سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دست ها بالا


دست ها بالا

استعمار, در دنیای امروز, یعنی شما به همان چیزی فکر کنید که من فکر میکنم از نرم افزاری استفاده کنید که من تولید میکنم پوشاکی بپوشید که من تولید میکنم فیلمی ببینید که ارزشهای فرهنگی من در آن مطرح میشود

وقتی فراخوان «تست استعمارگری» را در نشریه چاپ میکردیم، اصلاً به ذهنمان نمیرسید که اگر استعمارگر میشدیم، چه استعداد ویژه ای در این کار داشتیم! یکی از فواید این موضوع، این بود که دانشجوی ما خیلی از مسائل و ریزه کاریهای استعمارگران – از شیوه های قدیمی آنها بعد از رنسانس گرفته تا شیوه های جدید را که ریشه دارتر و خرج کمتری دارند – را به خوبی میشناسد و این، باعث خوشحالی است؛ زیرا هوشیاری دانشگاهیان ما میتواند شیوه های پیچیده آنها را در این کار، بی رنگ کند. سؤال ما در ظاهر خیلی ساده، ولی قدری عجیب و غریب بود. سؤال این بود: اگر در شرایط امروز دنیا شما بخواهید کشوری را استعمار کنید، چه می کنید؟

● مرتضی منصوریان

استعمار، در دنیای امروز، یعنی شما به همان چیزی فکر کنید که من فکر میکنم؛ از نرم افزاری استفاده کنید که من تولید میکنم؛ پوشاکی بپوشید که من تولید میکنم؛ فیلمی ببینید که ارزشهای فرهنگی من در آن مطرح میشود.

دنیای امروز، دنیای تولیدات صنعتی و رقابت برای تصاحب بازارهای جهانی است. لشگرکشی و گذشتن از مرزهای فیزیکی یک کشور دیگر جایگاه خود را از دست داده است. امروز باید احساسات و ارزشهای یک کشور را صاحب شوی؛ تا آن را مستعمره خود کنی. با صدور یک محصول به کشوری دیگر، فرهنگ، ارزشها و اندیشه های خود را میتوان منتقل کرد. تولیدات علمی بیشتر و با نفوذتر، یعنی تصاحب اندیشه و احساسات دیگران. این، مفهوم استعمار در عصر حاضر است.

● صدیقه معصومی، فیزیوتراپی علوم پزشکی ایران

برای استعمار یک ملت، غیرمستقیم وارد میشوم؛ میتوانم به آنها زیاد محبت کنم و کاملاً به آنها نزدیک شوم و افکاری مثل افکار آنها داشته باشم و بیان کنم؛ سپس به طور زیرکانه ای، مقصود و هدف اصلی خود را به آنها تلقین کنم. میتوانم به آنها وسایل و امکانات مادی زندگی را بدهم و بعد، آنها را در حالت خواب قرار دهم. فرصت فکر کردن را از آنها بگیرم و آنها را نسبت به ارزشهایی که دارند، سست کنم و توجیه کردن را خیلی خوب به آنها بیاموزم.

برای این کار، حتماً از دختران و زنان جامعه شروع میکنم؛ زیرا آنها نقش تربیتی مهمی در خانواده و در میان فرزندان و همسران خود دارند. همچنین قبلاً باید شناخت کامل و کافی از فرهنگ آنها و عقاید آنها داشته باشم و بعد آنها را نسبت به خیلی از مسائل جامعه بی تفاوت نگه دارم؛ صبور خواهم بود و هرگز مستقیماً به دشمن حمله نمیکنم و قبل از حمله، ابتدا خود و سپس دشمن و قابلیتها را خواهم شناخت.

