دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
فرعی بن بست است, لطفا مستقیم بروید
میگویند در جنگ جمل، یکی از اصحاب امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ از ایشان درباره «جناح حق» میپرسد! فارغ از اینکه چنین پرسشگری در نگاه نخست به نظر مورد توبیخ و سرزنش از جهت وقت ناشناسی است، اما کمی دقت ما را به این نکته رهنمون میسازد که تردید بسیار عجیبی سراپای وجود او را فراگرفته بوده است؛ تردیدی که آنقدر شعلهور شده که حتی وقتشناسی عادی هر مردی را از یاد او برده است!
● تردید در شناخت جناح حق!
تردید در پیروی از حق، آن هم در نبردی که یک سوی آن پسر عم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ همسر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ عالمترین مسلمانان، پیشگام در اسلام و خلیفه مسلمین امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ شمشیر می زند و در سوی مقابل، ام المؤمنین عایشه و زبیر سیفالاسلام و طلحه فداکار و با سابقه ایستادهاند.
پرسش برخاسته از این تردید، از آن دست پرسشهایی نیست که در صف بایستد تا وقتی که نوبتش شد، آن گاه هم با کوبیدن کوبه و رعایت تشریفات وارد شود! چنین تردیدی آتش به جان مردد میاندازد، صبر را به تبعیدگاه فراموشی میسپارد و گستاخانه وارد پرسیدن میشود.
برای همین است که امیرالمؤمنین ـ علیه السلامـ پرسش مرد مردد را بیپاسخ نمیگذارد.
آنچه بیش از پرسش مرد جالب توجه است، پاسخ امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ است. شاید انتظار این باشد که نگاهی همراه با غضب و برآورده نشدن توقع، جواب را همراهی کند و پاسخ هم این باشد که: تو مگر نمیدانی من کیستم؟ نخستین مسلمان، برادر و داماد و وصی و خلیفه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ قهرمان لیله المبیت، علمدار خیبر و ... و برای همین است که من بر حقم!
اما این گونه نیست. امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ مرد مردد سؤالمند را به شناخت حق میخواند تا از آن به شناخت اصحاب برسد.
«انک لملبوس علیک، ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال. اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله»؛ امر بر تو مشتبه شده است! حق و باطل به شخصیت و قدر افراد شناخته نمیشود؛ حق و باطل را بشناس، اهلش شناخته میشوند.
باید حق را شناخت و افراد را فارغ از بزرگی و کوچکی نقش و قدر و شخصیتشان با آن سنجید و سپس دست به انتخاب و گزینش زد. نه اینکه با نگاه به افراد و اصحاب، حق را از آنها شناخت و بعد با شمشیر زدن در رکاب آنها، خود را سرباز حق دانست و حق مدار.
مبنای امیرالمؤمنین (ع) فوقالعاده ارزشمند و راهگشاست و راهکار بسیاری از پیچیدگیها در پیروی از صفوف و دستهبندیهاست.آنچه باید معیار انتخاب همگروهی باشد، حق است، نه اینکه معیار انتخاب جناح حق، کیستی همگروه باشد.
بدیهی است این نوشته به معنای پیروی نکردن و همراهی نکردن حقشناسان نیست، اما این همراهی را ـ به رغم احتمال گام برداشتن در راه درست ـ اگر خالی از شناخت باشد، نادرست میداند؛ یعنی چنین تقسیم کاری را که که در آن شناخت حق و پیروی از آن به عهده برخی و تنها و تنها دنبالهروی به عهده برخی دیگر باشد، نه تنها نمیپذیرد که تقسیم نقش استثمارگری و حماقت میداند.
چه این که بنا بر مبنای امیرالمؤمنین (ع) حتی برای یافتن آدمی که دمخور حق بوده باشد و حق مدار ـ حتی به عنوان مرشد و استاد و مراد و جلودار ـ لازم است حق شناخته شود، تا به دنبال آن، رابطه آن کاندیدای جلوداری و همراهی با حق روشن شود و پس از گذراندن این مرحله است که نوبت به انتخاب میرسد و ... (پیشگام) در مورد همگام.
چنین مبنایی برای طی هر طریقی اعتبار دارد. چه تربیت، چه آموزش، چه سیاست و چه هر چه و در هر کدام از این راهها هم بارها و بارها و در طبقات و مراحل گوناگون، مدخلیت خود را به رخ میکشد.
شاید مثال خوبش مطابق با وضع کنونی کشور، مسئله انتخابات باشد. این مبنا در مراحل گوناگونی چون ائتلاف، ارایه لیست، انتخاب سرلیست، پذیرش لیست و سرلیست بودن و رأی به فرد و گروه، جاری و ساری است.
متأسفانه و روی برخی غفلتهای ما و هشیاری دیگران در عرصه سیاست، حق به اصحابش شناخته میشود و معیار تحرکات و دستهبندیها و ... قرار میگیرد؛ یعنی آنچه معیار گزینش جناح و گروه حق است، اشخاصند.
برای همین است که شاهد گروهها و جناحها و احزاب شخصمحور و یا اشخاصمحور هستیم و در مرحلهای تأسفبرانگیزتر، نظارهگر گروههایی که اعتبارشان را وامدار اعتبار شخصی افرادند و در مرحلهای به مراتب اسفناکتر از آن ـ که مزاج انسان را برای خوردن حلوای حزبگرایی آماده میکند ـ شاهد گروههایی هستیم که برای به دست آوردن موقعیت، خود را منتسب به اشخاص و اصحاب میدانند، چه بسا بدون همکاری و حضور آنها.
یقینا در چنین فضایی، ارایه لیستها و ائتلافها نیز بر پایه همان سلیقه تشکیل صاحبان لیست و ائتلاف (احزاب اصحابمحور و نه حقمحور) صورت میپذیرد و روشن است که در این هیاهوی غالب و ناردست، رأی به لیستها توصیه نمیشود.
اگر قرار باشد با شناخت حق، اصحابش شناخته شوند، سپردن مسئولیت تطبیق حق با افراد ـ برای جمع کردن افراد و اصحاب حق ـ به عدهای که خود معیار گردهماییشان اصحاب است و نه حق، تفویض عاقلانهای به نظر نمیرسد!
هرچند این فرض، کمی دور از ذهن و سختگیرانه به نظر میرسد، اما باید دید اگر هیچ حزب و گروهی در کار نبود، چگونه و به چه کسی و بنا بر چه معیاری باید رأی میدادیم؟ و یا اگر کاندیدا بودیم، با چه کسی باید ائتلاف میکردیم و همگروه و سرگروه چه کسانی باید میشدیم؟
این که میگویم سختگیرانه از این جهت است که به علت مبنای نادرست در تشکیل چنین تشکلهایی، در این حوزه (ارایه لیست) آنها را ناتوان و در نتیجه کالعدم دانسته است! در چنین شرایطی که ما قهرا وارث آن هستیم، راهکار منطقی برای فرار از جو نادرست غالب، برگزیدن راه سخت و دشوار شناخت حق و تطبیق با افراد است (فارغ از اینکه در کدام لیست و گروهند).
بله راه سخت و دشوار، اما نه غیر ممکن و نه ناپیمودنی.
شاید اینگونه به ذهن بیاید که چنین نوشتهای بدون ارایه معیارهای حق، ناقص است، اما توجهتان را به این نکته جلب میکنم که پذیرفتن معیارهای شخصی نگارنده برای شمایی که او را با حق نسنجیدهاید، در تناقض است با آنچه نوشته شد.
مصطفی زادنیک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست