چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آینده سوریه جهان عرب را متحول می كند


آینده سوریه جهان عرب را متحول می كند

به طور خلاصه می توان واقعیت های امروز جهان عرب را در سه عنوان ذیل تقسیم بندی كرد تروریسم صحبت ناگزیر از دموكراسی و لزوم برقراری روابط بین المللی حتی اگر به قیمت دادن امتیاز به آمریكا باشد و سرانجام كنار گذاشتن تفكر نزاع تاریخی با اسرائیل

با نگاهی به نقشه سیاسی امروز جهان عرب به این نتیجه می رسیم كه حلقه های بعدی زنجیره فروپاشی شوروی، به تهاجم ۱۱ سپتامبر، سركوبی طالبان در افغانستان و سرنگونی نظام حاكم بر عراق منتهی شده است و این در حالی است كه نوع نگرش جهان عرب به تحولات جهانی آمیزه ای از اشتباه و نادانی است. آمریكا با برنامه و گاهی اتفاقی در خاتمه دادن به دوران بایكوت كردن اسرائیل یا مقابله با آن از سوی اعراب موفق شده است، اگرچه در آن دوران نیز عرب ها كاری از پیش نبردند. اما امروز در نقشه سیاسی جهان عرب چه می بینیم؟ عراق سقوط كرده و میان تجزیه شدن و آزادی سرگردان است. لیبی انقلابی گری را بدون این كه سودی ببرد و تنها به ازای تداوم بقای خود كنار گذاشته است. الجزایر بر سر نزدیكی با آمریكا و اسرائیل با مراكش رقابت می كند. سودان با پذیرفتن جان گارانگ رهبر شورشیان جنوب این كشور جراحتی ماندگارتر از خالكوبی قبایل مشهور «دنكا» را بر اندام خود پذیرفت.

اگر به فهرست این كشورها لبنان و سوریه را اضافه و مصر را استثنا كنیم، همگی از دشمنان اسرائیل و از حامیان جنبش های آزادیبخش بودند و از نظر غرب پایگاه یا حامی تروریسم محسوب می شدند. عراق فرو پاشید، لیبی، سودان و الجزایر تسلیم شدند و مصر هم آنقدر تحت فشار قرار خواهد گرفت كه ارتش این كشور به عنوان تنها خطر نظامی سازماندهی شده در مجاور اسرائیل كاملاً بی اثر شده و تحت الشعاع مشكلات اقتصادی این كشور قرار می گیرد. (از این جهت ارتش مصر تنها خطر نظامی سازماندهی شده در مجاورت اسرائیل معرفی شد كه باقی خطرها ناشی از ارتش یا سازماندهی نظامی نیست و بیشتر مقاومتی مردمی تلقی می شود). لبنان اما از مدت ها پیش هدف اصلی ایالات متحده محسوب می شد و برخی از دولت های غربی در پی ایجاد تحولی راهبردی ریشه ای در تركیب سیاسی و ایدئولوژی آن بودند. در واقع غرب می خواست لبنان بیش از آنكه پایگاهی برای مقاومت در منطقه باشد به برگی برای امتیازگیری و یا پلی برای تسویه حساب های منطقه ای تبدیل شود. براساس این دیدگاه آیا می توان پذیرفت كه اعلام طرح امیر عبدالله در قلب بیروت برای صلح با اسرائیل اتفاقی بوده است؟