● محمدموسی بیگدلی

اگر امروز بخواهیم مملکتی را استعمار کنیم، با صبر و حوصله زیاد شروع به کار فرهنگی در آن مملکت میکنیم؛ ابتدا این فرهنگ را در آن جامعه جا می اندازیم که فرهنگ شما، فرهنگ پایینی است و در مرحله بعد، شروع به القای فرهنگ و تفکر جدید، به آن جامعه میکنیم. در واقع، در میان مردم، از خود بیگانگی فرهنگی ایجاد میکنیم و با این فرهنگ جدید القایی، توده عظیمی از مردم را با خود همراه میسازیم و با این کار، میتوان جدایی بزرگی بین توده مردم و حاکمیت یا توده و فرهنگ آنان ایجاد کرد. از نظر من، استعمار نوین، سه مرحله زیر را با حوصله و دقت فراوان تعقیب میکند:

۱) القای تفکر خود کمبینی

۲) القای تفکر و فرهنگ جدید به جای فرهنگ قدیم و اصیل (جایگزینی فرهنگی).

۳) از خود بیگانگی فرهنگی مردم.

● محمدحسن رمضانزاده

کارهای زیر که میتوانند در جهت استعمار کشورها صورت گیرند، به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم میشوند:

الف) بخش داخلی (داخل کشور مورد استعمار)

۱) شناسایی اقوام مختلف در آن کشور؛ در این زمینه میتوان سران اقوام را تشویق به استقلال کرد و به آنها کمکهای مخفیانه کرد و به عده ای از آنها آموزشهای مفیدی در این زمینه داد و سعی کرد تا انواع اصلاح را برای آنها مهیا کرد و نیز میتوان به اختلاف بین اقوام دامن زد؛ مثلاً اشخاصی را به قتل رساند و تقصیر را به گردن قوم مخالف انداخت. در این صورت، شخص یا کشور استعمار کننده میتواند خود را به عنوان ناجی در این کشور معرفی کند و دخالت در امور داخلی این کشور را موجه جلوه دهد.

۲) فرهنگ سازی؛ در این زمینه میتوان با صادر کردن تکنولوژی به آن کشور، روح فرهنگ خود را به آن کشور وارد کرد و اسطوره ها و الگوهای فرهنگی خود را به آن ملت معرفی کرد و آنها را به این الگوها علاقه مند کرد و در این صورت، از تنفر آن ملت نسبت به کشور استعمار کننده کاست. دراین زمینه میتوان انواع فسادهای اخلاقی را به نوجوانان و جوانان آن کشور عرضه کرد.

۳) اقتصادی؛ دراین زمینه میتوان مردم را به ربا و استفاده از سود سرمایه تشویق کرد و آنها را به تن پروری عادت داده، روح فعالیت و کار را تضعیف کرد و در بعضی مواقع به مردم آن کشور کمک مالی کرد تا مردم آن کشور عادت به دریافت کمک کنند، یا میتوان ترفندی اجرا کرد تا دولت مقدار یارانه را افزایش چشمگیری بدهد و وقتی دولت نتواند مانند سالهای قبل، یارانه بپردازد، ملت از دولت، ناراضی میشود.

۴) سیاسی؛ به دست گرفتن بعضی از روزنامه های مخالف، میتواند کمک بزرگی باشد؛ تا عدهای از مردم را با دسیسه های خود همسو کرده، مشکلات را بزرگ جلوه داده، سخنان جنجال آفرین را مطرح کرد و در این زمینه، میتوان تصاویر مستهجن را وارد روزنامه ها کرد تا اهداف ملت را تغییر داد.

۵) اجتماعی؛ میتوان در مکانهای مختلف، مانند ورزشگاهها، اتوبوسها و... به وسیله مزدوران، اغتشاش ایجاد کرد و مردم آن کشور را انسانهایی غیر متمدن و وحشی، معرفی کرد که یکی از اثرات این جنجالها، کاهش سرمایه گذاری خارجی خواهد بود. همچنین میتوان با پخش انواع بیماریها، به وسیله مواد غذایی، آرایشی، دارویی، مواد مخدر و مشروبات الکلی نابسامانی را در جامعه ترویج داد. همچنین در زمینه اجتماعی میتوان به وسیله بعضی از مزدوران به انتشار کتابهای منفی و گمراه کننده پرداخت.

