یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

نحوه تأثیرگذاری بر افكار عمومی


نحوه تأثیرگذاری بر افكار عمومی

افكار عمومی یعنی توجه همگانی حول یك موضوع حیاتی افكار عمومی بیشتر در فضا و بستر دولت ملت ها, تشكل ها, اختلافات بین الملل شكل گرفته و رشد می یابد چرا كه در این فضا دولت می خواهد افكار عمومی و مسیر آن را كنترل كند

افكار عمومی یعنی توجه همگانی حول یك موضوع حیاتی. افكار عمومی بیشتر در فضا و بستر دولت- ملت ها، تشكل ها، اختلافات بین الملل شكل گرفته و رشد می یابد. چرا كه در این فضا دولت می خواهد افكار عمومی و مسیر آن را كنترل كند.

عمر ادبیات افكار عمومی در غرب بین یك و نیم تا دو قرن است و بیشتر از آن نمی توان در منابع غربی مطلبی در مورد افكار عمومی پیدا كرد. توجه به افكار عمومی پس از جنگ جهانی اول به صورت علمی و فرهنگی رشد بیشتری پیدا كرد و به این ترتیب ادبیات آن به پس از ۱۹۱۴ میلادی باز می گردد. و از آن به بعد افكار عمومی وارد تئوری های سیاسی شد.

● مراحل شكل گیری افكار عمومی:

دانشمندی به نام وانیل یانكلویچ تحلیلگر افكار عمومی معتقد است كه افكار و دیدگاه های مردم دائما در حال تغییر است واز حالت متغیر به حالت ثابت تبدیل می شود و این تغییر در هفت مرحله شكل می گیرد كه اگر محقق نتواند به درستی هر مرحله از افكار عمومی را تشخیص دهد نتایج نظرسنجی ها اغلب گمراه كننده خواهد بود.

۱) مرحله اول: پیدایی آگاهی؛ در این مرحله مردم از وجود موضوعی آگاه می شوند. اما در مورد واكنش نسبت به آن احساس نیاز آنی نمی كنند. لذا تشخیص میان آگاهی و فوریت در تفسیر صحیح افكار عمومی ضرورت اساسی دارد.

۲) مرحله دوم: فوریت بیشتر؛ مردم فوریت و ضرورت مساله را حس می كنند و نظر غالب در این مرحله درخواست مصرانه برای اقدام است. مثلا زمانی كه ركود اقتصادی بالا می گیرد به دلیل نگرانی مردم نسبت به از دست دادن شغل افكار عمومی به مساله پوشش بیمه خدمات درمانی و... به شدت علاقه مند می شود.

۳) مرحله سوم: دستیابی به راه حل، در این مرحله مردم راه حل های مختلف مساله را بررسی می كنند. اغلب بدون درك پیچیدگی های موضوع توجه مردم به راه حل هایی متمركز می شود كه كارشناسان یا سیاستمداران با تردستی آنها را ارایه كرده اند. از آن جایی كه مردم راه حل های ارایه شده را كاملا درك نمی كنند مرحله سوم دوران صحه گذاشتن های نادرست است. یعنی مردم از پیشنهادهای ارایه شده حمایت می كنند.

۴) مرحله چهارم: فكر خام، در این مرحله مقاومت مردم در مواجهه با راه حل های مساله و پیامدهای این راه حل ها ظاهر می شود. در مورد موضوع های دشوار یعنی موضوعاتی كه مستلزم تغییر و تحول اساسی هستند باید با ارایه راه حل های واقع بینانه تر بر فكر خام مردم فائق آمد.

۵) مرحله پنجم: ارزیابی انتخاب ها، در این مرحله مردم انتخاب می كنند. یعنی به ارزیابی دلایل موافق یا مخالف راه حل های یك موضوع خاص می پردازند. این مرحله مرحله دشواری است. زیرا در این مرحله مردم می فهمند كه راه حل های آسان و كم هزینه احتمالا كارایی نخواهد داشت.

۶) مرحله ششم: موضع گیری هوشمندانه.

۷) مرحله هفتم: قضاوت مسوولانه از لحاظ اخلاقی و احساسی؛ این دو مرحله با هم مرتبط اند اما از یكدیگر متفاوت. مردم برای پذیرش تغییر و دگرگونی از لحاظ ذهنی آماده ترند تا از نظر قبلی.

