یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

الگوی آرمان گرایی و واقع بینی در اندیشه و سیره حضرت علی ع


الگوی آرمان گرایی و واقع بینی در اندیشه و سیره حضرت علی ع

یکی از شاخصهای آرمانگرایی, عدالت و عدالت پیشگی است عدالت در منظر علی ع , جایگاه ویژه ای دارد به طوری که ایشان را, کشتهٔ عدالت می دانند امام ع به عدالت شهره است

یکی از معضلات فکری ما در سیاست، چه داخلی و چه خارجی، به عنوان نظامی که بعد ایدئولوژیکی در آن مطرح بوده، این است که در اتخاذ سیاستها آیا باید صرفاً به «آرمانها» (Ideals) اندیشید یا اینکه صرفاً به منافع ملی توجه کرد و «واقعگرایی» (realism) را در پیش گرفت؟ جامعهٔ ما بعد از انقلاب اسلامی، همواره با این چالش روبرو بوده است؛ به طوری که دوره‎أی صرفاً در جهت گسترش اسلام و اهداف آرمانی قدم بر می‎داشته، و گاهی هم فقط بعد منافع مادی را در نظر داشته است. علاوه بر ۲ نظر فوق، نظر سومی نیز مطرح شده است، به تلفیق این دو دیدگاه معتقد است. البته، نظریات مختلفی در باب تلفیق آرمانگرایی واقعگرایی مطرح شده است که از جملهٔ آنها می‎توان به نظریهٔ: ام‎القوی، نظریهٔ وسع و تدرج، نظریهٔ طولی، نظریهٔ بعد مشروعیت و مقبولیت، نظریهٔ سطح تحلیل منطقه‎أی و جهانی، و در نهایت به نظریهٔ آرمانگرایی واقع‎بینانه اشاره کرد. هر یک از این نظریات کوشیده‎اند تا راه‎حلی، برای چالش مورد نظر ارائه کنند. در آرمانگرایی و واقعگرایی در اندیشه و سیرهٔ حضرت علی(ع)، به نظر می‎رسد که نظریات فوق خالی از اشکال نباشند و منظور حضرت علی(ع) را برآورده نسازند. بنابراین، برای یافتن منظور امام(ع)، به نظر می‎رسد که باید به اندیشه و سیرهٔ آن امام همام(ع) رجوع شود. از این‎رو، ابتدا به بیان شاخص‎های آرمانگرایی و واقعگرایی می‎پردازیم و سپس، نظر آن حضرت را دربارهٔ‌نظریهٔ آرمانگرایی واقع‎بینانه[۱] بیان می‎داریم.

● کلیات مفهومی

۱) تعریف و شاخصهای واقعگرایی

واقعگرایی یا رئالیسم به معنای گرایش به تحلیل اجتماعی، مطالعه و تجسم زندگی انسان در جامعه، مطالعه و تجسم روابط اجتماعی، روابط میان فرد وجامعه و ساختمان خود جامعه است، به صورتی که وجود دارد و نه آن گونه که باید باشد.[۲] پیروان این مکتب، کسب نفع شخصی و تلاش برای کسب قدرت و ازدیاد آن را، واقعیات جهان سیاست می‎دانند. آنان معتقدند که همیشه، کشورها در صدد نفع خود و کسب و اعمال و افزایش قدرتند و منافع ملی خود را بالاتر از همهٔ ایده‎ها، اصول و اخلاق قرار داده‎اند و خواهند داد.[۳]

شاخصهای واقعگرایی نیز عبارتند از:

۱) قدرت، مرکز ثقل و هستهٔ اصلی سیاست است. بی‎اعتقادی به قدرت در سیاست، مثل اعتقاد نداشتن به اصل جاذبه در علوم است.

۲) قدرت، فقط به وسیله قدرت قابل مقابله، کنترل و محدود شدن است.

۳) منافع ملی در صحنهٔ بین‎المللی راهنما، انگیزه و معیار رفتار کشورهاست.

۴) بشر، طبعی نیکو نداشته است و ندارد. برعکس، افراد همیشه نفع طلب، قدرت طلب، ستیزه‎جو و خودخواه بوده‎اند و خواهند بود.

