جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

توحید در عبادت


توحید در عبادت

دعوت به پرستش خدای یکتا و ترک پرستش خدایان دروغین از مهمترین اهداف همه پیامبران الهی بوده است چنان که قرآن کریم می فرماید «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»

دعوت به پرستش خدای یکتا و ترک پرستش خدایان دروغین از مهمترین اهداف همه پیامبران الهی بوده است چنان که قرآن کریم می‎فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ».[۱] مذاهب اسلامی، در اختصاص عبادت به خداوند اتفاق نظر دارند، ولی برخی از فرقه‎ها (وهابی‎ها) در تفسیر عبادت دچار خطا شده‎اند و در نتیجه بسیاری از کارهایی را که مسلمانان به عنوان تعظیم و تکریم پیامبران و صالحان انجام می‎دهند را عبادت آنها پنداشته و آنان را شرک در عبادت انگاشته‎اند، لذا لازم است با رجوع به قرآن کریم حقیقت عبادت را به دست آوریم.

قرآن کریم در مسأله توحید در عبادت بر امور زیر تکیه نموده است:

۱. الوهیت

۲. مالکیت

۳. خالقیت

۴. ربوبیت

یعنی تنها آن موجودی شایسته پرستش است که دارای صفات مزبور باشد، و چون صفات یاد شده جز در خداوند یافت نمی‎شود، بنابراین، پرستش تنها شایسته او است و اینک نمونه‎هایی از آیات در این باره:

۱. در سوره حمد، نخست ربوبیت و مالکیت خدا را یادآور شده آن گاه عبادت را مخصوص او دانسته و چنین می‎فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ».

۲. در یک دعوت عمومی، انسانها را به پرستش پروردگاری که آفریدگار همه انسانها است فراخوانده، می‎فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[۲]

۳. به رسولان و پیامبران الهی یادآور می‎شود که «الوهیت» اختصاص به خداوند دارد، بدین جهت باید تنها او را پرستش کنند چنان که می‎فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ».[۳]

۴. در جای دیگر با استناد به این که ربوبیت، الوهیت و خالقیت به خداوند اختصاص دارد انسان‎ها به پرستش او فراخوانده می‎شوند: «ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ».[۴]

۵. در آیه‎ای دیگر خطاب به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید:

«وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ».[۵]

۶. در آیات بسیار، پرستشگران اصنام را بر این که معبودهایی را برگزیده‎اند که مالک هیچ گونه سود و زیانی نیستند مورد نکوهش قرار داده است، چنان که می‎فرماید:

«قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً».[۶]

«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ».[۷]

«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً».[۸]

«إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً».[۹]

عبادت چیست؟

از مطالعه مجموع آیات یاد شده می‎توان به حقیقت عبادت پی برد و آن این که: عبادت عبارت است از هرگونه تذلل و خضوع قولی یا عملی در برابر موجودی با اعتقاد به این که او دارای همه یا برخی از ویژگی‎های زیر است:

الف: در وجود و کمالات وجودی خود مستقل و خودکفا است.

ب: خالق و پدید آورنده هستی انسان و جهان و یا برخی از موجودات است.

ج: مالک سود و زیان انسان و سایر موجودات است.

د: در سرنوشت انسان و جهان به طور مستقل دخالت داشته و دارای مقام ربوبیت است. بنابراین، حقیقت عبادت از دو رکن تشکیل می‎شود: ۱. عقیده ۲. عمل.

عقیده مربوط به یکی از جهات یاد شده است و عمل، هر گونه کاری است که با تذلل و خضوع همراه باشد، ولی هیچ یک از عقیده و عمل به تنهائی عبادت نامیده نمی‎شوند.

این مطلب گذشته از این که از مطالعه آیات یاد شده، به روشنی به دست می‎آید، قرائن و شواهد دیگری نیز بر آن دلالت می‎کند:

۱. اگر بگوئیم هر نوع خضوع در برابر دیگران اگر چه با اعتقاد به خالقیت و ربوبیت همراه نباشد عبادت به شمار می‎رود، باید بگوئیم خضوع فرزند در برابر والدین و خضوع شاگرد در برابر استاد، و جوان در برابر پیر و عامی در برابر عالم و... همگی عبادت و پرستش بوده و در نتیجه انجام این اعمال شرک در عبادت است، با آن که همه این اعمال مورد ترغیب و ستایش شرع و عقل است، از طرفی، شرک قبح ذاتی داشته و تخصیص بردار نیست، چنان که قرآن شرک را ظلم بزرگ توصیف نموده است، و ظلم قبح ذاتی دارد.

۲. سجده در برابر دیگران به عنوان آخرین مرحله خضوع عملی به شمار می‎رود، ولی فرشتگان مأمور شدند تا در برابر آدم سجده کنند،[۱۰] چنان که به نص قرآن یعقوب و همسر و فرزندانش در برابر یوسف سجده کردند[۱۱] اگر خضوع بدون اعتقاد به الوهیت، عبادت باشد عمل فرشتگان و یعقوب و فرزندان او مصداق بارز شرک در عبادت می‎باشد.

