یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
نو اندیشی و حرکت های اسلامی معاصر
سخنانم را با سپاس خداوند جهانیان و با درود و سلام بر خاتم پیامبران، و با سلام بر شما حضار محترم، آغاز میکنم. باید بگویم که من مانند « شیپورزن محله »! هستم و همواره میتوانم شما را مخاطب قرار دهم. اما این بار مایل بودم که این تریبون را بگذارم تا دیگر برادرانی که از کشورهای عربی برادر آمدهاند از این فرصت استفاده کنند و با شما سخن بگویند. البته این فرصت خوب به همت برادران ما در « انجمن دانشجویان دانشگاه خارطوم » بدست آمده و ما میتوانیم با دیگر برادران که از آحاد ملت هستند، دیدار کنیم. فرصت خوبی است، چرا که ما بیشتر اوقات از برادران عرب، فقط « اشباح دیپلماتیک » دیدهایم، کسانی که با سایه شان خیمه میاندازند و از تریبونها برای تماس با مردم در مهمانیهای « کوکتل » استفاده میکنند!.
بگذرم! نمیخواهم بیش از این وقت شما را بگیرم و سعی خواهم کرد که پیرامون نوگرائی، تجدید و حرکت اسلامی رئوس مطالب را مطرح کنم.
● دین ثابت و معرفت متحوّل
نخستین رکن دین برای کسانی که بدان ایمان دارند، شناخته شده است و آن « اصل ثبات » است. چرا که سرچشمه دین خداوند، ازلی و غیر متغیّر وریشه آن از وحی معصوم و غیر قابل نسخ است. اما آنچه که مردم درباره دین خود نمیدانند معنای دیگری است که با ثبات همراه و همسو میشود و آن تحول و نوگرائی است. در این سخن یک نوع یادآوری برای رهبران دینی است که از دین فقط معنای ثبات و استقرار درک میکنند و همچنین یک نوع تذکار برای دشمنان دین است که به غلط میپندارند دین پویا نیست یا راکد و ارتجاعی است. البته رکود و واپس گرایی، بر پدیدهها و دستاوردهای بشری حادث میشود، نه بر جوهره و اساس دین. رکود، در معرفت مردم و موضع آنها نسبت به دین پدید میآید. و به همین سبب بدنیست که هر دو گروه (طرفداران دین و منکران آن) بدانند که خداوند تمام هستی را بر مبنای زوجیت و دو سویی آفریده است و این مسأله در دین هم مصداق دارد و دین در عین ثبات متحول هم هست. پس حال که در دین اصل ثبات وجود دارد، این « دیانت داری » است که دچار بیماری رکود میشود. و راه اصلاح « دیانت داری »، نوگرائی پس از سنت گرایی و تحرک بعد از رکود است.
تمام جهان هستی حادث است و پدیدهها همواره، پدید میآیند و از بین میروند. و تدین و دینداری تلاشی برای پرستش آفریننده هستی، به مثابه واکنشی مثبت، در انطباق با این پدیده هاست. یک فرد متدین برای ثبات روی معنای ازلی دین - یعنی پرستش خداوند - باید با این پدیدهها خود را همسو سازد. او باید همواره در حال تحول باشد تا بتواند راه صحیح و صراط مستقیم را به سوی خداوند متعال بپیماید تا هر قدر هم اوضاع دنیا و زندگی دگرگون شود باز هم بتواند صراط مستقیم رابرای خود تضمین نماید. اما چنانچه کسی فقط بر یک حالت از تدین باشد، دگرگونی اوضاع زندگی، او را از راه راست منحرف خواهد نمود و در عین حال او فکر خواهد کرد که در راه راست گام بر میدارد. این امر در حقیقت همان « آزمایش شدن » به وسیله زندگی دنیوی است. خداوند اراده فرموده که ما را با پدیدههای هستی آزمایش کند، ولی اگر میخواست میتوانست ما را همواره در بهشت نگه بدارد و ما هم فقط به شکل مطلق، او را پرستش کنیم. خداوند ما رابه روی زمین آورده و با اوضاع و احوال مختلف زندگی روبرو ساخت. او گاهی در زمینههای اجتماعی ما را با نعمتها امتحان میکند، اما همواره ما را بر این منوال باقی نمیگذارد و گاهی دچار سختی و تنگدستی میسازد ،تا روشن شود که در این شرایط، چگونه رفتاری خواهیم داشت. خود میفرماید که شما را با نیکی و بدی آزمایش میکند و همه به سوی ما بر میگردید:« و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون » خداوند در سطح تمدنی هم ما را میآزماید. گاهی دشمن خارجی بر ما حمله و مسلط میشود. گاهی هم از درون خود ما را به آزمایشی در رابطه با وحدت و نهضت ما روبرو میکند تا واکنش ما را ببیند و اگر بر هر زمینهای از زمینههای مختلف زندگی در طول تاریخ نگاه کنیم، میبینیم که خداوند برای انسان مؤمن شرایطی فراهم آورده و او را بر آن داشته تا خود را با شرایط مختلف زمانی وفق دهد. این تحول ما با شرایط هر دوره، تحولی است که ما برای استقامت روی دین خداوند بدان نیازمندیم. ولی چنانچه کسی در برابر پدیدههای هستی راکد بماند « بنده زندگی » خواهد شد و زندگی مادی او را از پای در خواهد آورد و او از رسالت انسانی خود برای مسخّر کردن هستی در راستای پرستش خداوند دور خواهد شد.
آنچه که به آن اشاره شد، همان مفهوم آمیزش و واکنش لازم میان مطلق و نسبی و میان ثابت و متغیر در دیانت است. بر هر فرد دینداری لازم است که در طول زندگی این معنی را در مد نظر داشته باشد. شاید فرد مؤمن فکر میکند که بعد از اینکه با یاری خداوند از یک مشکل بزرگ رهایی یافت، زمان آن فرا میرسد که به استراحت بپردازد!. اما باید گفت که نفس پیروزی بر مشکل، ممکن است به یک مشکل دیگر تبدیل شود و مؤمن را دچار غرور و نخوت و رکود سازد. پس باید فرد مؤمن در برابر گرفتاریهای پی در پی، هشیار باشد و همواره در حال ستیز و نبرد و مبارزه باقی بماند. خداوند در همین رابطه، خطاب به مؤمنین میفرماید:« یاایهاالذین آمنوا » در اینجا ممکن است گفته شود یعنی اکنون که ایمان آوردهام، پس میماند اینکه بر ایمان خود ثبات پیدا کنم. ولی به نظر ما این به تنهایی کفایت نمیکند و برای انسان کارساز نیست، زیرا آیه فوق فرد مؤمن را به ایمان پی در پی و مرحله بعد از مرحله، دعوت میکند. شاید شخص به مرحله پیشرفتهای از تقوا رسیده باشد، اما دین از او میخواهد تقوا داشته باشد. و باز هم تقوا پیشه کند: « یا ایهاالذین آمنوا اتقوالله ولتنظر نفس ما قدّمت لغد واتقواالله ان اللَّه خبیر بما تعملون » (ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوا پیشه کنید و هر کس به خود باز آید و ببیند که برای فردای خود چه ذخیره کرده است و تقوا پیشه کنید که خداوند به آنچه که انجام میدهید، آگاه است.) « لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذ ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و احسنوا والله یحبّ المحسنین » (بر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای نیکو انجام دادهاند ایرادی نیست، اگر اطعام کرده و تقوا داشته باشد، سپس ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و باز هم تقوا پیشه کرده باشند ایمان آورده و باز هم تقوا پیشه کرده باشند و عمل نیک انجام داده باشند که خداوند نیکوکاران را دوست دارد)
و بدینسان مؤمنین گاه به گاه در تقوای خود دگرگون میشوند و خداوند آنان را میآمرزد و از آنها راضی میشود. ممکن است برادران متصوفه ما دوست داشته باشند که این مراحل را « مراتب و مقامات قرب » به خداوند به حساب بیاورند، اما باید دانست که در این مراحل هم راهی به سمت معراج به سوی خدا هست و هم مراحلی برای سیر در راه او... این مراحل آمیختگی با شرایط روزگار است. حال اگر فرد مؤمن توانست در تمام دورانهای چرخ هستی دوام بیاورد و ثبات بیابد، شایستگی دستاورد ثبات و دیانت مستمر در برابر مبارزهطلبیهای گوناگون را به دست میآورد و مرتبه به مرتبه به سوی خداوند متعال گام بر میدارد، شاید هم قسمت فرد این باشد که گاهی پیش برود و گاهی شکست بخورد، گاهی پیروز شود و گاهی ناکام بماند. شاید هم در سرنوشت او مقدر باشد که مانند کشتی در دریای متلاطم همواره بالا و پایین برود، اما همچنان به سمت خداوند متعال پیش برود.
