جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چرا تخریب


چرا تخریب

دنیای خسته و رنجیده امروز, که خود را فاقد اخلا ق و معنویت می بیند, به مثنوی پناه می برد مهم ترین دانشگاه دنیا, یعنی هاروارد که اخیرا رتبه نخست در دنیا را کسب کرد برای تقویت و تحکیم بنیان های اخلا ق و معنویت کرسی تدریس مثنوی را در اولویت قرار داد

در پی درگیری‌هایی که در شهر بروجرد، به عنوان برخورد با یک فرقه مذهبی صورت گرفت، بر اساس گزارش‌ها یک حسینیه که متعلق به دراویش گنابادی بود، تخریب شد. در اینجا مقصر از هر سو و هر کس که باشد، ویران کردن یک بنای مذهبی، از هر نگاه، مذموم و محکوم است. این رویداد تلخ برای نخستین بار نیست که در نظام جمهوری اسلا‌می به وقوع می‌پیوندد، ولی در سال اتحاد ملی و انسجام اسلا‌می چهره چنین واقعه‌ای زشت‌تر می‌نماید.

در این یادداشت صحبت از دفاع از یک فرقه و گروه نیست، بلکه بیان محکومیت چنین وقایعی از نگاه عقل و شرع است. از آموزه‌های قرآن - آیات ۶۰ و ۶۷ سوره حج -این است که جلوی هدم و نابودی معابد و پرستشگاه‌ها گرفته شود؛ چرا که: لکل امه جعلنا نسکاهم ناسکوه؛ یعنی: ما برای هر امتی پرستشگاهی مقرر نمودیم. تخریب مراکز مذهبی و دینی حادثه‌ای نیست که در تاریخ گم شود و یا در تاریخ به عنوان یک نکته مثبت به پای نظامی نوشته شود. جریان محنه یا برخورد چند گروه مذهبی در زمان مامون و متوکل عباسی از نکات منفی و سیاه در تاریخ اسلا‌م است که چرا تفتیش عقاید و برخورد و بی‌تحملی صورت گرفته است؟

از گروه معتزله با همه آزادفکری و تعقل‌گرایی، به خاطر برخوردهای تندی که در زمان مامون با حدیث‌گرایان داشتند، نمی‌توان دفاع کرد. اگر امسال را سال اتحاد ملی و انسجام اسلا‌می نام نهاده‌ایم - که ای کاش معنای این شعار تحقق یابد - چرا باید در داخل کشور، یک گروه مسلمان شیعی را برنتابیم؟ حتما برخوردهای غیرمعقولی از هر طرف صورت گرفته است، ولی چرا باید سرانجام کار با بیل و کلنگ و لودر و بولدوزر ختم شود. مگر بنا نبوده است کشور ایران از آزادترین کشورها باشد؟ مگر بنا نبوده است، پیام صلح و دوستی و مسالمت و مدارایی از این کشور به گوش جهانیان برسد؟ از کارهای مثبت و ماندگاری‌ که در این سال و در این کشور انجام شد، برگزاری کنگره مولا‌نا جلا‌ل‌الدین محمد بود.

اینکه محتوای کنگره در چه حدی بود، مجالی دیگر می‌طلبد ولی نفس چنین کاری در جمهوری اسلا‌می لا‌زم به نظر می‌رسید. علا‌وه بر اینکه این عارف بزرگ از آن این آب و خاک است، حق بزرگی که مولا‌نا به گردن فرهنگ و معارف و عارفان پس از خود و ادبیات فارسی و عرفانی دارد، قابل فهم هر کسی نخواهد بود. اگر کشف‌الا‌سرار میبدی، حدیقه‌الحقیقه سنایی، منطق‌الطیر عطار نیشابوری، مثنوی‌مولوی، دیوان شمس و در نهایت حافظ شیرازی را از ادبیات اسلا‌م و قرآن برداریم، شاید روح ادبیات، نه تنها ایرانی، بلکه اسلا‌می را گرفته‌ایم. چرا بعضی از بزرگان در برابر این بزرگداشت روی ناخوش نشان دادند؟ آیا مثنوی مولوی آدم‌سازتر است یا برخی از کتاب‌هایی که به نام اسلا‌م نوشته می‌شود و نسل جوان ما را از دین فراری می‌دهد؟

دنیای خسته و رنجیده امروز، که خود را فاقد اخلا‌ق و معنویت می‌بیند، به مثنوی پناه می‌برد. مهم‌ترین دانشگاه دنیا، یعنی هاروارد - که اخیرا رتبه نخست در دنیا را کسب کرد - برای تقویت و تحکیم بنیان‌های اخلا‌ق و معنویت کرسی تدریس مثنوی را در اولویت قرار داد. مگر حقیقت مثنوی و عصاره این کتاب جز همان عصاره و گوهر ادیان الهی است. کدام شاعر، ادیب، عارف و مفسری توانسته است انسانی چون علی(ع) را به این زیبایی در چند بیت مجسم نماید؟

