سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

احمد کسروی


احمد کسروی

آشنایی اولیه من با آثار احمد کسروی با کتاب «تاریخ مشروطه ی ایران» آغاز شد به گُمانم اغلب همنسلان من نیز, یعنی آنانی که اندکی پیش یا پس از کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ زاده شده و دلمشغولی ها و دغدغه های مشابهی داشته اند, از طریق این کتاب با کسروی و شخصیت او آشنا شده اند

انتشار مجلد چهارم کتاب «پژوهشگران معاصر ایران»(۱) برای من فرصتی فراهم آورد تا پس از سال‌‌ها، بار دیگر خود را با زندگی و آثار احمد کسروی مشغول دارم. این مجموعه‌ی ده جلدی را هوشنگ اتحاد تألیف و تدوین نموده و مؤسسه انتشاراتی «فرهنگ معاصر» تاکنون پنج جلد از آن را منتشر کرده است. نویسنده در تلاشی چند ساله، با بهره‌گیری از منابع معتبر و با مراجعه‌ی مستقیم به‌آثار پژوهشگران معاصر ایران و گفتگو با خانواده و نزدیکان و دوستان آنان و کسب اطلاعات تازه و سودمند از این طریق و نیز با جمع‌آوری و تنظیم آراء صاحبنظران، کوشیده است با زبانی شیرین و بی‌پیرایه به‌معرفی شخصیت و شرح احوال و افکار و بررسی آثار اندیشمندان و پژوهشگران صد ساله‌ی اخیر بپردازد؛ و به‌راستی که در این کار موفق شده و مجموعه‌‌‌ای خواندنی و ماندنی در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است. در این مجموعه به‌تفصیل به‌زندگی و آثار و افکار محققان و نویسندگانی چون محمد قزوینی، محمد علی فروغی، سید حسن تقی زاده، علی اکبر دهخدا، ابراهیم پورداود، محمد تقی بهار، قاسم غنی، احمد کسروی، سلیمان حییم ،علی دشتی، بدیع الزمان فروزانفر، مجتبی مینوی، صادق هدایت، غلام‌حسین صدیقی، ذبیح‌الله صفا، غلام‌حسین مصاحب، پرویز ناتل خانلری، محمد معین، عبدالحسین زرین‌کوب، محمد جعفر محجوب، احمد تفضلی و ... پرداخته شده است. افزون بر این، نویسنده در بخش یادداشت‌‌های کتاب اطلاعات و آگاهی‌‌های سودمند بسیاری نیز درباره‌ی شخصیت‌‌های نامدار جهان که به‌مناسبتی در این کتاب از ایشان نامی به‌میان آمده، گرد آورده است که به‌ارزش و گیرایی این اثر ‌‌می‌افزاید و خواننده را، حداقل برای درک بهتر مضامین این کتاب، از مراجعه به‌دانشنامه‌‌ها و دایرهٔ المعارف‌‌ها بی نیاز ‌‌می‌کند.

باری، مطالعه‌ی این کتاب بهانه‌ای به‌دست من داد تا مجموعه یادداشتهایی را که درباره‌ی احمد کسروی گرد آورده بودم، تکمیل و تنظیم و به‌صورت گفتار حاضر آماده‌ی انتشار کنم.(۲) در اینجا از فرصت استفاده ‌‌می‌کنم و مطالعه‌ی مجلدات «پژوهشگران معاصر ایران» را به‌همه علاقه‌مندان، به‌ویژه دانش‌پژوهان، دانشجویان و خاصه نسل جوان میهنم، توصیه ‌‌می‌کنم

