دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

قاصد آرزوها


قاصد آرزوها

اولین آرزوی کودکانه‌ام را خوب به یاد دارم. تو مهربان‌تر از همیشه، خواستی تا چشمانم را ببندم و آرزویم را به آسمان بفرستم و دوباره چشمانم را باز ‌ کنم.
هنگام لمس این آرزو هزاران …

اولین آرزوی کودکانه‌ام را خوب به یاد دارم. تو مهربان‌تر از همیشه، خواستی تا چشمانم را ببندم و آرزویم را به آسمان بفرستم و دوباره چشمانم را باز ‌ کنم.

هنگام لمس این آرزو هزاران قاصدک را در هوا پراکنده دیدم که به سویم می‌آمدند و انگار پیامی برایم داشتند.

بعد از آن هربار آرزو می‌کردم. بی‌آنکه بدانم چرا؟!

به من گفتی مراقب آرزوهایت باش!

هنگام بازگو کردن آرزوها، چشم‌هایت را ببند و زمزمه کن. نگذار باد آرزوهای کودکانه‌ات را به گوش قاصدک برساند.

چون باد، آرزوهایت را با خود خواهد برد. حالا سال‌ها از آن روزگاران می‌گذرد و من نگهبان قاصد آرزوهایم هستم.