یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

مهره ای سوخته


مهره ای سوخته

رضا خان وقتی از سلطنت کناره گیری کرد آن قدر ثروت داشت که بتواند در یکی از کشورهای اروپایی راحت زندگی کند اما دولتی که او را آورده بود دلش نمی خواست که او به اروپا برود و یا حتی راحت زندگی کند پس او را مجبور کرد که در جایی باشد که حتی گاهی به شاه جوان هم در نامه هایش عنوان می کرد که دیگر تحمل زندگی در آنجا را ندارد

رضا خان وقتی از سلطنت کناره گیری کرد آن‌قدر ثروت داشت که بتواند در یکی از کشورهای اروپایی راحت زندگی کند اما دولتی که او را آورده بود دلش نمی‌خواست که او به اروپا برود و یا حتی راحت زندگی کند پس او را مجبور کرد که در جایی باشد که حتی گاهی به شاه جوان هم در نامه هایش عنوان می‌کرد که دیگر تحمل زندگی در آنجا را ندارد. بر اساس اسناد دولتی آمریکا عنوان می‌شود که رضاشاه در زمان کناره ‏گیری از سلطنت حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حساب‌های بانکی‌اش در لندن ‏و نیویورک و تورنتو ذخیره پولی داشته است. بنابر این گفته این رقم به غیر از معادل ۵۰ میلیون دلاری است که ‏در بانک ملی تهران و حدود ۷۰۰۰ روستای ششدانگ و کارخانه‌هایی است که وی ‏در ایران داشته است. این در حالی بود که وی نه از خانواده سر‌شناسی بود و نه از خانواده‌های متمول آن زمان بلکه فردی بی‌نام و نشان بوده که دست استعمار گر پیر او را بر کرسی پادشاهی ‌نشاند.

به هر حال رضا خان قرار بود که کشور را به روش مشروطه اداره کند و حتی پیش از اینکه به مقام سلطنت برسد بر این امر تاکید می‌کرد که احمد شاه و یاران حلقه او نه‌تنها به مشروطه وفادار نیستند بلکه عملا به آن پشت نیز کرده‌اند اما این فقط یک روی وی بود روی دیگرش با دیکتاتوری یکسان بود به‌طوری که بعد از سالهای ۱۳۰۵ شاهد آن هستیم که وی به سمت دیکتاتوری کامل پیش می‌رود و این کار را با ترور مرحوم مدرس آغاز می‌کند روحانی آزاده‌ای که یکی از مخالفین اصلی رضا خان در مجلس و بیرون از مجلس بود.

در اصل رضا خان با ترور وی نشان داد که هر گونه مخالفت با خود را بر نمی‌تابد. و این آغازی بود بر تسویه حسابهایی که حتی نزدیکان وی نیز آن بی‌نصیب نماندند. به‌طوری که شاهد هستیم بسیاری از رقبا و مخالفان شاه زندانی و در زندان کشته شدند.

در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرت‌الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت‌الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو) نیز دیده می‌شدندبرخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز مانند علی‌اکبر داور وزیر عدلیه‌ از ترس اتفاقات مشابه خودکشی می‌کنند.

علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتا با خانواده صورت می‌پذیرفت باید افزود.

آنچه باید در مورد اقدامات وی ذکر کرد این است که وی همواره به شدت از اینکه سلطنت را از دست بدهد نگران و مضطرب بود به‌طوری که حتی به فروغی که نقشش در تثبیت پهلوی‌ها بر کسی پوشیده نیست رحم نمی‌کند و او را از کارهای دولتی منع می‌کند اما جرات اینکه او را به قتل برساند نداشت چرا که می‌دانست ارزش فروغی برای انگلیسی‌ها کمتر از او نیست به هر صورت باز همین فروغی است که مانع از این می‌شود که توماردودمان پهلوی‌ها با استعفا رضا خان به‌هم پیچیده شود و با وساطتی که به‌خرج می‌دهد پسر را به‌جای پدر به عنوان مهره جدید تحویل انگلیسی‌ها می‌دهد.

محمدعلی فروغی، نقش خود را درباره جلوگیری از خطر تغییر رژیم ایران در شهریور ۱۳۲۰ به خوبی ایفا کرد. روز ۲۴ شهریور که خبر رسید ارتش سرخ در کرج است و می‌خواهد به تهران وارد شود، رضا شاه بسیار ناراحت شد و از فروغی کسب تکلیف کرد. نخست وزیر با ملایمت خاص خود گفت: آنها فقط با خود اعلیحضرت کار دارند. رضا خان گفت می‌دانم دشمن من هستند. آنها می‌خواهند همان طوری که نوکرهایشان را که در ایران می‌خواستند افکار کمونیستی رواج بدهند، محاکمه کردیم، مرا هم محاکمه کنند، خیر من حاضرم از سلطنت استعفا دهم و از ایران به گوشه امنی بروم. فروغی از این مسئله استقبال کرد و متن استعفای رضاخان رابه قلم خود می‌نویسد:

«نظر به این که من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان‌تری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد، بنابراین، امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره نمودم. از امروز که روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ است، عموم ملت از کشوری و لشکری، ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسد و آن چه از پیروی مصالح کشور نسبت به من می‌کردند، نسبت به ایشان منظور دارند.

کاخ مرمر ـ تهران ، به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۲۰»

و رضا خان تنها کاری که می‌کند این است که زیر انشایی را که فروغی نوشته است امضاء می‌کند.

رضا خان در حالی ایران را ترک می‌کند که بسیاری از مردم از او دل‌خوشی نداشتند و این موضوع هم به سیاست او در قبال عقاید دینی مردم بر می‌گشت هر چند وی در ابتدا سعی می‌کرد که خود را آدم متدینی معرفی کند اما اقدامات بعدی او نشان داد که او نه‌تنها به دین اعتقادی ندارد بلکه مخالف دین و دینداری نیز می‌باشد.به‌طوری که بعدها شاهد هستیم که کشتار مسجد گوهرشاه را راه می‌اندازد و حتی پا را از این فرا تر می‌گذارد و وقتی می‌شنود که به‌خاطر بد حجابی دخترش در هنگام ورود به حرم حضرت معصومه(س) علما اعتراض کرده‌اند وی با چکمه وارد حرم می‌شود و در همانجا عده‌ای از معترضان را تنبیه می‌کند.

این خوی دین ستیزی باعث شده بود که اکثر علمای زمان وی دست به اعتراضات گسترده بزنند و آنچه درقبال اعتراضات نصیبشان شدتنها زندان و تبعید و نفی بلد بود.

مردی چون او در اواخر عمر و مخصوصا بعد از کناره‌گیری از قدرت آن‌قدر حقیر می‌شود که حتی نمی‌تواند به کشوری که می‌خواهد سفر کند به‌طوریکه پس از استعفا، رضا خان توسط دولت انگلیس به منطقه‌ای در جزیره موریس در کشورآفریقای جنوبی تبعید می‌شود. وی در این جزیره پس از ابتلا به ییماری سخت،به دلیل حرارت و رطوبت بالا، خواستار ترک آن محل می‌شود. پس از آن ابتدا وی را به بندر دوربان و سپس ژوهانسبورگ منتقل می‌کنند.

معصومه غفاری