آشنایی اولیه من با آثار احمد کسروی با کتاب «تاریخ مشروطه‌ی ایران» آغاز شد. به‌گُمانم اغلب همنسلان من نیز، یعنی آنانی که اندکی پیش یا پس از کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ زاده شده و دلمشغولی‌‌ها و دغدغه‌‌های مشابهی داشته اند، از طریق این کتاب با کسروی و شخصیت او آشنا شده اند. ما وقتی به‌خود آمدیم شاهد وقوع رویدادی بودیم که بعدها «۱۵ خرداد ۴۲» نام گرفت. در جستجوی ریشه‌‌های پیدایش این حادثه بود که به‌برآمدن «نهضت ملی شدن صنعت نفت» و دوران حساس زمامداری دکتر محمد مصدق و کودتایی که سرانجام دولت او و سرنوشت چند دهه از تاریخ معاصر ایران را رقم زد رسیدیم. علت‌‌ها را که پیگیری کردیم، از راه کودتای ۱۲۹۹ و خلع قاجار، سر از جنبش مشروطه خواهی و تاریخ پرماجرای آن درآوردیم. به‌منظور درک چرایی و چگونگی پیدایش این جنبش و دریافت انگیزه پیشگامان و پیروان آن بود که به‌کتاب «تاریخ مشروطه‌‌ی ایران» پناه بردیم تا از زبان کسروی، که خود از آغاز گواه رویدادهای آن دوران بود، با مجاهدت‌‌های پدرانمان در راه برقراری حاکمیت مشروط به‌قانون آشنا شویم و به‌آنچه در آغاز قرن بیستم میلادی بر مملکت و ملّت ما گذشت پی بریم. بگذریم که سالها بعد، با وقوع انقلاب بهمن ۵۷ و مشاهده‌‌ی وقایع و پیامدهای ناشی از آن، دگربار به‌سراغ این کتاب رفتیم تا گذشته را چراغ راه آینده گردانیم؛ و عجب نیست که در آینده‌‌‌ای نه چندان دور، شاید در صدمین سالگرد جنبش مشروطه‌‌ی ایران، سیر حوادث چنان شود که باز نامخته از گذشت روزگار و ناموزده ز هیچ آموزگار، ناگزیر باشیم این کتاب را بازخوانی کنیم.

به‌هر حال، کسی که کتاب «تاریخ مشروطه‌‌ی ایران» را با دقت بخواند، از همان صفحات اول، حضور شخصیتِ بارز نویسنده‌‌ی آن را احساس ‌‌می‌کند. البته این امر نه به‌این اثر کسروی محدود ‌‌می‌شود و نه تنها به‌خاطر نثر خاص و سبک تازه وی در نگارش این کتاب است، که به‌گفته محمد علی سپانلو، گویی با سرگذشت مشروطه ملازمت دارد؛ بلکه شیوه‌‌ی نگرش کسروی به‌رویدادها و روش داوری او درباره‌‌ی شخصیت‌‌های جنبش مشروطه خواهی در ایران است که حضور او را برای خواننده‌‌ی کتاب «تاریخ مشروطه‌‌ی ایران» محسوس ‌‌می‌کند. کسروی خود بر این باور بود که یکی از هدف‌‌های تاریخ نگار باید این باشد که نیکان و بدان را بشناسد و ارج نیکان را به‌دیده گیرد. به‌اعتقاد او، تاریخ نگار باید پرده از چهره‌‌ی واقعیت به‌کنار زند و فریب گزافه گویی‌‌های حکمرانان و حاکمان را نخورد و از راه سنجش پیشامدها، و به‌نیروی داوری، رازهای نهانی را دریابد. چون مِلاک‌‌هایی هست که تاریخ نگار درباره‌‌ی اسناد گذشته به‌دیده ‌‌می‌گیرد و از روی آن داوری ‌‌می‌کند. از این رو، تاریخ نویس باید در تاریخِ بنیادِ پیشامدها درنگ کند و رشته‌‌ی پیوند آنها را پی گیرد.

شاید بی فایده نباشد که در اینجا، در مقام قیاس ، نکته نظرات یکی دیگر از تاریخ نگاران سرشناس معاصر ایران را، هم درباره‌‌ی تاریخ مشروطه‌‌ی کسروی و هم کلاً درباره‌‌ی روش تاریخ نگاری، بازگو کنم. فریدون آدمیت به‌نسل تاریخ نگاران پس از کسروی تعلق دارد؛ گر چه روش او در تاریخ نگاری با همنسلانش تفاوت بسیار دارد. جالب آنکه کسروی در کتاب «در راه سیاست»، آنجا که از جایگاه امیر کبیر سخن به‌میان ‌‌می‌آورد، اشاره‌‌‌ای کوتاه نیز به‌کتاب «امیر کبیر و ایران» آدمیت دارد؛ ظاهراً به‌چاپ اول این کتاب که در سه جلد در سالهای ۲۴- ۱۳۲۳ منتشر شد و ‌‌می‌نویسد: «میرزا تقی خان ما نامش را شنیده ولی نیک نشناخته بودیم تا پارسال یکی از جوانان کتابی نوشت که او را با کارها و آرزوهایش به‌ما شناسانید».(۳)

