پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سرگردان میان معنا و ژانر


سرگردان میان معنا و ژانر

نگاهی به فیلم «اختاپوس» ساخته سید جواد هاشمی

فانتزی ژانری در هنر است که جادو و دیگر اشکال فراطبیعی را به عنوان عنصر اولیه طرح و توطئه، درون مایه یا فضای داستان استفاده می کند. این ژانر معمولا توسط نگاه، حس و درون مایه وسیع از ژانرهای علمی تخیلی و وحشت متمایز می شود. اما این سه ژانر نقاط مشترک بسیاری با هم دارند. در فانتزی قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته می شود و موجودات فراطبیعی تصویر می شوند. این گونه خاص سینمایی معمولا شامل سحر و جادو، حوادث خارق العاده، و موجودات خیالی است. واژه فانتزی تنها به شکل اسم به کار نمی رود و در زبان فارسی به صورت صفت استفاده می شود. به صورت صریح تر و شفاف تر می توان عبارت گونه تخیلی مدرن را به عنوان برگردان واژه «فانتزی» به کار برد. ژانر فانتزی با همین ویژگی ها و با ارتقا و رشد صنعت سینما با تأسی از ادبیات فانتزی به عنوان یک ژانر مستقل شناخته شد.

متأسفانه در سینمای ایران که تنها تمام تولیدات معطوف به چند ژانر سینمایی انگشت شمار می شود، ساخت فیلم فانتزی یک اتفاق برشمرده می شود. البته منظور این نیست که فانتزی تنها اثر غیرقابل اعتنای ژانری در سینمای ایران بوده است. بلکه در شرایط کنونی سینمای ایران از تولید خوبی برخوردار نیست تا از قالب تک ساحتی اش فاصله بگیرد.

فیلم «اختاپوس» به کارگردانی سید جواد هاشمی را می توان با کمی تردید در چهارچوب ژانر فانتزی برشمرد. اما نمی توان با اتکا به این نکته که این فیلم در گونه خاص فانتزی دسته بندی می شود آن را یک شاهکار محسوب کرد. اختاپوس شاهکاری نیست که تمامی قاعده بومی ژانر فانتزی که در ادبیات ایران پشتوانه تاریخی و ادبی دارد را رعایت کند.

شاید نخستین عیب فیلم «اختاپوس» این است که خالق اثر سعی می کند به جای استفاده از قالب های بومی، فرم و ساختار اثرش به نمونه های هالیوودی همچون «ارباب حلقه ها»، «نارنیا» و «هری پاتر» شبیه باشد. به همین دلیل ماحصل اثر با یک خنسی محتوایی و فرمی مواجه می شود. اگر سازنده منطبق با داده های ژانری فیلمنامه را به نگارش درمی آورد و نیم نگاهی به موزیکال کردن فیلم برای جبران حفره های ناشیانه فیلمنامه نداشت «اختاپوس» می توانست اثر قابل اعتنایی در این گونه خاص باشد. کما اینکه اگر فیلم را بدون بخش های موزیکالش مرور کنیم و خرده روایت های فرعی را از فیلم کم کنیم ۵۰ دقیقه از فیلم به طرز حیرت آوری استاندارهای فیلم فانتزی با مفاهم متعالی را داراست. اما خالق اثر بی جهت به درام فانتزی «اختاپوس» چاشنی موسیقی را می افزاید و اتفاقا فیلم از ناحیه موزیکالش لطمه می بیند.

برای بازگشایی پرونده چنین استدلالی باید اذعان کرد موسیقی و ترانه متناسب با بدنه درام نیست و اصالت محتوایی و فرمی گونه فانتزی را از بطن اثر می ستاند. فیلم در شخصیت پردازی هم بسیار عقیم و ناپخته عمل می کند. پرسوناژ پدر آهو با اجرای محمدرضا شریفی نیا بسیار خام است. اصلا محتویات درونی این کاراکتر و دلیل دلزدگی آهوی پیشونی سفید از پدرش و همراه شدن با عجوز مجوز (امین زندگانی) رویکرد مشخصی ندارد. و برای برجسته کردن تأثیر موزیکال بی دلیل فیلم باید به یک نمونه مصداقی در خود اثر دقت داشت. به عنوان مثال در همان بخش های ابتدایی روبه رو شدن آهوی پیشونی سفید با عجوز مجوز، چنان دلهره آور و رعب انگیز است که حتی مخاطب بزرگسال را جذب فیلم می کند، اما در میانه ترس، دلهره و اضطراب، ناگهان موسیقی و ترانه با قصه ممزوج می شود و هیجان ریتم دار اثر از جاذبه های دراماتیک فیلم می کاهد.

باتوجه به آنچه ذکر شد فیلم «اختاپوس» قواعد ژانری این گونه خاص و نایاب را در سینمای ایران رعایت نمی کند و یک اثر قائل به ژانر نیست و با موزیکال کردن بخشی از فیلم به کلیت اثر لطمه می زند.

با اشاره به چند خط بالا باید گفت نخستین موضوعی که مخاطب ژانر فانتزی را جذب می کند فضاسازی است. ویژگی اصلی فانتزی، دارا بودن عناصر خیالی (فانتزی) در فضایی منسجم است، فضایی که منطق و قوانین خاص خود را دارد که متفاوت با منطق فضای عادی است و قوانین جهان واقعی را به سادگی می شکند. در این ساختار هر مکانی برای عناصر فانتزی ممکن است، شاید این مکان مخفی باشد یا در جهان ظاهرا واقعی رخنه کرده باشد یا شاید کاملا در دنیایی خیالی رخ دهد.

بنابراین، «اختاپوس» با نگاه کلیله و دمنه ای در خلق و بهره بری از لوکیشن جنگل، موفق به نوعی فضاسازی خاص این ژانر (با رعایت قوانین دراماتیک فانتزی) نمی شود. در اغلب فیلم های فانتزی سینمای ایران مثل «گلنار» که در دهه ۷۰ ساخته شد بهره بری از لوکیشن طبیعی جنگل به کلیت اثر لطمه می زند. به عبارت دیگر فضاسازی مدرنی برای خلق یک اتوپیای کودکانه منطبق با آثار فانتزی، در فیلم «اختاپوس» دیده نمی شود. آنچه به نداشتن اصالت محتوایی و فرمی فیلم دامن می زند عدم دقت در فضاسازی خلاقانه است. در گونه فانتزی نمی توان شخصیت فانتزی را در فضایی کاملا رئال خلق کرد. بدین شیوه دیگر مفهوم سازی در جهان شاه پریانی فیلم قطعا برای مخاطب غیرقابل باور است.

از طرفی کارگردان سعی کرده شیوه اتوپیاسازی اش بومی باشد. اما باید به سازنده توصیه کرد در عین اینکه می توان بومی بود، و از قالب های مرسوم عبور نکرد می توان جهان های تازه ای را در پیش مخاطب قرار داد. با این حساب چندوجهی بودن شخصیت ها، نوع فضاسازی و عدم رعایت قوانین مولف نمایشی در حوزه فانتزی و تضاد عناصر نمایشی نمی تواند فیلمی استاندارد در این ژانر را خلق کند.

از سوی دیگر به دلیل عدم انسجام طرح و توطئه، داستان شامل محدودیت هایی می شود تا جنگ قهرمانان و تبه کاران آنچنان با شکوه جلوه نکند. ضمن اینکه عناصر جادویی با بی قید و بندی خاصی مورد استفاده قرار گرفته و ساختار داستان از بین می رود.

اما در قیاس تطبیقی باید به عمده فیلم های مهم ژانر فانتزی که برای گروه سنی خاصی قابل فهم باشد اشاره کرد مثلا می توان به فیلم های مشهوری همچون «جادوگر» و فیلم های «پیترپن» اشاره کرد. جست وجوی استعاری یا حقیقی، سفری منتهی به یک خودشناسی، رد ارزش ها و مفاهیم آلوده در کلیه آثار فانتزی دنبال می شود.

یکی دیگر از قواعد محتوایی ژانر فانتزی قابل فهم کردن ارزش های رایج جامعه در جهانی خیال انگیز است. مخاطب معمولا نوجوان در سیر دراماتیک ژانر فانتزی به یک کشف و شهود می رسد. این مسئله مهم ترین بعد ژانر فانتزی است. متاسفانه چیدمان روایت و آشفتگی دراماتیک پایانی فیلم «اختاپوس» به گویا نبودن ارزش هایی که قرار است به مخاطب القا شود دامن می زند و بدنه درام در همان مرحله شفیرگی باقی می ماند و حتی پیله ای دراماتیک از خرده روایت های متصل شکل نمی گیرد تا پیامی را از جهان شبه فانتزی به مخاطب القا کند.

در مجموعه آثار فانتزی متناسب با سنین کودک و نوجوان مثل نسخه کلاسیک «پینوکیو» پرسوناژی وجود دارد که راهنمای خردمند و فراطبیعی قهرمان شبه انسانی فیلم است. این پرسوناژ راهنما، شخصیت اصلی را همراه با قهرمان محوری به یک خودشناسی فردی راهنمایی می کند. متاسفانه شخصیت پیر بابا (جواد هاشمی) در فیلم «اختاپوس» با قهرمان محوری مواجه نمی شود تا از جهان درونی فیلم، خودشناسی را به مخاطب توصیه کند.

فیلم «اختاپوس» با توجه بررسی ژانری، فیلمی ضعیف و بی رمق است که در فرم و نوع پیام آوری برای مخاطبش دچار نقصان های فراوان است و البته برای سینمای تک ژانری ایران ساخت چنین آثاری همچنان در مرحله آزمون و خطا قرار دارد.

علیرضا پورصباغ