نظام بین الملل امیدوار بود كه رفیق حریری در اولویت دادن اقتصاد بر سیاست لبنان موفقیت بزرگی به دست آورد. این ایده ای بود كه ژاك شیراك رئیس جمهور فرانسه با ترغیب جامعه بین الملل به حمایت اقتصادی از دولت حریری آن را دنبال می كرد. حریری موفق به كوتاه كردن دست حزب الله از عرصه اقتصادی شد و ضمن اطمینان دادن به مسیحیان مبنی بر گسترش مشاركت آنان در قدرت، شهروندان لبنانی را به سوی هدف های اقتصادی سوق داد امری كه به معنای قطع هرگونه گرایش سیاسی و اقتصادی به خارج بود. حریری به دلایل مختلف داخلی و خارجی (سوریه) نتوانست برگ برنده حزب الله را نصیب غرب كند و كمی بعد درگیری میان حریری با جناح های مختلف داخلی از یك سو و با سوریه از سوی دیگر مانع از تحقق عملی سیاست های وی شد تا جایی كه سرانجام برای میانجیگری میان خود و بشار اسد و رهایی از اتهام همكاری با غرب در جهت مقابله با سوریه دست به دامان ژاك شیراك شد. پس از اینكه اسرائیل- به دلیل شدت یافتن مقاومت- مجبور به تجدید نظر در راهبرد نظامی خود در لبنان شد و به خاطر این كه خود را درگیر نزاعی خونین با فلسطینیان می دید، قطعنامه ۴۲۵ را پذیرفت و جنوب لبنان را ترك كرد. افكار عمومی كه به شدت به نفع حزب الله تهییج شده بود در كنار برخی حمایت های خارجی باعث شد، حزب الله از حزبی فراجناحی به گروه میلیشایی قدرتمند و حجیمی تبدیل شود تا جایی كه خیلی زود بسیاری بی هیچ واهمه ای خواستار خلع سلاح آن شدند. ترور حریری تمام رویاهای سوریه در بهره گیری از برگ برنده لبنان در مذاكرات را نقش بر آب كرد و با وجودی كه اتهام برنامه ریزی و اجرای این عملیات تروریستی تنها متوجه دستگاه های اطلاعاتی سوریه و لبنان است اما باید اذعان داشت كه این ترور دقیقاً علیه منافع سوریه بود.

طرح آمریكا برای منطقه به گام های سریع و جسورانه نیاز داشت و چه بسا حریری نمی خواست در سیاست هایش به مسئله حزب الله و كوتاه كردن دست سوریه از لبنان بی توجه باشد. این درحالی بود كه اسرائیل نیز راضی نبود لبنان پس از عقب نشینی سوریه، متحد و از نظر اقتصادی قدرتمند باشد (اطلاعات موثقی وجود دارد كه نشانگر تلاش اسرائیل برای به تعویق انداختن خروج نیروهای سوری از لبنان است. جالب آنكه سوریه نیز نمی خواست اسرائیل به سرعت خاك لبنان را ترك كند).

به هر روی ترور حریری خط بطلانی بر بسیاری از منافع سوریه كشید و شاید اصلاً آمریكایی ها چندان دغدغه پیگیری این ترور را نداشتند، اما مهم این بود كه ترور حریری لبنان را در آستانه تحولات سیاسی ریشه ای قرار داده بود كه جزئیات آن مرحله به مرحله و در زمانی صورت می گیرد كه آمریكا به خوبی دریافته است كه چگونه از باتلاق عراق و دردسر ایران رهایی یابد. بنابراین تا زمانی كه سوریه حامی سازمان جهاد اسلامی و حماس است و با وجود آمد و شد مكرر مقامات عراقی همچنان از مقاومت عراق پشتیبانی می كند و حاضر به از دست دادن برگ برنده حزب الله نیست، راهی جز به زانو درآوردن آن برای آمریكا باقی نمی ماند. البته واقع امر آن است كه سیاست خصمانه سوریه علیه ایالات متحده صرفاً مبتنی بر این دلایل ابتدایی نیست و مشكلات داخلی این كشور مانع از تداوم اقدامات ماجراجویانه این كشور در عراق می شود، ضمن آنكه مشكلات خارجی نیز این كشور را به حمایت بیشتر از حزب الله و هم پیمانی با ایران واداشته است.