در یک کلمه می‎توان گفت که واقعگرایی، مساوی با منافع و حرکت در جهت به دست آوردن منافع بدون در نظر گرفتن آرمانها و ایده‎هاست.

۲) تعریف و شاخصهای آرمانگرایی

در مقابل اندیشهٔ رئالیستی، اندیشهٔ آرمانگرایی یا ایده‎‎آلیسم وجود دارد که بشر را ذاتاً خوب و خیرخواه فرض می‎کند، و این نظر را که همگان در تلاش برای کسب قدرتند، مردود می‎داند. ایده‎آلیستها امور و روابط بین‎الملل را برمبنای اخلاق، عدالت، اعتماد و تعهد در نظر می‎گیرند. به اعتقاد آنان، سیاست باید مطابق آرمانها یا اصول متعالی عمل کند[۴] شاخص‎های آرمانگرایی عبارتند از:

۱) قدرت فی نفسه محلی از اعراب ندارد، بلکه فقط در جهت خیر و نیکو از آن استفاده می‎شود.

۲) در این اندیشه، بیشتر به اعمال مسالمت آمیز تکیه می‎شود و راه‎حل اختلافات از طرق آشتی‎جویانه دنبال می‎گردد.

۳ ) آرمانها و اخلاق در صحنهٔ بین‎المللی راهنما، انگیزه و معیار رفتار کشورهاست.

۴) این اندیشه، بشر را ذاتاً خوب و خیرخواه فرض می‎کند.

● آرمانگرایی در اندیشه و سیرهٔ حضرت علی(ع)

۱) دلایل آرمانگرایی حضرت علی(ع)

دلایلی را که می‎توان برای آرمانگرا بودن حضرت علی (ع) ذکر کرد، عبارتند از:

الف) مکتب‎سازی

ب) سازگاری آرمانها و منافع براساس رویکرد عاقبت‎اندیش

ج) کلان‎‎نگری

الف) مکتب‎سازی

یکی از دلایل اصلی ـ و شاید مهترین دلیل ـ که می‎توان با استفاده از آن آرمانگرایی حضرت‎ علی(ع)را اثبات کرد، همین مکتب‎سازی است. اگر حضرت‎ علی (ع) با علم و زیرکی خاص خودشان می‎خواستند مانند معاویه عمل کنند، به نیکویی می‎توانستند از عهدهٔ آن برآیند، همچنانکه خود ایشان می‎فرمایند: «به خدا سوگند، معاویه زیرکتر از من نیست، لیکن او پیمان‎شکنی و گناهکاری می‎کند. اگر پیمان‎شکنی ناخوشایند نمی‎نمود، زیرکتر از من کسی نبود.»[۵] همهٔ اینها، حاکی از آن است که ایشان به واقعیاتی که در جامعه به خود در آن زمان جریان داشت، کاملاً واقف بودند و شرایط را کاملاً درک می‎کردند. ایشان که می‎دیدند انسانها چطور خود را برای مسائل که اهمیت این دنیا فریفته‎اند، نمی‎خواستند خودشان را همانند این مردمان آلوده کنند، و وجود آن دنیایی خود را به مظاهر این دنیا آلوده سازند. خداوند می‎خواست که به وسیلهٔ بهترین بندگان خود، جریان فکری و مکتبی ارائه دهد که از اول تا به آخر آن، همه‎اش چیزی جز حقیقت و راستی نیست. بالطبع، طلایه داران و مکتب سازانی چون مولی علی(ع) ـ که سلسله جنبان این حرکت به شمار می‎روند ـ باید آنچنان این معارف و اصول را به مرحله اجرا در آورند، که کوچکترین خللی در آن راه نیابد. اگر مولی علی (ع) هم مانند معاویه می‎خواست برای دو روز دنیا با استفاده از «قاعدهٔ اهم و مهم»، «قاعدهٔ تزاحم» و دیگر قواعد کاری بکنند، حرف دروغی بزنند، وعده وعید نامربوطی به کسی بدهند و بیوفایی کنند تا روز حکومت دنیا را صاحب شوند،‌دیگر با کسانی همچون معاویه فرقی نمی‎کردند و امروز شیعهٔ علی (ع) از شیعهٔ معاویه تشخیص داده، نمی‎شد. پس، علی(ع) باید این گونه رفتار کنند، تک‎تک اصول آرمانی را به مرحلهٔ اجرا در آورند و این مکتبی را که قرار است در دنیا برای ابد باقی بماند کامل کنند و به یادگار بگذارند تا راهروی تمامی عاشقان و شیفتگان به آن مکتب باشد و براحتی قابلیت شناسایی داشته باشد.[۶] بعد از ساخت این مکتب با ستونها بسیار محکم آن که دیگر از بین بردن آن از دست کسی ساخته نیست، می‎توان از قواعدی همچون اهم و مهم، دربارهٔ ضرورتهای اجتماعی بهره برد. در واقع،‌اینها همانند استثنائاتی می‎مانند که بریک اصل زده می‎شوند تا به هنگام ضرورت از این امکانات برای حل مشکلات بهره برد. اما ـ همچنانکه گفته شد ـ کسی همچون علی(ع) ، نباید از این امکانات استفاده کند، زیرا به عنوان یک مکتب‎ساز به اصل لطمه می‎زند.

