چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

كاتارسیس


كاتارسیس

كاتارسیس, كلمه ای یونانی به معنای تطهیر, تزكیه و تخلیص است كلمه ای است كه بعدها به بخشی از واژگان عالمانه محققان تبدیل شد این واژه از كلمه یونانی كاتارین۱ به معنی پاك كردن, مشتق شده است و در ادامه تطو ّرش از حوزه مذهب, پزشكی و سنتهای عالمانه به مباحث معاصر تنز ّل كرد

كاتارسیس، كلمه‌ای یونانی به معنای تطهیر، تزكیه و تخلیص است. كلمه‌ای است كه بعدها به بخشی از واژگان عالمانه محققان تبدیل شد. این واژه از كلمه یونانی كاتارین۱ به معنی پاك كردن، مشتق شده است و در ادامه تطو‌ّرش از حوزه مذهب، پزشكی و سنتهای عالمانه به مباحث معاصر تنز‌ّل كرد.

در تاریخ مذهبی قوانین و رفتارهای كاتارتیك در محیطهای فرهنگی مختلف ثبت شده‌اند. در این حوزه، فرد برای فرار از تأثیرات ناپاك، باید خود را تطهیر و با آنها مبارزه كند. ناپاكی از اعمالی ناشی می‌شود كه ممنوع شده‌اند. به عنوان مثال تعرض به حرام۲ فرد را ناپاك می‌كند و تخلیص عملی است برای دور كردن ناپاكی كه از تخطی از حرام حاصل می‌شود. تطهیر می‌تواند به وسیلهٔ آب، خون، عوض كردن جامه، شراب، آتش یا قربانی كردن حاصل گردد. در پیمان‌نامه قدیمی۳ كاتارسیس به وسیله شستن و حمام كردن صورت می‌گرفت. قدما معتقد بودند ناپاكی در قاعدگی زنان و جذام وجود دارد و برای برطرف كردن این ناپاكی، تطهیر در معبد انجام می‌شد. اما در پیمان‌نامه جدید، تطهیر به وسیله تعمید، انجام می‌شود.

در یونان باستان اعمال كاتارتیك در شعر «هومری»، اشعار «هسیود» و بالاخره در مكتبهای فكری سری در «دلفی» و «الوسیس» به كار برده می‌شد. اعمال كاتارتیك تحت نظم و ترتیب و تشریفات مذهبی، با هدف تطهیر گناهان روحی و اخلاقی انجام می‌گرفت. چیزی كه با تطهیر مذهبی ارتباط نزدیكی دارد، مفهوم پزشكی كاتارسیس یا تزكیه است. در این حوزه اعتقاد بر این است كه گناهان مذهبی و اخلاقی با بیماری هم‌پیوند می‌شوند و تطهیر و تزكیه وسایلی برای رهایی از شر بیماری و طاعون هستند.

در قدیم طاعون مجازاتی ناشی از رفتار فردی یا جمعی به حساب می‌آمد كه تخطی از قوانین الهی یا طبیعت به شمار می‌رفت. این موضوع در ادیپوس سوفكل دیده می‌شود؛ در این نمایشنامه ادیپوس، عرف را با زنای محارم زیر پا می‌گذارد و مرتكب عمل حرام می‌شود و در نتیجه این عمل او طاعون شهر «تب»۴ را را مجازات می‌كند و این مجازات جمعی تا هنگامی كه خود ادیپوس به مجازات عملش نرسیده ادامه و با مجازات ادیپ طاعون هم از بین می‌رود و شهر تب پاك می‌شود.

در ممارست پزشكی بقراط۵ و مكتب او، و بعدا‌ً در درمان ا‌‌َسلپین۶، مطالعاتی از پروسه‌های كاتارتیك از اسهال، استفراغ و قاعدگی زنان وجود داشت. بر همین اصل هم است كه كشیدن یك خط و مرز مختصر و مفید میان تطهیر مذهبی و تزكیه پزشكی بسیار مشكل است. كاتارسیس به دلیل اینكه هارمونی سالم و ارتباط درستی میان انسانها و خدایان برقرار كند می‌تواند به عنوان پاك‌كنندهٔ ناپاكیها مطرح ‌شود.