توجه به این نكته نیز ضروری است كه دشمنی سوریه با ایالات متحده به قطع تمامی مراودات و همكاری های این كشور نینجامیده است، چنان كه در زمینه مبارزه با تروریسم همكاری تنگاتنگی با دستگاه اطلاعاتی آمریكا دارد. در نهایت به نظر می رسد كه تداوم دوران رئیس جمهور اسد در گرو دادن امتیاز هایی باشد كه باید در جایی دیگر جبران شود و این دقیقاً آغاز مشكل است، چون بوش بر اساس منطق: «هر كه با ما نیست علیه ما است» خواستار امتیازهای بلاعوض از سوریه است. سوریه در شرایطی كه دولت های بزرگ اروپایی اختیار را به ایالات متحده داده اند، با مشكل روبه رو است و این مشكل آنگاه جدی تر می شود كه توجه داشته باشیم، توان نظامی اقتصادی و سیاسی آمریكا برای مقابله با دشمنان این كشور در منطقه حضور دارد. بنابراین سوریه خود را آماج حملات لابی قدرتمند و بی رحمی می بیند كه با تصویب قانون «حساب كشی از سوریه» در كنگره آمریكا به نفع میشل عون عمل كرد، قطعنامه ۱۵۵۹ را پیش كشید و در نهایت كاری كرد كه ژاك شیراك به این باور رسید كه حكومت بشار اسد با تمدید دوره ریاست جمهوری امیل لحود و منزوی كردن حریری دست به «مكر و حیله» زده، ضمن آنكه اصلاحات داخلی مورد حمایت فرانسه را نیز با ركود و رخوت مواجه كرده است. اكنون سوریه به شكل همزمان خود را مواجه با آمریكا و اروپا و بسیاری از كشورهای عربی می بیند. این در حالی است كه حافظ اسد به دلیل مهارت در بهره برداری از تناقض های بین المللی هرگز به چنین مشكلی دچار نشد، اگرچه فضای دوقطبی دوران وی و رقابت دو ابرقدرت فضای كافی را برای بازی های سیاسی وی فراهم می ساخت. اگر سوریه از لبنان خارج شود و نتایج تحقیقات درباره ترور حریری این كشور را مقصر اصلی معرفی كند، چه خواهد شد؟

آیا سوریه تا امتیازدهی تمام و كمال و بلاعوض به آمریكا پیش خواهد رفت؟ یا آنكه بوش در همراهی افكار عمومی آمریكا و كنگره این كشور موفق شده و با تحت فشار گذاشتن سوریه كار را تا آخر پیش خواهد برد؟ دو احتمال وجود دارد؛ سوریه اعتماد به نفس خود را برای مقاومت در برابر فشارهای آمریكا به دست آورد، موضع بین المللی ایران به عنوان هم پیمان سوریه تقویت شود و حزب الله _ به رغم خواست برخی - بدون هرگونه فتنه و آشوب داخلی بحران سیاسی و فشار بین المللی را از سر بگذراند. اما احتمال دوم آن است كه نتیجه تحقیقات نهایی قاضی مهلیس چندان مقبول سوریه نباشد. در این صورت سوریه قبل از اعلام نتیجه تحقیق با سوریه بعد از اعلام نتیجه تحقیق تفاوت بسیاری خواهد داشت. تحقق چنین وضعیتی به معنای بهره برداری ایالات متحده از گزارش مزبور برای از سر راه برداشتن آخرین كشور عربی مخالف اسرائیل است. اكنون سوریه خود را میان دوراهی الگوی لیبی و الگوی موریتانی می بیند. ولید جنبلاط و برخی دیگر از گروه ها اعلام كرده اند كه در كنار مردم سوریه خواهند بود. در شرایطی كه هنوز نتیجه گزارش اعلام نشده است، به نظر می رسد كه این اعلام حمایت نوعی پیش بینی نتیجه گزارش و سخنی كاملاً سیاسی است. بنابراین بی راه نیست اگر بگوییم تمام جهان عرب امروز در آستانه مرحله تاریخی پرمخاطره ای است و میان اتهام حمایت از تروریسم و تسلیم بی قید و شرط آمریكا گرفتار شده است و روش برون رفت از این بحران نه فقط پیچیده كه بسیار تلخ است.

منبع: السفیر

ترجمه: سعید آقاعلیجانی



همچنین مشاهده کنید