شیوع می یابد كه هرگاه تعداد كمی از كاركنان شایسته در اختیار مدیر باشند، او كار را بهتر از مدیرانی انجام می دهد كه افراد زیادی در اختیار دارند. چون افراد شایسته و خودانگیخته به سختی كار اهمیت نمی دهند. آنها در كارشان با هر مشكلی كه روبرو شوند بازهم كامیاب خواهندشد. آنچه كه برای چنین افرادی اهمیت دارد این مسئله است كه ممكن است كار آنها بــه رسمیت شناخته نشود، یا ایده هایشان نتواند در لایه های مدیریت میانی نفوذ یابد، زیرا این رده از مدیران تصور می كنند كه از كاركنانی كه تحت سرپرستی شان قرار دارند، زرنگ تر و باهوش تر هستند.

● مدیر به مثابه آموزگار

سازمانها كم كم باید تغییر فرهنگ را پذیرا شوند. یعنی به جای نظام سلسله مراتبی، سیستم مدیریت مشاركتی را جایگزین سازند. مدیریت مشاركتی بیش از هر چیز، یك راه انتشار شور و شوق و توسعه خلاقیت در سازمان است و هدفش ارتقا انرژی به نحوی است كه نشان دهد كه بیش از سازمانهای استبدادی كارآیی دارد.

حال اجازه دهید ابتدا نقش مدیر را در قالب یك آموزگار، موردبررسی قرار دهیم. اگر شما تاكنون آموزش داده باشید، می دانید كه آموزگار از اینكه عده ای در یك كلاس پیرامون او جمع شــوند و وی در میان آنها نفر اول باشد، لذت می برد. حضور مدیر ارشد نیز درمیان گروه مدیران شباهت به همین حالت دارد.

ازطرف دیگر، وظیفه یك آموزگار، آموزش شاگردانش به بهترین صورت ممكن است. «آموزش» هم در لغت به معنی «رهبری كردن» است و آن فرایندی است كه طی آن آموزگار مطالبی را به دانش آموزان یاد می دهد و این دقیقاً شبیه وظیفه یك مدیر اجرایی است در چارچوب مدیریت مشاركتی. مدیراجرایی در این موقعیت سعی می كند قابلیتها و عملكرد افراد تحت سرپرستی خود را به گونه ای توسعه دهد كه حتی بهتر از خودش باشند.

نقش آموزش دهنده مدیر ارشد وقتی بیشتر می شود كه او یك مدیر مبتدی را درجایگاه درستش قرار دهد و برای او یك هدف مشخص درنظر گیرد. اما مدیر تازه كار راهی را درپیش می گیرد كه با مسیر مشخص شده توسط مدیر ارشد متفاوت باشد، و درنتیجه به نظر برسد كه انتخاب این مدیر بیهوده بوده و یك نوع تلف كردن وقت و منابع است.

مدیریت مشاركتی دربرخورد با این مسئله غامض اجازه می دهد كه مدیر تازه كار چنانچه مشتاق باشد مسیر انتخابش را طی كند، اما همچون یك مدرس پرواز كه امكان می دهد تا خلبان مبتدی پرواز داشته باشد، ولی همواره مواظب است تا او سقوط نكند، به مدیر تازه كار مجال می دهد تا راه خودش را برود، اما هیچ وقت نخواهد گذاشت تا وی فروافتد. هرچند تصمیم گیری در این زمینه مشكل است ولی از یك جهت، مدیر تازه كار تجربیات مهمی به دست می آورد (و حتی مدیر ارشد هم ممكن است چیزهای جدیدی بیاموزد) و از جهت دیگر، چنانچه مدیر ارشد در روش خود سماجت كند و مدیر تازه كار را مجبور سازد تا راهی را كه او می گوید طی كند، دیگر مدیر مشاركتی نخواهد بود، بلكه همچون یك فرد مستبد عمل كرده است.

اجازه دهید كمی مكث كنیم و روش قدیمی مستبدانه را با روش جدید مشاركتی مقایسه كنیم. تفاوت آنها در دو وجه خود را نشان می دهد. اول آنكه آنها به كاركنان چگونه می نگرند؟ دوم آنكه آنها نقش خود را در انجام كار چگونه می بینند؟

یك فرد مستبد به كاركنان همچون «شی» نگاه می كند (داگلاس مك گـرگور، مدیر تئوری X) ازنظر این گونه مدیران، كاركنان همچون ابزاری هستند كه خریداری شده اند تا مورداستفاده قرار گیرند. اما مدیر مشاركتی، كاركنان همچون یك «منبع» می بیند كه یار و یاور او هستند و قصد این است كه به همان اندازه كه شركت از آنها سود می برد، مردم هم از آنان بهره مند شوند.

یك مدیر مستبد فقط به كار می اندیشد و می خواهد وظیفه اش را انجام دهد، اما مدیر مشاركتی هم به كار و وظیفه اش فكر می كند، هم به طور همزمان رضایت كاركنان را درنظر دارد و می خواهد سازمان و كارمند هركدام از دیگری بهره ببرد.

یك تفاوت جالب دیگر كه میان مدیران مشاركتی و استبدادی وجود دارد این است كه آنها چگونه اطلاعات موردنیاز خود را به دست می آورند. مدیر مشاركتی، به علت اینكه از روش باز در برخوردهایش استفاده می كند، معمولاً اطلاعاتی را كه برای مدیریت كردن لازم دارد، به دست می آورد. درحالی كه مدیر مستبد فقط اطلاعاتی را دریافت می كند كه به نظر كاركنان برای او خوشایند هستند و ازدریافت اطلاعات نامساعد محروم می ماند، چون كاركنان اطلاعات بد را از او پنهان می سازند. هر مستبدی كه من تاكنون شناخته ام، معمولاً برای به وجود آوردن یك سرویس جاسوسی تلاش كرده و یا اینكه ازطریق شایعه پراكنی به بعضی از اطلاعات با هر درجه از صحت دست یافته است.