در تئوریهای فلسفی ادبی، به عنوان مثال در نوشته افلاطون و ارسطو، مفهوم كاتارسیس نقش كاملا‌ً محوری دارد؛ تعریف معروف ارسطو از تراژدی در فصل ششم فن شعر۷، و به ویژه كلمات مبهم پایانی در مورد دریغ، ترس و كاتارسیس و آیندگان را به وضوح می‌توان با تفسیرهای مختلف مورد تأثیر قرار داد. ارسطو در پایان علم سیاستش۸ به ارتباط كاتارسیس و موسیقی اشاره می‌كند و بحث مهمی را مطرح می‌كند كه می‌تواند برای فهمیدن تعریف مباحثه‌ای از تراژدی در فن شعر مورد استفاده قرار گیرد.

ارسطو كاتارسیس موسیقی را این چنین توضیح می‌دهد:

موسیقی اگرچه فقط برای یك ویژگی مورد مطالعه قرار نمی‌گیرد و از جنبه‌های گوناگون بررسی می‌شود، اما ما معتقدیم كه باید با رویكرد و دیدی نسبت به آموزش و پرورش‌ـ و تطهیر (كاتارسیس) ـ مورد مطالعه و ارزیابی واقع شود. ما از این عبارت بدون اینكه نسبت به حال حاضر هیچ توضیحی بدهیم استفاده می‌كنیم.

در واقع ما وقتی هم كه از شعر صحبت می‌كنیم باید دلایل واضح بیاوریم و سوم آنكه ما باید نسبت به موسیقی برداشتی صحیح برای استفاده در اوقات فراغت و استراحت بعد از كار و تلاش را هم داشته باشیم و در ادامه این روشن است كه ما باید همهٔ روشها را مورد استفاده قرار ‌دهیم و برای به كارگیری همهٔ آنها از یك روش استفاده نكنیم. برای اهداف آموزشی بیشتر باید از آنهایی استفاده كنیم كه روی شخصیت تكیه دارند، بنابراین هر احساسی كه بعضی روحها را مورد تأثیر قرار می‌دهد همهٔ روح دیگران را هم كم و بیش به اجبار تحت تأثیر قرار می‌دهد و اگر هم تفاوتی وجود داشته باشد فقط در یكی از درجات است؛ مثلا‌ً تفاوت در دلسوزی و ترس یا به عنوان نمونه، در اشتیاق.

بعضی از مردم برای به دست آوردن احساس اشتیاق مستعدترند اما هنگامی كه مجبور باشند از ملودیهایی كه روح را با احساس شادی و شعف پر می‌كنند استفاده كنند، با این ملودیهای مقدس به وضعیتی نرمال باز می‌گردند و مانند معالجه از طریق پزشك تطهیر (كاتارسیس) می‌شوند. عده‌ای از اشخاص به واسطه احساس دلسوزی و ترس موضوع مطالعه قرار می‌گیرند و احساسات آنها هم به طور كلی باید لزوما‌ً به همان روش تحت تأثیر قرار گیرند و سیر افراد هم با نسبت دقیقی در رابطه با آمادگی‌شان برای چنین حسهایی واقع شده‌اند. در حقیقت همهٔ تجربیات تطهیر‌كننده مهم [كاتارسیس] و آسایش خشنودكننده بعد از آن با روش مشابه به طوری كاتارتیك احساس شادی مقدسی به مردم می‌دهند.

ارسطو با اینكه خیلی مشهور است ولی وقتی در «فن شعر» در مورد كاتارسیس صحبت می‌كند، منظورش را به درستی توضیح نمی‌دهد. او در فن شعر دوبار به كاتارسیس اشاره می‌كند. مورد اول خیلی توضیح‌دهنده نیست؛ او به اورستس۹ در ارتباط با تشریفات تطهیر رجوع می‌كند، ولی به هیچ وجه در مورد اینكه كاتارسیس در ارتباط با هنرها به چه معناست توضیحی نمی‌دهد. مورد دوم هم پایان تعریف كاتارسیس در فصل ششم فن شعر است؛ برای حمایت از تفسیر این مورد، درباره كاتارسیس در فن شعر بحثی وجود دارد. اما كمك كمی در فهم كامل مطلب به ما می‌كند و شاید از این روست كه ارسطو پذیرفته است كه این كلمه را با دقت بیشتری باید توضیح بدهد: ارسطو در تعریف تراژدی می‌گوید:

تراژدی تقلیدی است از عملی مهم و كامل كه اندازه معینی داشته باشد و در زبانی كه به انواع زیورهای هنری (ریتم، هارمونی و آواز) آراسته شده است ارائه شود و هر یك از آن زینتها در بخشهای مختلف و مجز‌ّا یافت می‌شود. ضمن این تقلید به وسیله عمل اشخاص روایت می‌شود و به پایان می‌رسد.

او بلافاصله بعد از این كلمات آخرین وضعیت تراژدی را دنبال می‌كند، تراژدی شفقت و ترس را بر می‌انگیزد و سبب تزكیهٔ نفس انسان از احساسات و عواطف می‌گردد.

ترجمه این كلمات پایانی مشكل است؛ نه به دلیل اینكه، معنی كلمات شفقت، ترس و كاتارسیس را نمی‌دانم بلكه به این سبب كه ما نمی‌دانیم این مفاهیم چطور با هم مرتبط می‌شوند. كلمات پایانی تعریف مبهمی دارند و این ابهام یكی از مهم‌ترین بناهای ادبیات تفسیری را به وجود می‌آورد كه از نظر كمی‍ّت می‌تواند با تفسیرهای كتاب مقدس، مقایسه شود. واژه‌شناسان هم خیلی تلاش كردند تا معنی مستدلی برای این كلمات پیدا كنند، ولی هیچ گاه نتوانستند به توافقی دست پیدا كنند.

معنی كاتارسیس به وسیلهٔ مقایساتی كه با استفاده‌های مذهبی از این كلمه می‌شد به وسیله تحقیق مقایسه‌ای در فرهنگهای دیگر، به وسیلهٔ مطالعه كاربردهای پزشكی كلمه، یا به وسیله حدسهایی كه تلاش می‌كردند ثابت كنند یك معنی واقعی از كاتارسیس وجود دارد كه اخلاقی یا وابسته به درمان روانی و یا وابسته به زیباگرایی است توضیح داده شد. در چنین وضعیتی محق‍ّق به این راحتی، با یكی از این تفسیرهای پایانی قانع نمی‌شد. او باید دوره۱۰ شك‌گرایی را به نوعی می‌گذراند تا به تعادلی در رابطه این احتمالات دست پیدا كند.

نخستین قدم در فهم كاتارسیس، ارسطویی بحث كردن در مورد ارتباط میان شفقت و ترس و كاتارسیس است.

پیش از هر چیز این مسئله واضح است كه، دلسوزی با توجه به گفته‌های ارسطو آن دلسوزی‌ای نیست كه ما در زندگی روزمره با آن مواجهیم. منظور ما از دلسوزی ملاحظات انسانی و هم‌دردی در بخشی از ذهن است كه ستودنی است؛ ولی منظور ارسطو از دلسوزی‌ (شفقت) بخشی از ذهن است كه به وسیله بداقبالی ناشایست باعث شده است. مسل‍ّم است كه ارسطو آن را بخش مرغوبی از ذهن تصو‌ّر نكرده، بلكه آشفتگی ذهن دانسته است. به نظر می‌رسد ارسطو این چنین فكر می‌كند كه شفقت با ترس ارتباط دارد، ولی اگر ترس خیلی بزرگ باشد شفقت نمی‌تواند با آن وجود داشته باشد.

آنهایی كه در اضطراب و ترس ناگهانی هستند چون با احساسات خود درگیرند و نمی‌توانند احساسات اشخاص دیگر را تشخیص بدهند. پس شفقت بخشی از ذهن است كه به وسیلهٔ رنج و اندوه دیگران تحت تأثیر قرار می‌گیرد. شفقت اغلب به وسیله ارسطو در ارتباط با ترس مورد اشاره قرار می‌گرفت. به نظر می‌رسد كه این دو (شفقت و ترس) عكس‌العمل پیچیده‌ای به خصوص باشند؛ درك اندوه دیگران و بعد احتمال وقوع این اندوه، برای ما. برای فهمیدن منظور ارسطو، ترجمان مطرح كردند كه شفقت و ترس (یا فقط یكی از آنها) در ارتباط با كاتارسیس وجود دارند. طرح دیگر این بود كه منظور ارسطو این بوده است كه دلسوزی و ترس و احساسات مشابه دیگر با كاتارسیس همراهی می‌كنند.