از علی آموز اخلا‌ص عمل

مرد حق را دان منزه از دغل

...ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

شمه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

بزرگ‌ترین اعجاز این عارف نامی این بود که دین خداوند را از دست و زبان برخی خشک‌مغزان جامدالفکر که فقط برای مردم ترس و تکلف آفریده بودند، نجات داد و بر اندام این دین لطیف و رحیم خداوندی، جامه عشق پوشانید و جهان‌بینی یک دیندار را تنها عشق قرار داد و به‌دنبال سنایی که می‌گفت: فلک جز عشق محرابی ندارد. مولوی چنین گفت:

دور گردون‌ها به گرد عشق دان

گر نبودی عشق بفسردی جهان

و همه اینها برمی‌گردد به فرموده امام صادق(ع:) هل الدین الا‌ الحب؛ دین جز عشق نیست. حال باید دید در این روزگار چه چیزی جای این تعالیم را گرفته است که می‌خواهد به جای عشق و صفا و همدلی بذر خشونت، تحجر و ویرانی بپاشد.

در این دنیای فسرده بی‌روح چه کسی بهتر از عارفان مسلمان می‌تواند مردم را به عشق و انعطاف دعوت کند و این مرزهای خیالی که بیشتر حاکمان به دور ادیان و مذاهب کشیده‌اند را فرو ریزد؟ و چه کسی بهتر از این عارفان عاشق می‌تواند آتش جنگ‌هایی که به خاطر مرزهای عقیدتی شعله کشیده است را فرو نشاند؟

این همه جنگ و جدل باعث کوته‌نظری است. ‌

در دنیای امروز، مذاکرات سیاسی کمتر توانسته است آتش فتنه و اختلا‌ف را خاموش کند، بلکه گاهی به خاطر تندروی‌های سیاسی منافع ملت و مردم فدای کج‌فکری‌ها شده است، ولی اگر در بین فرهنگ‌ها، مذاکرات عرفانی رواج پیدا کند و آدمیان به دنیای محبت برگردند و دین در دایره اخلا‌ق و معنویت قرار گیرد؛ حیات بشریت جلوه دیگری خواهد داشت.

به گفته مولوی:

از محبت‌‌ها تلخ‌ها شیرین شود/ ‌ از محبت مس‌ها زرین شود ‌

این تلقی تند و تنفرزایی که عده‌ای به عنوان مسلمان از اسلا‌م دارند و دردناکانه رو به گسترش است و می‌رود تا به نام اسلا‌م در خاورمیانه و در بلا‌د اسلا‌م آتشی را شعله‌ور سازد، چگونه باید روشن ساخت که تلقی مفسران بزرگ اسلا‌می غیر از این بوده است؟ ‌

هنگامی که میان هندوها و مسلمانان در شبه‌قاره آتش نفاق درگرفت و معابد و مساجد را ویران می‌کردند، چقدر در دنیای اسلا‌می مشمئز‌کننده بود. ‌ تخریب مسجد بابری در هند برای هیچ مذهبی قابل توجیه نبود. طرح و ترویج کاریکاتور پیامبر(ص) و سایر پیشوایان مذاهب و ادیان برای هیچ آزادیخواهی قابل توجیه نیست. در مقیاس کوچک آن تخریب حسینیه و یا مسجد در برخوردهای قومی است. چرا باید به عده‌ا‌ی که تفسیرشان از اسلا‌م ‌با تفسیر غالب و رایج متفاوت است و بر اساس آن تفسیر مناسک خود را انجام می‌دهند و هیچ داعیه سیاسی هم ندارند، هجوم آوریم و اگر قصوری یا تقصیری صورت گیرد، باید به خاطر اقلیتشان عفو اسلا‌می را پیشه سازیم. به قول مولوی دین خداوند چون خورشیدی است که بر روزنه‌های مختلف می‌تابد و هر کسی آن خورشید را از روزنه خود می‌بیند. ‌

یک گهر بودیم همچون آفتاب ‌ / بی‌گره بودیم و صافی همچوآب

چون به صورت آمد آن نورسره ‌/ شد عدد چون سایه‌های کنگره ‌ /

در معانی قسمت و اعداد نیست / در معانی تجزیه و افراد نیست

اتحاد یار با یاران خوش است/ ‌پای معناگر صورت سرکش است ‌

اطلب المعنی من الفرقان و قل/ لا‌توق بین آحاد الرسل ‌

اگر این پیام به گوش فرهنگ‌ها واصل شود و بن‌مایه اعتقادی افراد و تار و پود آیین‌ها معانی ابیات یادشده باشد، دیگر جنگ و جفایی نخواهد بود. ‌

به قول حافظ شیراز: ‌

ساقی به چنگ رنگ می‌اندر پیاله ریخت ‌

این نقش‌ها بین که چه خوش در کدو نشست ‌

محمدتقی فاضل‌میبدی