سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

خلجانات


خلجانات

مردکی که وارونه بخوانندی
مردی را بدیدندی جریده ای زرد را وارونه بخواندی.
کسی پرسیدش که چرا چنین کنی؟
وی گفتا: زین رو که حقیقت را آن گونه که بباشدی، بخوانمی!
حکایت پدری چو در شگفت …

مردکی که وارونه بخوانندی

مردی را بدیدندی جریده ای زرد را وارونه بخواندی.

کسی پرسیدش که چرا چنین کنی؟

وی گفتا: زین رو که حقیقت را آن گونه که بباشدی، بخوانمی!

حکایت پدری چو در شگفت شدی

پدری، صبیه اش را پرسیدی: چگونه از میان ده همکار بنده، رئیس مرا معلوم داشتی؟

دخترک بگفتا: آخر رئیس ات، تنها کسی بودی که دو دستی کرسی اش را بچسبیدی!

منورالفکری پر می گفتی

منورالفکری رفیق اش را پرسیدی: بشنیده ای که آدمیزادگان کودن بس پر گویند؟

رفیق اش بگفتا: آری که چون ساعتی است، همی این یک جمله بگویی!

پژمان کریمی