ولی احتمالا‌ًٌ ارسطو قصد داشته بگوید كاتارسیس در ارتباط با عكس‌العملی پیچیده از دلسوزی و ترس حاصل می‌گردد. تأكید روی این نكته آخر، بسیار مهم است زیرا در یك خط از تفسیر كاتارسیس در مورد اهمیت اخلاقی كلمهٔ «شفقت» مبالغه شده است. این تفسیر غلط البته، ریشه در تغییر زبان ناشی از واژگان مسیحی دارد. سنیت آگوستین۱۱ در كتاب اعترافات۱۲ خود خلاصه‌ای از توضیح پارادوكس تراژدی را ارائه داد ـ كه بر اساس آن معتقد بود ما از بیان احساسات دردمند در یك تراژدی لذت می‌بریم ـ و باعث رجوعی به لذ‌ّت تقسیم شفقت هم‌دردی شد ـ این تعریف كه به وسیله بسیاری از متفكران قرن ۱۸، نظیر ا‌َدم اسمیت۱۳، لرد كمیز۱۴، هنری هوم۱۵، بی‌شاپ هرد۱۶، ادموند برك۱۷، الكساندر جرارد۱۸، هاگ بلیر۱۹ و جورج كمپ بل۲۰ تفسیر شد، برای ارتباط نزدیك بین یك موفقیت هنرمندانه و علم اخلاق مسیحی تغییر جذ‌ّ‌ابی بود. دیوید هیوم۲۱ با این تفسیر كه ما از شفقت هم‌دردانه لذت می‌بریم مخالفت كرد و گفت: اگر این طور بود، بیمارستان از یك مجلس رقص (مهمانی) ترجیح‌پذیرتر می‌بود. این نه فقط راه حل خوبی برای مسئله زیبایی‌شناسی نیست بلكه اشتباه تفسیر كردن كلمه ارسطو هم هست. دلیل این غلط تفسیر كردن هم تغییر در معنی واژگان اصلی است.

كاتارسیس در ارتباط میان دلسوزی و ترس چه نقشی دارد؟ ارسطو بسیاری از احتمالات را از تفسیر ارائه می‌دهد. یك احتمال وجود دارد كه بر اساس آن ذهن می‌تواند از احساسات مفسر‌‌ مثل دلسوزی و ترس پاك باشد، احتمال دیگر هم این است كه ذهن به وسیلهٔ دلسوزی و ترس تطهیر می‌شود. اما سومین احتمال این است كه عناصر مضر به وسیلهٔ دلسوزی و ترس برطرف می‌شوند و در پی آن آرامشی باارزش به ذهن نفوذ می‌كند. احساسات جابرانه می‌توانند آرامش دائمی بیابند. اینكه بخواهیم از برآیند این موضوعات به یك نتیجه نهایی برسیم به واسطه خطراتی كه ما به ناچار در امتیازات روانشناسانه نسبت به سخنان ارسطو می‌گیریم مشكل است. این اظهارات اولیه زمانی كه ما در مورد مشكل تعیین جایگاه متنهایی كه در آنها كاتارسیس یافت می‌شود بحث می‌كنیم بسیار با معنی خواهد بود.

اگر ما بحث كاتارسیس را در كتاب «علم سیاست»۲۲ ارسطو در ارتباط با موسیقی مورد توجه قرار دهیم، به این نتیجه می‌رسیم كه كاتارسیس در ذهن شخصی كه به موسیقی گوش می‌دهد جای گرفته است و نه در خود موسیقی! این فكر كه كاتارسیس در ارتباط با تراژدی، به وسیلهٔ تماشاگران تجربه شده، وجود داشته است. به هر حال جرالد اف. اس۲۳ در سال ۱۹۵۷ تفسیری مهم و عالمانه از متن ارسطو ارائه داد كه می‌گوید كاتارسیس در كنشهای نمایشنامه و در طرح (پلات) آن یافت می‌شود.