بدین ترتیب حرکت دین در طول تاریخ ادامه یافته و اراده خداوند بر آن شده تا در مقاطع و اماکن مختلف پیامبرانی مبعوث کند و این حرکت را تجدید نماید. برای نمونه پیامبری مانند « شعیب » دعوت دین را در جامعهای آغاز نمود که مردمان آن جامعه به خداوند شرک میورزیدند و این شرک، آنها را به ستمگریهای اقتصادی و غارت اموال مردم و نادیده گرفتن قسط و میزان کشانده بود. « شعیب » در راه دعوت خود با این پدیدههای اقتصادی به مبارزه پرداخت، اما هدف اصلی از این مبارزه توجه دادن مردم و ترویج اصل اعتقاد دینی ثابت عبادت خداوند بود.
او مردم را که اعتقاد خود را به آفریدگار، با متاع دنیوی و مادی مبادله کرده بودند، به توحید خدا فرا خواند. پیامبری که بعد از شعیب مبعوث شد، با مجاهدت و مبارزه با شرک سیاسی که حاکمیت مصر را در برگرفته بود، سعی داشت برای وحدت ذات باری تعالی دعوت کند. در آن زمان « فرعون » ادعای خدایی میکرد و جز خود، هیچ کس را به فرمانروایی و حاکمیت نمیشناخت و « موسی » هم تلاش میکرد تا با مبارزه سیاسی با طاغوت، همان معنایی را که شعیب به شکلی دیگر برای تحقق آن تلاش کرده بود، جامه عمل بپوشاند.
بدین ترتیب ارزشهای ثابت در رسالتهای پیامبران - هر چند که شیوهها گوناگون و مختلف باشند - یکی است، ولی به مقتضای شرایط هر زمان، شیوه پرداخت به مسائل، مختلف بوده است. زیرا شریعت همه پیامبران، بر اساس وحدانیت خداوند است و هرکدام شکلی از تلاش و مبارزه را که برای تحقق واقعی دین خدا ضروری بوده، دنبال کردهاند.
وقتی خداوند در مرحلهای از تاریخ بشریت اراده فرمود که رسالت را پایان بخشد، و محمد بن عبدالله « ص » را برگزید و این « ختمیت » به معنای رکود دیانت نبود، بلکه شریعت خاتم الانبیاء که خود دلیلی برای ثبات دیانت اسلامی است، در ماهیت خود قابلیت تجدید را در خود دارد. پیامبر گرامی به علمای امت وصیت کرد که در قبال شریعت اسلام، همانند پیامبران بنیاسرائیل در برابر شریعت حضرت موسی باشند. آنها به طور مستمر با تحول اوضاع و شرایط مادی در مراحل مختلف بعد از نزول آن دین سعی داشتند نوسازی و تجدیدهایی، مطابق مقتضای زمان پدید بیاورند و به این وسیله ارتباط با خداوند را از طریق دین محفوظ نگه دارند.