در مرحله ششم مردم ایده ای را قبول می كنند اما معمولا در مورد آن كاری انجام نمی دهند تا به مرحله هفتم برسند. چاره هوشمندانه مرحله ششم مستلزم آن است كه مردم دیدگاه خود را مشخص كنند.

تناقضات را از میان بردارند واقعیات را در نظر بگیرند و پیامدهای انتخابشان را نیز بپذیرند. راه حل احساسی مرحله هفتم هم مستلزم آن است كه مردم را با موفقیت های مختلف سازگار كنند، دیدگاه و رفتارشان را تغییر دهند و با احساسات دوگانه خود رو به رو شوند. دو مرحله آخر مراحلی است كه مردم در آن چاره كار را پیدا می كنند.

● عوامل شكل گیری و تاثیر گذاری بر افكار عمومی:

عوامل مختلفی در شكل گیری و تاثیرگذاری افكار عمومی نقش دارند كه مهمترین آنها به شرح ذیل می باشند:

الف) عوامل بلافصل محیطی؛ عوامل محیط اجتماعی نقش بسیارمهمی در شكل گیری و اثرگذاری بر افكار عمومی دارد. از جمله این عوامل می توان به خانواده، دوستان، همسایگان، محل كار، اماكن مذهبی، مدرسه و دانشگاه و موسسات آموزشی اشاره كرد.

ب) رسانه های گروهی؛ نقش مطبوعات، رادیو و تلویزیون اگر در مقایسه با محیط ها یا پایگاههای بلافصل اجتماعی از اهمیت كمتری برخوردار است توجه آنها به مسایل و شخصیت های خاص سبب می شود تا بسیاری از افراد درباره این موضوع ها دیدگاه های خاص پیدا كنند. رسانه های گروهی می توانند آرای پنهانی را فعال و تقویت كنند.

مثلا عقاید سیاسی دقیقا پیش از انتخابات فعال و تقویت می شود و ممكن است كسانی كه اصلا انگیزه ای برای رای دادن ندارند نه تنها انگیزه رای در آنها تقویت شود بلكه كاندیدا یا فرد مورد نظر خود را با كمك های نقدی و غیر نقدی مورد پشتیبانی قرار دهند.

ج) احزاب و گروه های فشار؛ این گروهها در شكل گیری و گسترش افكار عمومی در راستای منافع خود و بهره برداری جریانی از آنها نقش مهمی دارند. این گروهها ممكن است از طریق ارتباط و سیطره بر مسایل سیاسی، اقتصادی و... و در چنگ گرفتن رسانه های گروهی و نشریات و مطبوعات در اختیار، افكار و دیدگاه های خود را منعكس و بر افكار عمومی تاثیرگذار شوند كه هر چه توان بالاتری وجود داشته باشد استفاده از روش تبلیغات نیز سهل تر خواهد بود. برخی از صاحب نظران تبلیغات را تلاشی برای تاثیر گذاری بر افراد و كنترل رفتار آنها به منظور رسیدن به اهدافی در برهه ای خاص از زمان در نزد یك جامعه می دانند.

روانشناسان تبلیغات را تلفیقی جمعی یا نفوذ از طریق دستكاری در سمبل ها و روانشناسی فردی می دانند. «ترانس كوالتر» می گوید: تبلیغات اقدامی است كه به صورت آگاهانه انجام می شود واهداف آن از نظر او عبارت است از:

۱) شكل دهی به برداشت ها از طریق كلام و تصویر.

۲) دستكاری در ادراكات به صورت مواجهه فرد با مسایل جدید كه بتواند نگرشها و باورهای او را تحت تاثیر قرار دهد مانند شوك.

۳) هدایت رفتارهای خاص (مثلا هدف در جنگ، فراری دادن سربازان دشمن از میدان جنگ است) انواع تبلیغات به شرح ذیل است:

▪ تبلیغات سفید:

در این تبلیغات صحت اطلاعات بسیار بالاست و دارای منابع مشخص است كه معمولا برای مراسم ملی به كار می رود.

▪ تبلیغات سیاه:

در این نوع منبع اطلاعات غیر قابل قبول است و دروغ پراكنی، خدعه و جعل جای اظهار واقعیت را می گیرد.

▪ تبلیغات خاكستری:

در این نوع تبلیغات منابع تبلیغاتی در حالتهای دوگانه ای قرار دارد یا مشخص ویا نامشخص و اعتبار آنها نیز تا حدی غیر قطعی است و برای تحقیر رقیب یا دشمن به كار برده می شود.