این بدین معناست كه دلسوزی و ترس و كاتارسیس در تراژدی یافت می‌شوند و نه در میان تماشاگران. این تفسیر «الس» بسیاری از بحثهای رایج را تا به امروز برانگیخته است. بنابراین تا زمانی كه نظریه «الس» مطرح گردید در ادبیات جدالهای بسیار زیادی در مورد كاتارسیس ارسطویی وجود داشت. مهم‌ترین ایراد در مورد نظریه «اس» این بود كه متن «علم سیاست» از تفسیر او حمایت نمی‌كرد و در واقع اینكه ارسطو در «علم سیاست» خود یك معنی و در «فن شعر» خود معنی دیگری را از كاتارسیس داشته باشد، محتمل به نظر نمی‌رسید.

اگر ما توجه داشته باشیم كه كاتارسیس باید در ارتباط با اجرای یك تراژدی رخ دهد این جدال می‌تواند توضیح داده شود.

این طور به نظر می‌رسد كه انگار ارسطو تراژدی را به عنوان ارتباطی با تماشاگر از جانب هنرمندی خلاق و به وسیله تولید صحنه معرفی می‌كند. در متنی از «علم سیاست»، كه قبلاً در مورد آن بحث شد، ارسطو نظری مشابه با اظهار عقیده‌اش دارد كه در فصل هفدهم «فن شعر» آمده است؛ ما هم چنانچه به اصول الهام در «ایون»۲۴ افلاطون مراجعه كنیم می‌توانیم از این اظهار عقیده یا ارتباط از بازیگر به تماشاگر پیروی كنیم. اینكه الهام در شاعر، در بازیگر و در تماشاگر احساس مشتركی ایجاد می‌كند. یك عقیده برجسته در روزگار باستان است: «سیمیلیا سیمیلی بوس»۲۵ ... . اندوه قهرمان هومر، در حماسه‌سرا و ایون نیز اندوه به وجود می‌آورد و ممكن است این اندوه را در تماشاگر هم به وجود آورد.

در صورت پذیرفتن این فرضیه مشكل اینكه دلسوزی و ترس و كاتارسیس كجا یافت می‌شوند هم به راحتی حل خواهد شد. دلسوزی و ترس و كاتارسیس باید در حركتها و طرح تراژدی یافت شوند؛ و به وسیله اجرای صحنه، بازیگر و تماشاگر در میان زنجیر ارتباط احساسی به هم بپیوندند. جایگاه ذهن هم در میان همین پیوستگیهاست. اگرچنین باشد، دیگر نیازی به مخالفت میان تفسیر «اس» و تفسیر مطابق آیین و قاعده وجود ندارد. اگر ما تمایل به توجه به دو نظریه‌ای را كه همدیگر را دفع می‌كنند، كنار بگذاریم، آنها می‌توانند در چهارچوب تفسیر قابل قبولی با هم قرار بگیرند و عمل كنند. بنابراین اگر كاتارسیس در طرح تراژدی باشد، در بازیگر و تماشاگر نیز به خوبی وجود دارد. مهم‌ترین بحث در رابطه با معنی كاتارسیس، یكی از مشكل‌ترین بحثهایی است كه به تعریف ارسطو از تراژدی مربوط می‌شود.

آیا ارسطو موارد استفاده مذهبی یا پزشكی كاتارسیس را در ارتباط با تراژدی دنبال می‌كند؟ ارسطو در «علم سیاست» موسیقی مذهبی را با درمان پزشكی پیوند می‌دهد. هر چند، كاتارسیس تراژدی به عنوان كاتارسیس مذهبی یا پزشكی لازم به فهم نیست. در «فن شعر» برای هیچ كدام از تفسیرها، متن حمایت‌كننده‌ای وجود ندارد. ارسطو ممكن است این واژه را در روش استعاره‌ای به كار برده باشد، ولی بر چه اساسی فرض بر این بوده است كه ما استعاره را می‌فهمیم؟ ارسطو در فصل هفدهم «فن شعر» به تطهیر مذهبی در یوریپدیس ایفجنیا در توریس۲۶ اشاره می‌كند اما این مورد برای ادعای اینكه ارسطو منظورش این است كه كاتارسیس تراژدی به سادگی یك تطهیر مذهبی است كافی نیست. بحث از نظریه ارسطو در قدیم، از این تفسیر مذهبی ناب پیروی نمی‌كند. چارلز دوسنیت ـ