ب) بخش خارجی

۱) میتوان آن کشور را به عنوان یک خطر برای کشورهای همسایه معرفی کرد و برای این کار، میتوان به آن کشور سلاح فروخت.

۲) میتوان با تشویق پنهانی همسایگان آن کشور، جنگ را به آن کشور تحمیل کرد و سلاحهای خود را به آن کشور فروخت؛ زیرا جنگ، باعث فقیرتر شدن آن کشور شده، زمینه های استعمار را هموارتر میکند.

۳) میتوان به صورت مخفیانه در ارائه قطعنامه ها و تحریمها علیه آن کشور فعالیت کرد و صادرات آن کشور را دچار مشکل کرد.

۴) میتوان اندیشمندان و نویسندگان را در جهت مخالفت با سیاستها و برنامه های کشورشان، تشویق کرد.

● الهام نظامجو

در پاسخ به پرسش شما مبنی بر این که در شرایط فعلی، چگونه میتوان کشوری را استعمار کرد، نظر من این است که امروزه دیگر استعمار از طریق فرهنگ صورت میگیرد؛ یعنی با هجوم تبلیغات فرهنگی و با نفوذ در عقاید دینی و عرفی یک جامعه صورت میگیرد و پس از انحراف و بدعت، سعی در از بین بردن ارزشهای آن کشور میکنند. این کار، امروزه از طریق رسانه های گروهی – سینما، تلوزیون، ماهواره، مطبوعات و اینترنت – صورت میگیرد.

سعی آنها این است که در اولین مرحله با نظرات پوچ و بیاساس، دین را مسئله ای کاملاً خصوصی و احساسی معرفی کنند و سپس با نام تمدن جدید، ملت را به سمت باورها و اهداف مورد نظر خود برسانند که در این روند، اغلب جوانان را به سوی خود جلب میکنند. آنها برهنگی و روحیه لذت طلبی را در میان جوامع ترویج کرده، آنها را به بی قیدی میکشانند.

● م.ن

یک شعار کلی میگوید: مردم را گرسنه و بی سواد نگه دارید؛ تا تحت سلطه شما در آیند. این شعار، در مرحله عمل هم خوب جواب داده است؛ چنان که مردم عربستان با این ترفند، تحت سلطه استعمار درآمدند.

هر قشری به فراخور خودش، یک سری احتیاجات دارد. جوانان دنبال یک شغل راحت، ولی پر درآمد میگردند. نوجوانها دنبال یک تفریح لذت بخش، مثل، بازی رایانهای، فوتبال و شنا میگردند و بچهها به یک کارتون خیلی قشنگ بسنده میکنند. پیرمردها اگر یک حقوق بخور و نمیر داشته باشند، برایشان بس است. اگر بتوانیم مواد مورد نیاز هر یک را به دست بگیریم، قدم اول را در راه استعمار آنها برداشته ایم.

همچنین باید آنها را دچار یک قدرت کاذب علمی کنیم؛ مثلاً با قرارداد با کشورهای خارجی، پیشرفته ترین کارخانه های مونتاژ را تأسیس کنیم تا مردم فکر کنند که قدرت مهمی هستند و دست از تحقیق و اکتشاف بردارند و مردمی مصرفی بار بیایند.

● بدون نام

به نظر من، بهترین طریق استعمار این است که از طریق راه فرهنگی و ریشه ای صورت گیرد؛ به طوری که کشور استعمار شده، خود متوجه نشود و برای این هدف، باید راههای زیر را به کار برد:

۱) باید کاری کرد تا مردم آن کشور از خود بیگانه شده، کشور شما را مهد آرمانها و قبله آمال و آرزوهای خود بدانند و بدین طریق، به اجناس و کالاهای کشور شما وابسته شوند و کشور شما الگوی کامل آنان باشد.