د) رهبران فكری؛ رهبران فكری نیز در نفوذ و یا تاثیر در توده ها و افكار عمومی نقش مفید و موثری دارند و می توانند از یك موضوع ناشناخته یك موضوع ملی بسازند و چون از موضوعات مختلف در سطح كلان اطلاع دارند ومعمولا دارای ارتباط پنهان و پیدا می باشند دیدگاه های آنها توسط دیگران جدی گرفته می شود و می توان گفت كه مثل یك رسانه عمل می كنند.

این رهبران از نظر موقعیت اجتماعی و برخی موارد دیگر اندكی بالاتر از افراد تحت نفوذ خود هستند اما از نظر اجتماعی با آنها هم سطح است و بهترین راه دستیابی به آنها نیز رسانه اند. یكی از راههای نفوذ آنها در افكار عمومی و تاثیرگذاری بر آنها ترویج پاره ای از نمادهاو شعارهاست. مثلا چرچیل عبارت جنگ سرد را مصطلح كرد و شعار متفقین در جنگ جهانی اول این بود كه می جنگیم تا دیگر جنگی نباشد.

البته این رهبران فكری ممكن است هر كدام در حوزه ای خاص تخصص داشته باشند و محل رجوع برای موضوعات خاص باشند و گاهی نفوذ آنها به حدی است كه ارتباطات رسانه ای و برنامه ریزی شده نیز فلج می شود، مثل آنچه كه در انتخابات ریاست جمهوری دور نهم در كشور ما اتفاق افتاد و به رغم حجم وسیع تبلیغات رسانه ای و گروهی برای دیگر كاندیداهای ریاست جمهوری فردی به عنوان ریاست جمهوری انتخاب شد كه از هیچ یك از عوامل سابقه دار تاثیرگذار برخوردار نبود.

و) دولت نهم و نقش آن بر افكار توده ها ؛ جرمی بنتام قایل است كه افكار عمومی عاملی موثر برای كنترل قدرت حاكمان است و لازم است. برای كنترل سوء استفاده دولت هنگام اعمال قدرت تنها راه ممكن فراهم آوردن امكان قضاوت افكار عمومی درباره قضاوت آنها است. ژان ژاك روسو معتقد بود كسی كه وظیفه او تعیین قانون برای مردم است باید آگاه باشد كه چطور دیدگاههای مردم را تحت تاثیر قرار دهد و از طریق آن احساسات تند مردم راتحت كنترل درآورد.

البته این یك طرفه نیست و مردم نیز بر سیاستهای دولت اثر می گذارند و رابطه ای دو جانبه در اینجا برقرار است. اما در مجموع دولت به سه طریق ممكن است بر افكار عمومی تاثیر بگذارد:

۱) تعییر نگرشهای سیاسی از طریق مستقیم مانند كاهش بیكاری، تامین رفاه عمومی و...

۲) تغییر نگرشهای سیاسی از طریق غیر مستقیم كه بیشتر از طریق رسانه ها از طریق دخل و تصرف و یا مغالطه در آمار و از طریق تصاویر زیبا و چشمگیر صورت می گیرد.

۳) تغییر بافت جامعه از طریق اعمال قدرت مثل خصوصی سازی، صنایع، خدمات بهداشتی، نظامهای تحصیلی یا محدود كردن اعضا و قدرت اتحادیه های تجاری.

موارد عدیده ای می تواند بر افكار عمومی تاثیرگذار و در حمایت از دولت موثر باشد و حتی موفقیتهای اجتماعی را له یا علیه فرد دیگری رقم بزند. علاوه بر عوامل محیطی، رسانه های گروهی، احزاب و گروههای فشار، رهبران و دولت موارد دیگری هم ممكن است بر افكار عمومی تاثیرگذار باشد. آنچه در انتخاباتهای اخیر كشور خودمان شاهد آن بوده ایم نقش تبلیغات چهره به چهره است كه می تواند فارغ از جنجالها و تبلیغاتهای سیاسی توام با صرف پول و ثروت همه معادلات را برهم بزند. با این همه نمی توان از نقش هیچ یك از این عوامل در جهت بخشی به افكار عمومی غافل بود. همه این عوامل می تواند نقش تعیین كننده ای در سمت دهی افكار عمومی داشته باشد.