دنیس دو سنیت ـ اورموند۲۷ منتقد فرانسوی در De la tragédie ancienne et modern ۱۶۷۲، خود نوشته است: «ارسطو در بنا نهادن تزكیه‌ای خاص كه هیچ كس تا به حال متوجه آن نشده است به اندازه كافی حساس بود و به عقیده من، خود او هم آن را كاملا‌ً درك نكرده است.» البته این مطلب بیشتر مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد و ارسطو اگر از كلمه كاتارسیس استفاده كرده است، برای این كلمه معنی به خصوصی هم در متن ارائه داده است؛ ولی به دلیل تغییر فرهنگها و همچنین این حقیقت كه بسیاری از نوشته‌های ارسطو گمشده و یا صدمه دیده‌اند باور این مسئله برای ما مشكل است و در ضمن اینكه «فن شعر» به صورت كامل به دست ما نرسیده است.

حتی این بحث نیز در مورد فن شعر وجود دارد كه آیا این كتاب در اوایل دوره زندگی ارسطو نوشته شده است یا در اواخر زندگی او. تازه این متن ناقص هم ممكن است مربوط به كتابی كه ارسطو قصد چاپ آن را داشت، نبوده باشد، در حالی كه مجموعه در حال تجدید نظر ارسطو برای چاپ كتاب ظاهرا‌ً جزواتی بوده كه برای تدریس نوشته بوده. در هر حال این موضوع كه كاتارسیس تطهیری مذهبی از ذهن است مورد قبول واقع شد. در عین حال ما باید همواره به یاد داشته باشیم كه نمایشنامه‌ یونانی نمایشنامهٔ تشریفات مذهبی یا یك متن مذهبی است. آ اسكیلوس۲۸، تصادفا‌ً در الوسیس۲۹ سرزمین رمز و راز و معماها متولد شد.

برای ورود به دنیای پ‍ُر رمز و راز یونان هم باید انواع مختلفی از تطهیر و تزكیه را گذراند. مثلا‌ً برای ورود به معبد، شخص باید به وسیله آب پاك شود. قهرمان محزون در نمایشنامه یونانی هم قربانی‌ای بود كه گناهان و بیماریها را به جان می‌خرید تا نظم الهی را به جامعه‌اش برگرداند. در حقیقت این قهرمان خودش را در مقابل هوا، باد و زمین حاصلخیز مسئول می‌داند. تشریفات مذهبی یونان همه شبیه به تراژدی بوده است و اگرچه ارسطو در قرنی زندگی می‌كرد كه چندین سال از اوج تراژدی آتنی۳۰ هم گذشته بود، اما این ممكن است كه تفسیرش از تراژدی كاملا‌ً دنیوی نبوده باشد. یكی دیگر از تفاسیر كاتارسیس بر پایه معانی پزشكی تزكی‍ّه استوار است. این چنین ادعا می‌شد كه كاتارسیس ارسطویی نظریهٔ بقراط ـ در مورد چهار «مزاج»۳۱ ـ را به عنوان پیش‌فرض به همراه دارد.