پیامبر گرامی « ص » همچنین یاران خود را آگاهی داد که دستاوردهای دیانت - معرفت دینی - و چارچوبهای زمانی و مکانی آن متحول هستند. وقتی « حذیفه » چگونگی آن را از پیامبر پرسید، پیامبر فرمود: امور دین بر یک منوال ساکن و راکد باقی نمیماند و خداوند مؤمنان را با گرفتاریهای گوناگون میآزماید و به این وسیله ایمان را در قلوب بندگان صالح تثبیت میکند و بندگان غیر صالح را در بوته آزمون قرار میدهد. وقتی مردم شکل عبادت خداوند را در شرایط خوب و وفور نعمت شناختند. آنها را دچار شرایط دیگری میسازد تا شکل دیگری از معرفت را بشناسند. بدین ترتیب پیامبر اکرم به یاران خود آگاهی داد که نعمتهای فراوان در صدر اسلام به همان گونه ادامه نخواهد یافت، بلکه آزمایشهایی به دنبال خواهد داشت و سپس دوره خیر و نعمت دیگری فرا خواهد رسید، اما نه همپای دوره اول، بلکه همراه با مشکلاتی خواهد بود... سپس این چرخ همچنان خواهد چرخید. و به دورهای از تباهی افزونتر خواهد رسید. و بهمین دلیل هر فرد مؤمنی موظف است که برای هر یک از این مراحل موضعی مناسب با آن اتخاذ کند، در این میان موضعی که مستلزم شرایط خیر مطلق است، آن موضعی نخواهد بود که در شرایط خیر و نعمت همراه با شوائب بدان نیاز پیدا میشود.
موضع ما در برابر مرحله اول هم ممکن است در مراحل بعدی گرفتاری کاربرد کافی نداشته باشد. پیامبر گرامی (ص) به ما میگوید و مژده میدهد که هرگاه در تدین این امت انحرافی پدید آمد و مبارزهطلبیهایی از نوعی دیگر بر آنها چیره شد خداوند رهبرانی جدید درمیان آنها بر میانگیزاند تا امور دینی آنها را با زنده کردن وجدان مؤمنین، یا فعال نمودن اجتهاد فقهی، یا شعلهور ساختن نهضتی اقتصادی، احیا کنند.
● روند خدا پرستی در مراحل گوناگون
تحلیل رفتن نیروها و پیدایش رکود، یا تجدید فعالیت، همواره پا به پای روند خداپرستی در طول تاریخ و فراز و نشیبهایی که خداوند برای آن مقرر کرده، پیش رفته است. بنابراین روند خداپرستی دارای گردشی همیشگی است که با حرکت زندگی حرکت میکند. این گردش فقط در صورتی راکد میشود که چرخ زندگی از آن جلوتر افتاده باشد. در آن صورت شکافی میان سطح کار مؤمنان با مقتضای تکلیف دین پدید میآید که جز با کار اجتهادی جدید و جهاد و تلاش برای زدودن شوائب پدید آمده پیرامون روند خداپرستی مؤمنان و کشاندن آن به سطح تکلیفهای متحول زندگی و کسب قدرت مقاومت در برابر مصیبتهای جدیدی که شرایط زندگی تحمیل میکند، پر نمیشود. حال اگر در قبول این اصل موافق باشیم که حقایق جوهری دین ازلی هستند و از بین نمیروند، میتوانیم بگوییم که همه راههای معرفت دینی و شیوههای خداپرستی قابل تحول است و منطبق با حرکت زندگی و فرازو نشیبهایش پیش میرود زیرا در اسلام به مفهوم شیوههای زندگی که فرد مسلمان بواسطه آن تسلیم اراده خداوند و اعتقاد به اوامر او میشود؛ شیوههایی که فرد مؤمن آن را برای نزدیک شدن به خدای خود به کار میبندد و دارای صفاتی مانند وحدانیت عشق، شکر گزاری خوف و رجاست - تمام این شیوهها در صورت دگرگونی شیوههای همسویی اعتقاد با واقعیت در حال دگرگونی انعطافپذیر و قابل دگرگونی و تحول هستند. این واقعیت هر آن در پی۱۵
دکتر حسن الترابی
منبع: کتاب « الحرکهٔ الاسلامیهٔ و التحدیث » تالیف: دکتر حسن الترابی و استاد راشد الغنوشی، چاپ خارطوم، سودان که توسط جناب آقای موسوی ترجمه گردیده است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان ترکیه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم افغانستان مجلس
سیل هواشناسی تهران شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی یسنا آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ارز
مسعود اسکویی تلویزیون صدا و سیما جهان حج مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه حماس روسیه آمریکا انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون گرما