یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

زمان چیست


زمان چیست

در این مقاله سعی شده است بطور بسیار فشرده گزیده ای از آراء گوناگونی كه در خصوص چیستی زمان در طول تاریخ مدون فلسفه ارائه شده است, مرور شود و با توجه به نتایج اخذ شده از نظریه های جدید فیزیكی, میزان معرفت ما به طبیعت زمان تا حدودی روشن گردد

مساله چیستی زمان از زیباترین و درعین حال بغرنج‏ترین مسائل فلسفی به شمار می‏رود. از دیرباز فلاسفه برای شكافتن این مبحث از طبیعیات مدد می‏جستند و در حال حاضر نیز بدون استمداد از یافته‏های علم فیزیك امكان بحث جدی در این زمینه وجود ندارد. در این مقاله سعی شده است‏بطور بسیار فشرده گزیده‏ای از آراء گوناگونی كه در خصوص چیستی زمان در طول تاریخ مدون فلسفه ارائه شده است، مرور شود و با توجه به نتایج اخذ شده از نظریه‏های جدید فیزیكی، میزان معرفت ما به طبیعت زمان تا حدودی روشن گردد.همه ما در خلال تجربیات زندگی روزمره خود با سؤالاتی در خصوص زمان مواجه شده‏ایم، مانند اینكه: گذشته ما به كجا رفته است و آینده ما چگونه خواهد بود؟ پدیده‏های پیش‏پا افتاده‏ای مانند یادآوری آنچه كه اصطلاحا گفته می‏شود به گذشته تعلق دارد، یا خواب دیدن رویدادهایی كه در آینده اتفاق می‏افتند، هر انسانی را با این سؤال سهل و ممتنع رو در رو می‏سازد كه گذشته، حال و آینده چه نسبتی با یكدیگر دارند و اساسا نسبت وقایع با زمان چگونه نسبتی است؟ این گونه پرسشها، هر چند با اختلافاتی در صورت بندی آنها و مراتبی از سادگی و پیچیدگی، تقریبا برای هر كسی مطرح شده است. حاصل این اندیشه ورزیها در باب زمان به صورت اسطوره‏ها، داستانها و باورهای مردمی گوناگون در فرهنگهای مختلف بشری ظاهر شده است. اساطیر یونانی، اعتقادات دینی ایرانیان باستان، قصه‏ها و مثل‏ها و افسانه‏های اقوام مختلف، همگی حكایت از تاثیر فراوان اندیشه زمان در ابعاد فكری و فرهنگی انسانها دارند. حتی كمتر رؤیای كودكانه‏ای را می‏توان یافت كه كاملا فارغ از تفنن‏های زمانی باشد. از آن جا كه به نظر می‏رسد پدیده‏هایی مانند: خواب دیدن یا یادآوری رویدادهای گذشته و نیز درك گونه‏گونی و تغییرات ظاهری جهان اطراف، از آغاز خلقت آدمی همزاد وی بوده است، این ادعا گزافه نخواهد بود كه: پرسش از زمان و مسائل پیرامون آن، به عنوان موضوعاتی كه بلافاصله از تحلیل این پدیده‏ها رخ می‏نمایند، از ابتدای پیدایش اندیشه بشر، در تفكر وی جای گرفته است. اگر تفكر فلسفی را كوششی ناب برای پی بردن به حقایق جهان آفرینش بدانیم، بی‏گمان تفكر در باب زمان از اصیل‏ترین انواع تفكر فلسفی خواهد بود. جای بسی شگفتی است كه پرسشی این چنین كهن و دیرینه، اكنون نیز مانند یك سؤال بدیع و تازه در اذهان مردم جلوه‏گری می‏كند.علوم تجربی به میدان داری دانش فیزیك به عنوان اخلاف حكمت طبیعی، توصیف و تفسیر پدیده‏های جهان را به عهده گرفته‏اند. توصیفاتی كه فیزیك در خصوص جهان ارائه می‏نماید بر اساس مفاهیم و عواملی نظیر زمان، مكان و جرم بنا شده‏اند. این عوامل به صورت موجوداتی ریاضی، بدون این كه از چند و چون آنها چندان سخنی به میان آید، در روابط ریاضی فیزیك وارد می‏شوند. به این ترتیب فیزیك، پدیده‏ها را با دقت ریاضی وصف می‏كند و در عین حال این توصیفات به جهت ابهام مفاهیم اساسی‏شان به كلی مبهم می‏باشند. رفع ابهام از این مفاهیم - و از جمله مفهوم زمان - باید در حوزه‏ای خارج از حوزه فیزیك، یعنی در عرصه فلسفه علم صورت پذیرد. در این مختصر نگارنده می‏كوشد از یك سو مباحثی را كه در خصوص چیستی زمان طرح شده‏اند، در حد امكان، در تاریخ فلسفه ردیابی كند و مهمترین نكاتی را كه در این باره می‏یابد، دسته‏بندی نموده و با روالی منطقی ارائه نماید، و از سوی دیگر به بررسی تغییر نگرش انسان به مساله زمان در سایه كشفیات جدید علم فیزیك و تبیین باورهای نوین ناشی از این كشفیات بپردازد.