ب) سازگاری آرمانها و منافع براساس رویکرد عاقبت اندیش:

دومین دلیلی که در اینجا می‎توان ذکر کرد ـ که البته اهمیت آن کمتر از مورد اول نیست ـ در خود آرمانگرایی نهفته است. موقعی که از آرمانگرایی صحبت می‎شود، سریعاً به ذهن ما مفاهیمی ایده‎آلی، ‌دست نیافتنی و نشدنی متبادر می‎شود؛ مفاهیمی همچون: عدالت، وفای به عهد و جوانمردی که اینها فرای واقعیات زندگانی (منافع) ما تلقی می‎شوند یا عقل ما ساگاری ندارند. به عبارت دیگر، منفعتی از ملتزم بودن به اینها، حاصل نمی‎شود؛ چرا که آرمانگرایی را مقابل واقعگرایی می‎گیریم، واقعگرایی را همان طرفداری از منافع بر می‎شماریم. اگر ما بتوانیم ثابت کنیم که مفاهیمی همچون: عدالت، تعهد و وفای به عهد نیز منافعی را در بردارند، در این صورت به واقعگرایی می‎رسیم. شاید برای اینکه موضوع قریب به ذهن بشود، این طور بتوان گفت که این عقلی که منافع ما در هرکاری لحاظ می‎کند، خود این عقل دارای سلسله مراتبی است. مثلاً با عقل در مرحلهٔ اول، منافعی را از نظر زمانی بسیار نزدیک می‎باشند، به دست می‎آوریم. به طور مثال، در یک بار خرید و فروش یک جنس، سودی را به دست می‎آوریم و منفعت به دست آمده را احساس می‎کنیم.

[۱] این نظریه آرمانگرایی واقع‎بینانه، با نظریه آرمانگرایی واقع‎بینانه‎ای که در بحث تلفیق آرمانگرایی و واقعگرایی مطرح شد، تفاوت دارد که در متن به طور فصل، تفاوت این دو بیان شده است.

[۲]علما آقای بخشی با همکاری مینو افشاری‎راد، فرهنگ علوم سیاسی، چاپ سوم (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، ۱۳۷۶)، ص۳۵۷

[۳] محمدرضا مجیدی، اصول روابط بین‎الملل، (حزوه درسی) (تهران: امام صادق(ع))، ۱۳۷۹

[۴] فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۹۱

[۵] نهج‎البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، چاپ پنجم (تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳)، خطبه ۲۰۰، ص۲۳۶