فریدون آدمیت با آنکه مهم ترین آثار تحقیقی کسروی را دو کتابِ «آذری یا زبان باستان آذربایجان» و «شهریاران گمنام» ‌‌می‌داند و تبع نو و بکر علمی آنها را ‌‌می‌ستاید، «تاریخ مشروطه‌‌ی ایران» را نیز از نظر ثبت وقایع عمومی بر روی هم سودمند ‌‌می‌خواند که البته با توجه به‌اسناد داخلی و خارجی و نوشته‌‌های فراوانی که در طول این سالها از آرشیوهای خصوصی به‌دست آمده است، آن را نیازمند تجدید نظر ‌‌می‌داند. آدمیت در کتاب «امیر کبیر و ایران»، در بخش «داستان باب»، از رساله‌‌ی «بهائیگری» کسروی نیز بهره ‌‌می‌گیرد و اشاره ‌‌می‌کند که «تا اندازه‌‌‌ای که ما سراغ داریم بهترین بررسی عمومی تاریخی که به‌زبان فارسی منتشر شده، رساله‌‌ی «بهائیگری» نگارش احمد کسروی است».(۴) در پیشگفتار معروف ترین و شاید مهم ترین اثر خود، یعنی کتاب «امیر کبیر و ایران» درباره‌‌ی روش خود در تحقیق تاریخ سیاسی ایران و تحلیل شخصیت امیر کبیر ‌‌می‌نویسد: «روش من تحلیلی و انتقادی است. در واقعه یابی نهایت تقید را دارم که هر قضیه‌‌ی تاریخی را تا اندازه‌‌‌ای مقدور بوده است همه جانبه عرضه بدارم؛ حقیقتی را پوشیده نداشتم، از آنکه کتمان حقیقت تاریخ عین تحریف تاریخ است. و مورخی که حقیقتی را دانسته باشد و نگوید یا ناتمام بگوید، راست گفتار نیست؛ مسئولیت او چندان کمتر از آن نیست که دروغزنی پیشه کرده باشد».(۵)

با این همه شاید این سخن آندره موروا – حداقل در مورد بررسی زندگی شخصیت‌‌ها – خالی از ظرافت علمی نباشد، آنجا که ‌‌می‌نویسد: «برای روشن و هویدا شدن شخصیت اشخاص در انظار، ناچار باید مقداری از وقایع را بررسی کرد و بعضی از حوادث را اجباراً در تاریکی گذاشت تا از خلال آنها خصوصیات وجودِ شخص مورد نظر نمایان گردد؛ ولی، البته، در این عمل نباید هیچ واقعه‌‌‌ای را دور از حقیقت بیان کرد».

باری، کسروی در پیشگفتار «تاریخ مشروطه‌‌ی ایران» ‌‌می‌نویسد: «شیوه‌‌ی مردم سست اندیشه است که همیشه در چنین داستانی کسان توانگر و بنام و باشکوه را به‌دیده گیرند و کارهای بزرگ را بنام آنان خوانند، دیگران را که کنندگان آن کارها بوده اند از یاد برند. این شیوه در ایران رواج بسیار ‌‌می‌دارد، و در همین داستان مشروطه نمونه‌‌های بسیاری از آن پدید آمد... در جنبش مشروطه دو دسته پا در میان داشته اند: یکی وزیران و درباریان و مردان برجسته و بنام، و دیگری بازاریان و کسان گمنام و بیشکوه. آن دسته کمتر یکی درستی نمودند و این دسته کمتر یکی نادرستی نشان دادند. هر چه هست کارها را این دسته گمنام و بیشکوه پیش بردند و تاریخ باید بنام ایشان نوشته شود».(۶)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.