مدیران مستبد همیشه در یك مسیر باطل گام برمی دارند. شما اگر توجه كنید هركدام از آنها به طور مكرر شكایت دارد كه «آیا كاركنان سخن من را نمـــی شنوند؟» یا «آیا كاركنان نمی فهمند كه من به آنها چه می گویم؟» ولی واقعیت این است كه كاركنان می فهمند، اما با آنها موافق نیستند.

مدیران تازه كار چنانچه اهداف مدیر ارشد را بفهمند، برای سازمان بهتر كار می كنند و تشویق می شــوند تا یك همكاری صمیمانه را به وجود آورند. آنان چنانچه این احساس را داشته باشند كه محرم سازمان هستند به عامل موفقیت سازمان تبدیل می شوند. برای همین است كه مدیر ارشد می بایست به آموزش دادن اهمیت دهــد و میان خود و همكارانش توازن به وجود آورد. به همان گونه كه یك آموزگار خوب، به اداره كلاس درس می پردازد.

● مدیر به مثابه سازنده تیم

جلوه دیگرمدیریت مشاركتی، كار تیمی است. به طوری كه در این سبك، مهمترین وظیفه مدیر ارشد، ساختن تیم واقعی برای انجام دادن كار درست است. وظیفه ای كه وقتی عملكرد كاركنان آن را می طلبد، می بایست انجام پذیرد.

● خطوط راهنما برای سازنده تیم: هر جایگاهی در تیم مدیریت باید با بهترین فرد احتمالی پر شود. شما می توانید فردی هدفدار باشید و اجازه دهید تا فرد هدفدار دیگری با شما همراه شود.

وقتی مدیری تمایل به دوستی و مصالحه دارد، كارهایی كه محول می كند، زودتر و مطلوب تر انجام می پذیرند. یك مدیر مشاركتی نسبت به یك مدیر مستبد امكان فعالیت گسترده تری دارد. البته باید توجه داشت كه منظور از مدیریت مشاركتی صرفاً دموكراسی در اتاق هیئت مدیره نیست، بلكه اصل مشاركت می بایست در سرتاسر سازمان جاری شود، به طوری كه چشم اندازی از همراهی و همدلی در برابر كاركنان به تصویر درآید.

در مدیریت مشاركتی اگر در عملكردتان پیروز شوید یا شكست بخورید، همه افراد تیم در آن سهیم هستند. اما وقتی در خدمت مدیـــریت مستبد باشید و تمام آنچه را كه او می گوید انجام دهید، موفقیت یا شكست متعلق به آن فرد مستبد خواهدبود.

در یك جمله می توان گفت كه «مدیر مشاركتی خوب كسی است كه بتواند تیم خوبی بسازد».

در اینجا، چند مشخصه برای مدیریت تیم كه معمــــولاً مورداشاره قرار می گیرد، ذكر می شود: تیم باید پذیرنده افراد باشد. هركس را كه می تواند در كسب و كار و دستیابی به اهداف تیم كمك كند می بایست به عنوان عضو بپذیرد. این عضــــو می تواند از كاركنان، تامین كنندگان، مشتریان یا مشاورین باشد.

هركس كه می تواند نقشی سازنده داشته باشــــــــد باید در تیم حضور یابد. مثلاً تامین كنندگان باید بفهمند كه محصولات و سرویس هایشان چگونه بر روی اهداف شركت تاثیر می گذارند. مشتریان در دستیابی شركت به اهدافش نقش عمده ای برعهده دارند. فقط ظاهراً رقبا باید مستثنی باشند. ولی حتی آنها هم درسهای مهمی دارند كه می توانند به شركت بیاموزند. بعضی اوقات در پیچاپیچ رقابتها، بسیار نكته های اساسی می توان از رقیب آموخت.

در بسیاری موارد، شخصی كه می تواند موجب موفقیت یا شكست تیم شود، مدیر ارشد است. او ممكن است یك تیم عالی بسازد و یا گاهی برای تیم مشكل بیافریند. هرگاه یك تیم یا هر عضو آن موجب شكست عملكردی شود باعث محافظه كاری مدیر ارشد خواهدشد و یا اینكه او به سرعت از این شكست برای گسترش اقتدارش در آینده استفاده خواهدكرد. تمرین برتری و رویه جسورانه آن، عملكرد متوسط را مردود می شمارد و خواهان آن است كه مجموعه عملكرد اعضای تیم فوق العاده باشـــد. كاركنان متوسطی كه با هم خوب كار می كنند می توانند كاركنان برجسته ای را كه با هم درست كار نمی كنند پشت سر بگذارند. كیفیت كار یك تیم نسبت به كیفیت كــــار تك تك اعضا بسیار برتر است.

اگر یك عنصر ضروری در ساختن تیم خوب وجــود دارد، آن عنصر، وجود اعتماد فی مابین است. مدیر ارشد می بایست به كاركنانش اعتماد داشته باشد یا اینكه آنها را تغییر جا دهد. افراد تیم باید با هم به صورت باز برخورد كنند. چنانچه افراد در برخوردهایشان به صورت باز رفتار كنند موجب به وجود آمدن جو اعتماد خواهد شد كه نتیجه آن یادگیری و رشد همه اعضای تیم است.

منبع: اینترنت

مترجم: سیدحبیب الله شاهركنی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.