[۶] همین مطلب را علامه جعفری در کتاب نگاهی به علی(ع) از قول اوسوالد اشپنگلر،‌این گونه بیان می‎کند: «اولین مسئله‎ای که مستلزم سیاستمداران است، احراز شخصیت است. مسئله دومی که هر چند جلوه ندارد ولی مشکلتر است و تائید نهایی آن بیشتر میغباشد، ایجاد سنت و یک سلسله رسوم قابل دوام است. وی بایستی در دیگران به طوری نفوذ کند، که کارها و اقدامات او با همان شدت و همان روحیه که مخصوص خود او است، تعقیب شود. وی بایستی چنان جنبش و فعالیتی ایجاد کند، که برای ادامه و بقای آن به وجود شخص او احتیاج نباشد. در این مرحله، سیاستمدار به مقامی می‎رسد که در عصر کلاسیک، آن را موهبت الهی و فر ایزدی تعبیر می‎نمودند. در این مرحله، وی خلاق زندگانی نوین و بنای روحانی نژاد جدید می‎گردد. شخص او که بشری بیش نیست، پس از چند سالی از میان می‎رود؛ ولی یک عده معدودی که دست پرورده اویند، راه روش او را اتخاذ نموده و تا زمان غیرمحدودی ادامه خواهند داد. ایجاد این اثر جهانی (سنن باقیه) با این نیروی باطنی طبقه حاکم، فقط کار یک شخص تشخیص است که رسوم عالیه‎ای به وجود آورده و برای جامعه خود به ارث گذارد، در سراسر تاریخ، چیز دیگری جز این اثرات پر دوام نداشته است. سیاستمدار بزرگ، وجود نادری است.»

[۷] شاید یکی از دلایلی که قرآن تأکید بر صبر می‎کند، به همین باشد که عبادات مانند معاملاتی که سود را فوری به دست می‎آوریم، نیستند. بلکه، با تأخیر سود آن را دریافت می‎کنیم بالتبع، برای رسیدن به این سود، باید صبور باشیم تا سود این معامله (انجام دادن عبادات) را به دست آوریم.

[۸] نهج‎البلاغه، خطبه ۶

[۹] همان، خطبه ۳

[۱۰] همان، خطبه ۱۵

[۱۱] «آمدی، شرح غرر الحکم، ج۶، ص۱۱۶ (به نقل از مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب» (تهران: خانه اندیشه جوان، ۱۳۷۷) ، ص؟)

[۱۲] همان، ج۱، ص۴۰

[۱۳] همان، ج۱، ص۳۷

[۱۴]

[۱۵] غررالحکم، ج۱، ص۸۸

[۱۶] نهج‎البلاغه، نامه ۵۳

[۱۷] همان، نامه ۵۳

[۱۸] همان، خطبه ۱۶

[۱۹] غررالحکم، ج۱، ص۵۳

[۲۰] نهج‎البلاغه، خطبه ۱۷۵

[۲۱] تحف العقول، ص۱۵۲

[۲۲] نهج‎البلاغه، نامه ۲۷

[۲۳] تحف‎العقول، ص۱۲۲؛ طوسی، امالی، ج۱، ص۳۰

[۲۴] مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع) (قم: انتشارات صدرا، بی‎تا)،‌ص۲۲

[۲۵] نهج‎البلاغه، کلمات قصار، شماره ۴۷

[۲۶] همان، کلمات قصار، شماره ۲۲۲

[۲۷] همان، کلمات قصار، شماره ۴۳۶

[۲۸] همان، خطبه ۵

[۲۹] علی محمدی، شرح تبصره علامه حلی(ره)، ج۱، چاپ اول (قم: انتشارات درالفکر، ۱۳۷۱)، ص۱۹۸

[۳۰] سماحت با تسامح فرق دارد. سماحت بیشتر ازموضع قدرت اعمال می‎شود در حالی که تسامح بیشتر از موضع ضعف صورت می‎پذیرد.

[۳۱] محمد‎تقی جعفری، نگاهی به علی(ع)، (تهران: انتشارات جهان آرا بی‎تا، صص ۲۷-۲۸

[۳۲] نهج‎البلاغه، خطبه ۲۷

[۳۳] قصص / ۸۳

[۳۴] نهج‎البلاغه، خطبه ۳

[۳۵] محمدرضا دهشیری، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (حزوه درسی)، (دانشگاه امام صادق(ع) تهران: ۱۳۷۹)

[۳۶] مؤمنون / ۶۲

[۳۷] محمدرضا دهشیری، «آرمانگرایی و واقعگرایی در سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی ‎(ره)»، مجله سیاست خارجی، سال سیزدهم، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۸

[۳۸] نهج‎البلاغه، خطبه ۵۷

[۳۹] همان، خطبه ۶۰

نوشتهٔ حسن شعبانلو


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.