۲) باید با نقاب دوست وارد شد و با اعمال نفوذ در مراکز فرهنگی، هویت، ریشه فرهنگی و اصول و ارزشهای آنها را خراب کرد و با برپایی مراکز لذت طلبی و خوشگذرانی، آنها را به کارهای بیهوده سرگرم کرد و از کار علمی، فرهنگی و سیاسی و دیگر کارهای مفید، باز داشت.

۳) میتوان دولتمردان آن کشور را نزد مردم، بیلیاقت جلوه داد تا نارضایتی در جامعه ایجاد شود. راه دیگر، تحریم کشور مورد استعمار، توسط دیگر کشورها و قطع رابطه با آن است که موجب انزوای آن کشور و محرومیت از برخی منافع و در نتیجه نارضایتی در جامعه میشود.

آخرین نکته این است که تمام این برنامه ها مانند حلقه های زنجیر به یکدیگر متصل و وابسته هستند و هماهنگ عملی میکنند.

● علی اصغر نوروزی

جسم و کالبد استعمارگر، زیبا و جذاب و چهره ای فریب دهنده و جذاب است که کشورها را به طرف خود میکشاند. برای فراهم آوردن چنین صورتی، لازم است که چهار عنصر زیر فراهم نشوند:

۱) قدرت

۲) ثروت

۳) شخصیت علمی

۴) شخصیت پارادایمیک عصر.

در بحث از عنصر اول، بیشترین قابلیت از آن ابرقدرت زمان است؛ اما با این حال، جا برای استعمارگری بقیه بسته نیست. شرط آن، تقرب به سوی قدرت میباشد؛ زیرا موقعیت قدرت دولتها با توجه به نزدیکی به آن منبع نیرو تعریف میشود. ۵۰ درصد عنصر دوم نیز تابعی از مورد اول است؛ زیرا همسویی با قطب غالب قدرت، علاوه بر این که بسیاری از تبعات منفی را به همراه ندارد، سرمایه هایی را نیز به کشور سرازیر خواهد ساخت. در مورد ۵۰ درصد باقی مانده، به قول ماکیا ولی، باید از حوزه بحث خارج شوم و به عرصه فضیلت گام نهم. از جمله اقدامات ما میتواند مانور دادن روی ظرفیتهای بالقوه اقتصادی و ذخایر معدنی و خدادادی باشد؛ البته مهمتر از واقعیت و عینیت، تصوری است که در ذهن کشورهای دیگر، راجع به اوضاع ما نقش میبندد.

بدین ترتیب، نیروی دوم جذب کنندگی را به دست خواهیم آورد. در مورد عنصر سوم کافی است خود را مزین به تکنولوژی روز دنیا، مثل انرژی هسته ای کنیم.

چهارمین اصل، بی هزینه ترین و یکی از مهمترین عناصر است و آن تظاهر به همسویی با پارادایم مسلط معرفتی عصر است که در زمان ما، این الگوی مسلط، عبارت است از جانبداری از حقوق بشر و ویژگیهایی چون آزادی مطلق، دموکرات منشی، ستیز با جنبه های مذهبی زندگی و شعارهای دینمدارانه، عرفی گرایی و سکولاریستی و خداحافظی با ارزشهای مطلق و... و بدین ترتیب، ما با جمع این ۴ عنصر، خود را در نظر ملتها مطرح خواهیم ساخت و صورتی زیبا و مفتون کننده برای کشورهای ضعیفتر رقم میزنیم و آنها هر چه بیشتر سعی در نزدیکی به ما خواهند داشت.

به تعبیر روشنتر، ما با ارزشهای مطلق و ارزشهای دینی و مذهبی، به هیچ وجه استعمارگر خوبی نخواهیم بود. روح استعمارگری، برخلاف جسم دلربای آن، روحی نسبی گرا، مکار، حریص، آزمند، چپاولگر و باجگیر است.

● حسین نصیری

اگر من به عنوان یک کشور یا دولت میخواستم کشور دیگری را استثمار و استعمار کنم، از راههای زیر بهره میگرفتم:

۱) فرهنگی؛ با راه اندازی شبکه های تلویزیونی به زبان کشور مورد نظر، اذهان مردم را نسبت به فعالیتهای دولتشان مشوش میکردم و از طرف دیگر، با پخش انواع برنامه های هدفمند، آنها را نسبت به دین و وطن بیتفاوت و مصرف گرا میکردم و فرهنگ خودشان را پست و مایه عقب ماندگی جلوه میدادم و فرهنگ خودم را برتر معرفی میکردم.

۲) اقتصادی؛ با وارد کردن کالاهای قاچاق – پول تقلبی – و تبلیغ کالاهای کشور خودم و بیکیفیت جلوه دادن تولیدات آن کشور و همکاری با قاچاقچیان کالا و دلالان آن کشور، به اقتصاد آن کشور، ضربه میزدم و با تزریق پولهای بدون پشتوانه، موجب تورم و گرانی کالا در آن جامعه میشدم؛ سپس با عرضه کالاهای کشور خودم با قیمت پایین، موجب نابودی صنایع آن کشور میشدم.

۳) سیاسی؛ در عرصه سیاسی با تبانی با سایر کشورهایی که دشمن آن کشورند، مقابل آن دولت جبهه گیری میکردم و برای رسیدن به منافع خود، به اختلافات منطقه ای و سیاسی آن کشور، دامن میزدم.

۴) نظامی؛ با ارسال کمکهای نظامی و فکری برای گروهکهای معاند، سعی در تضعیف دولت مرکزی میکردم و زمینه را برای ایجاد یک کودتا و به حکومت رساندن دست نشانده های خود، فراهم میکردم.

● فاطمه فتح آبادی

به نظر من برای به استعمار در آوردن یک کشور، باید به ریشه های اصلی آن کشور پی برد تا بتوان در کوتاهترین زمان، به هدف خود رسید. در جهان امروز، ریشه های اصلی یک کشور که بر اساس آن در جهان باقی است، عبارتند از:

۱) ملت.

۲) دولت.

۳) عقیده.

اگر بتوان در این سه گزینه رخنه کرد، میتوان اندک اندک آن جامعه را به سوی خود کشید. هر کشوری دارای افرادی است که در آن زندگی میکنند و با فعالیت و تلاش، در راه سربلندی آن میکوشند. قسمی از این افراد، جوانان آن جامعه هستند. اگر بتوان جوانان را نسبت به آینده ناامید کرد و بر روی فکر و اندیشه آنها سرمایه گذاری کرد، در طی یک دوره سی تا پنجاه ساله، میتوان یک کشور را استعمار کرد و از این مهمتر، اقتصاد و صنعت یک کشور است که همه زوایای زندگی افراد را تحت شعاع قرار میدهد. اگر اقتصاد یک کشور را به خود وابسته کنیم، آن کشور، زیر مجموعه ما قرار خواهد گرفت. اقتصاد با رفاه و عدالت اجتماعی در جامعه، در ارتباط است. وقتی اقتصاد پیشرفت نکرد، مردم فقط به فکر گذران زندگی هستند و دیگر به فکر ترقی و پیشرفت نخواهند بود و وقتی افراد بی بضاعت و فقیر زیاد شوند، جرم و جنایت نیز در جامعه زیاد میشود و امنیت جامعه به خطر میافتد و افراد نسبت به حکومت و دولت خود بدبین میشوند. راه سوم، رخنه در فرهنگ و عقیده مردم آن جامعه است. وقتی افراد آن جامعه را از فرهنگ و عقایدشان جدا کنیم، آنان در مقابل بسیاری از مسائل دیگر آن پافشاری میکنند، مورد سرزنش قرار میدهند. جامعه ای استعمار میشود که عقیده ای ثابت و محکم و همچنین رهبر مقتدری نداشته باشد.

به کوشش: روح الله حامدی