بر این اساس تعادل میان روح و جسم با پاك كردن مزاج‌های شیطانی حفظ می‌شود. مالیخولیا از خوی سودایی سیاه سرچشمه می‌گیرد و هنرهای موسیقایی برای پاك كردن چنین آشوبهایی ذهنی و جسمی استفاده می‌شد. جان میلتون۳۲ اتارسیس را به این روش در پیش‌گفتار برای «سمسون آگونیستس»۳۳ تفسیر می‌كند (۱۶۷۱). بر اساس نظریه میلتون تراژدی قدرت دارد: با «بالا بردن دلسوزی و ترس، یا وحشت، آشوبهای جسمی و ذهنی را پاك كند. در واقع این احساسات را باید كاهش داد و متعادل كرد تا فقط به حد نوعی از خویش برسند این احساسات كه آدمها به خوبی از دیگران تقلید می‌كنند، به وسیله خواندن یا دیدن بالقوه می‌شوند.» میلتون این تفسیر را نیز می‌افزاید كه: «طبیعت قصد ندارد با تأثیراتش این ادعا را شكل ببخشد، برای همین در فیزیك، چیزهایی با ظاهر و كیفیت مالیخولیایی برخلاف خود مالیخولیا استفاده می‌شوند؛ ترش برخلاف ترش؛ شور برای از بین بردن مزاج شور.» در حقیقت جان میلتون با توجه به اصل پزشكی یك گام به جلو بر می‌دارد. «عناصر مشابه، شبیه هم را درمان می‌كنند.» این یعنی اینكه شما می‌توانید یك بیماری را با دادن همان نوع از بیماری به خودش درمان كنید. بر همین اساس هم هست كه درد و رنج قهرمان تراژدی، از راه درد و رنج، شما را درمان و تزكیه می‌كند.

اما آیا این می‌تواند تفسیر درستی از تعریف ارسطو از كاتارسیس باشد؟ قبل از میلتون، آنتونیو مینتورنو۳۴ نیز در سال ۱۵۶۴ تغییری مشابه در «لو آرته پوا‌ِتیكا»۳۵ خود ارائه داد و بعد از آن، توماس تونینگ۳۶ در سال ۱۷۸۹ و اچ. ویل۳۷ در سال ۱۸۴۸ تفاسیر مشابه پزشكی دیگری از كاتارسیس را مطرح ساختند.

مهدی نصیری

پی‌نوشت

۱. Katharein

۲. taboo

۳. old testa ment

۴. thebes

۵. Hippocrates

۶. Asclepian

۷. Poetics

۸. Politics

۹. Orestes

۱۰. epokhe

۱۱. Saint Augustine

۱۲. Confessions

۱۳. Adam Smith

۱۴. Lord Kames

۱۵. Henry Home

۱۶. Bishop Hurd

۱۷. Edmund Burke

۱۸. Alexander Gerard

۱۹. Hugh Blair

۲۰. George Campbell

۲۱. David Hume

۲۲. Politics

۲۳. Gerald F. Else

۲۴. Ton

۲۵. Similia Similibus

۲۶. Euripides Iphigenia in Tauris

۲۷. Charles de Saint – Denis de Sain T Evrem ond

۲۸. Aeschylus

۲۹. Eleusis

۳۰. Attic

۳۱. humor

۳۲. John Milton

۳۳. Samson Agonistes

۳۴. Antonio Mintorno

۳۵. L۰۳۹;Arte Poetica

۳۶. Thomas Twining

۳۷. H.Weil

۳۸. Jakob Bernays

۳۹. Nicomachean Ethics

۴۰. Corneille

۴۱. Racine

۴۲. Lessing

۴۳. of tragedy

۴۴. David Hume

۴۵. Four Dissertation

۴۶. Arthur Schopenhaur

۴۷. Friedrich Nietzsche

۴۸. Sigmund Freud

۴۹. Plato

۵۰. René Dubos

۵۱. Josef Breuer

۵۲. Cathartic therapy

۵۳. Jakob Bernays

۵۴. Phaedo

۵۵. Phaedrus

۵۶. Empedocles

۵۷. E. R. Dodds

۵۸. The Greeks and Irrationals

۵۹. Dionysiac

۶۰. Dancing mania

۶۱. Theophrastus

۶۲. Democritus

۶۳. Sinefurore

۶۴. Pythagoreans

۶۵. Asclepius

۶۶. Epidaurus

۶۷. Vlrich Von Wilamovitz - Moellendroff

۶۸. Proclus

۶۹. Iamblichus

۷۰. Moliérés Le Malade Imaginaire

۷۱. M.D. Petruse

۷۲. Skoplje

۷۳. Yugoslavia

۷۴. Zira Antika

۷۵. Pathematon Katharsin

۷۷. mathematon

۷۷. Pathemation


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.