۳. اصولاً باید گفت: خضوع ناقص در برابر کامل از سنت‎های عمومی حاکم بر آفرینش است، هرگاه موجودی در برابر موجود دیگر احساس ضعف و نقصان نموده و او را قوی‎تر و کامل‎تر از خود بداند، به طور ناخودآگاه در درون خود نسبت به آن موجود احساس خضوع و تذلل می‎نماید، آن گاه برای بهره‎مندی از کمال و قوت و یا مصون ماندن از تعرض او، با انجام فعلی مناسب، ‌خضوع و تذلل خود را ابراز می‎نماید، تواضع و خضوع جاهل در برابر عالم، و عالم در برابر اعلم مصادیق همین عبادت و خضوع و تذلل فطری است، و بدین جهت، عقل و فطرت آن را کاری شایسته می‎داند، هر چند فاعل آن از این که این عمل مورد تشویق و رضایت شارع است به کلی غافل باشد. بنابراین، تا آن جا که خضوع و تذلل به خاطر کمالی است که در موجود دیگری وجود دارد، نمی‎توان آن را مذموم و ناروا دانست، بلکه چنین خضوعی عقلاً و شرعاً ‌ممدوح است.

آری خضوع در برابر موجودی دیگر در دو صورت ناروا است:

الف: موجودی که مورد خضوع واقع می‎شود فاقد کمالی است که به خاطر آن در برابر آن خضوع شده است، مانند این که کسی در برابر فردی که فاقد کمال علم است، به گمان این که او عالم است، تواضع نماید، که در این صورت قبح متوجه فعل است نه فاعل، زیرا انگیزه فاعل که او را به انجام این کار فراخوانده پسندیده است، چنان که اگر کسی روز عید فطر با اعتقاد به این که روز آخر ماه رمضان است قصد روزه نماید هر گاه او در مورد اعتقاد خود کوتاهی نکرده و معذور باشد، مورد نکوهش واقع نمی‎شود، هر چند روزه گرفتن در آن روز از نظر شریعت مذموم و حرام است، ولی این نوع خضوع نابجا شرک در عبادت نامیده نمی‎شود.

ب: آن موجود، کمال وجودی مورد نظر را دارا است ولی نه به صورت مستقل و بالذات، چنان که همه‌موجودات عالم ممکن، ‌این گونه‎اند. اکنون،‌ اگر کسی آن کمال وجودی را از خود او دانسته و او را مستقل در آن بداند، هر چند می‎داند که او آفریده خدا است و در بسیاری از کمالات وجودی خود نیز نیازمند او است، لیکن باور او بر این است که برخی از صفات و آثار وجودی به خود او تفویض شده و او در آن قسمت مستقل عمل می‎کند، در این صورت، او را با این اعتقاد و باور عبادت نموده و در برابرش ابراز خضوع و تذلل می‎کند، این نوع خضوع و عبادت نه تنها نابجا و مذموم است، ‌بلکه شرک نیز می‎باشد.

در هر حال، تحلیل علمی مزبور نیز همان مطلبی را نتیجه می‎دهد که از مطالعه آیات قرآن به دست آمد و آن این که حقیقت عبادت دو امر تشکیل یافته است:

یکی عقیده و نیت. و دیگر خضوع و تذلل عملی (قولی یا فعلی).

وهابیان و شرک در عبادت

از مطالب یاد شده روشن شد که دائره شرک در عبادت (مقصود شرک آشکار است نه سایر مراتب شرک) بسیار محدود است و قوام آن به دو چیز است:

یکی از مقوله عمل است، و دیگری از مقوله اعتقاد، یعنی انجام خضوع و تذلل در برابر غیر خداوند به هر کیفیت که باشد با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت او.

ولی وهابیان دائره شرک در عبادت را بسیار وسیع گرفته‎اند، از نظر آنان هر نوع خضوع و تذلل در برابر غیر خدا شرک در عبادت به شمار می‎آید.

آنان، بر این مطلب به دو دسته از آیات قرآن استدلال می‎کنند: یک دسته آیاتی که ناظر به شرک در عبادت از سوی مشرکان عصر رسالت است، در این آیات کارهایی چون دعا، شفاعت خواهی، و عبادت بت‎ها به قصد تقرب به خداوند به عنوان نمونه‎هایی از شرک عبادی آنان به شمار آمده است.

دسته دیگر آیاتی است که بیانگر این مطلب است که مشرکان عصر رسالت نسبت به توحید در خالقیت و ربوبیت اعتراف داشتند، بنابراین، از این نظر موحد بودند نه مشرک.

نتیجه این دو دسته آیات این است که شرک در عبادت ربطی به اعتقاد به ربوبیت و مالکیت معبود ندارد، بلکه انجام کارهایی است که خود عبادت به شمار می‎روند، و چون عبادت مختص خداوند است، انجام آن اعمال برای غیر خدا شرک در عبادت است، این، مهمترین دلیل وهابیان بر مشرک دانستن همه مسلمانان و موحد دانستن خود در مسأله عبادت است. ولی،‌با توجه به آنچه در بحث مربوط به توحید در ربوبیت بیان نمودیم، نادرستی این استدلال روشن است، زیرا مشرکان عصر رسالت بت‎ها و یا سایر آلهه را عبادت می‎کردند و غرض از عبادت خود را تقرب به خدا و شفاعت نمودن آلهه در پیشگاه خدا بیان می‎کردند، چنان که قرآن می‎فرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ».[۱۲]

[۱] . نحل/ ۳۶.

[۲] . بقره/ ۲۱.

[۳] . انبیاء/ ۱۰۲.

[۴] . انعام/ ۱۰۲.

[۵] . هود/ ۱۲۳.

[۶] . مائده/ ۷۶.

[۷] . یونس/ ۱۸.

[۸] . نحل/ ۷۳.

[۹] . عنکبوت/ ۱۷.

[۱۰] . «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِ‏آدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی»، بقره/ ۳۴.

[۱۱] . «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»، یوسف/۱۰۰.

[۱۲] . یونس/ ۱۸.