یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

تونلی به گذشته


تونلی به گذشته

● ماشین دودی
سپهسالار دوبار شاه را در ۱۲۹۰ و ۱۲۹۵ به فرنگ برد تا او را با مظاهر تمدن آشنا کند. یکی از این مسافرت ها خرج زیادی داشت و قرض زیادی بالا آمد و فروش امتیازها برای پرداخت …

ماشین دودی

سپهسالار دوبار شاه را در ۱۲۹۰ و ۱۲۹۵ به فرنگ برد تا او را با مظاهر تمدن آشنا کند. یکی از این مسافرت ها خرج زیادی داشت و قرض زیادی بالا آمد و فروش امتیازها برای پرداخت این قروض شروع شد از جمله امتیاز استخراج معادن به رویتر انگلیسی و امتیاز ساخت راه آهن تهران- شهرری به بلژیکی ها... علما با این امتیازها و مخصوصاً کشیدن راه آهن مخالف بودند. دشمنان سپهسالار می گفتند خط آهن از شاه عبدالعظیم رد شده و می خواهند بقعه را خراب کنند. حاج ملاعلی کنی برای ناصرالدین شاه نوشت؛ راه آهن موجب می شود جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند و با هجوم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواهد ماند؟ و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یک بار «وادینا» و «واملتا» بگوید... این خط آهن به طول تقریبی هشت کیلومتر از میدان خراسان (گارماشین) شروع و پس از گذر از امامزاده عبدالله به شهرری می رسید. یادش به خیر که جوانان و نوجوانان روی سقف این راه آهن «جفتک چارکش» بازی می کردند و تلفاتی هم می دادند. این قطار بعداً جمع شد و تمام خاطرات آن به جز یک دستگاه لوکوموتیو که در پارک ملت گذاشته اند، پاک شد که شد،

آب آشامیدنی

حدود۶۰ ، ۷۰ سال پیش نه از سد امیرکبیر خبری بود نه لتیان و نه لوله کشی آب. در هر محله یی به ندرت چشمه یی و قناتی بود و مردم آب مورد نیاز خود را از این چاه ها یا «آب شاهی» تامین می کردند. آب شاهی ها مخازن فلزی آب بود که توسط اسب کشیده می شد. آنها آب سالم آشامیدنی را از قنات فرمانفرما یا میدان توپخانه تامین می کردند و به مردم می فروختند. طریق دیگر اینکه در هر محله شخصی بود که به او «میرآب» می گفتند. میرآب نوبت آب هر محله را تعیین می کرد و از طریق مجاری آب (جوی) به خانه ها آب می دادند. این آب داخل آب انبارها شده و بعداً به وسیله تلمبه های دستی از آن استفاده می کردند.

تامین یخ مورد نیاز

آن موقع نه از برق خبری بود نه از یخچال های معمولی و ساید بای ساید که با فشار یک تکمه یخ مکعب شکل قشنگ داخل لیوان تان بیفتد،

در اطراف تهران زمین های بایری بود که دور آن را دیوار کشیده و در زمستان این محوطه را پر از آب می کردند که یخ می بست و در تابستان ها این یخ ها را می شکستند و بار الاغ می کردند و داخل شهر آورده، به مردم می فروختند. البته گاهی اوقات داخل این یخ ها لنگه کفش و گربه مرده هم پیدا می شد که تعجب نمی کردیم،...

اتوبوسرانی

آن موقع اینقدر ماشین نبود و از ترافیک اعصاب خردکن که ساعت ها وقت مردم شریف را بگیرد نیز خبری نبود. تعدادی خطوط اتوبوسرانی بود

- به اندازه تعداد انگشتان- که در تهران فعالیت می کردند. این ماشین ها موتور جلو و بنزینی بودند و شاگرد شوفر داشتند. کرایه حدود یک ریال (یک قران) بود و هیچ راننده یی حق نداشت اضافه سوار کند و به قدری از پاسبان ها می ترسیدند که حد و مرزی نداشت. جاده ها اکثراً خالی بود. بعدها بلدیه ها (شهرداری ها ) موظف شدند خیابان ها را آب پاشی کنند که گرد و خاک مردم را ناراحت نکند. با وسعت تهران و خراب کردن دروازه های تهران (که بی سلیقه ها حتی یک دانه از آنها را برای یادگاری و آگاهی نسل بعد نگه نداشتند) و آسفالت کردن خیابان ها تعداد ماشین ها به قدری زیاد شده که مساله یی به عنوان «ترافیک» در راس مشکلات تهران خودنمایی کرده و با تزریق خارج از قد و قواره و اندازه ماشین های وطنی و غیروطنی به داخل شهرها قفل شدن ترافیک تهران دور از انتظار نیست.

مسعود ملک پور