فلاسفه یونان باستان

بحث از زمان به صورت مستقل برای فلاسفه یونان باستان مطرح نبوده است. پی بردن به چگونگی تشكیل جهان و شناسایی عناصر اولیه تشكیل دهنده آن و نیز واحد یا كثیر بودن پدیده‏ها و واقعیات موجود در عالم و امكان حركت‏یا سكون این پدیده‏ها موضوعات اساسی‏ای بودند كه ذهن متفكران یونان باستان را به خود مشغول می‏كردند. مفهوم زمان به تبع سخن گفتن درباره چنین مسائلی مورد اشاره واقع شده است.فره‏كودس (۶۰۰ ق.م) معتقد بوده است كه سه وجود یا سه ذات ازلی وجود دارد: «كرونوس‏» یا مبدا زمان، «زئوس‏» یا مبدا زندگی و «ختومیه‏» یا الهه زمین. سه عنصر آتش و دم هوا و آب از كرونوس پدید آمده و از آنها نسلهای متعدد خدایان پیدا شده است (۲) . همچنین بر اساس اسطوره‏های یونانی، اورانوس خدای آسمان و گایا خدای زمین وصلت كردند و فرزندانی از جمله كرونوس به دنیا آوردند. كرونوس اورانوس را قطعه قطعه ساخت و از ترس چنین سرنوشتی برای خود فرزندانش را می‏خورد. ریه همسر كرونوس هنگامی كه زئوس را در شكم داشت از وی گریخت و در غاری زئوس را به دنیا آورد و به دست دایه‏ای سپرد.هنگامی كه زئوس بزرگ شد با كرونوس جنگید و او را در بند كرد و برای همیشه در تارتاروس واقع در اعماق زمین محبوس ساخت و خود خدای خدایان شد. (۳) هراكلیت (۵۰۰ ق.م) اعتقاد داشت كه ماده به طور دائم متحرك به حركت مكانی است. او ماده را موجودی زنده تلقی می‏كرد. بر اساس نظر وی ثباتی كه در اشیاء می‏بینیم نمودی بیش نیست. در حقیقت هر شیی‏ء در حال تغییر و تبدل است و اگر این تغییر و تبدل سبب نابودی شی‏ء نمی‏شود، به این جهت است كه نقصانی كه به علت جدا شدن اجزاء مادی از آن به آن روی می‏آورد، از طریق افزوده شدن دائم اجزاء تازه جبران می‏شود. تمثیلی كه او برای نمایان ساختن این امر برمی‏گزیند تمثیل رودخانه است: «ما نمی‏توانیم دوبار در یك رودخانه فرو برویم زیرا آب رودخانه هر دم آبی تازه است.» (۴) آراء پارمنیدس معاصر جوان‏تر هراكلیت، در تعارض با آراء وی قرار داشت. بنابر فلسفه پارمنیدس، وجود همواره بوده و هست و خواهد بود. تغیر و صیرورت در وجود راه ندارد. اگر چیزی بوجود آید، یا باید از وجود پدید آمده باشد یا از لاوجود. در صورت اول تحصیل حاصل است و در حالت دوم امری ناممكن، زیرا لاوجود نمی‏تواند هستی بخش و منشا وجود شود. بنابراین وجود هرگز به وجود نمی‏آید و از بین نمی‏رود، تغیر و حركت و شدن غیرممكن‏اند. وی وجود را مادی و از نظر مكانی متناهی در نظر می‏گیرد، لیكن این وجود از نظر زمانی نامتناهی است، ابتدا و انتهایی ندارد. پارمنیدس برای نخستین بار به تمایز میان عقل و حس تاكید ورزید، گرچه این تمایز قبل از وی نیز تا حدودی شناخته شده بود. تغیر و حركت پدیدارهایی هستند كه بر حس نمودار می‏شوند. حس به ما می‏گوید كه تغیر هست لیكن حقیقت را نه در حس بلكه در عقل و فكر باید جستجو كرد. به این ترتیب وی تغیر و صیرورت را توهم می‏داند. (۵) از اظهارات پارمنیدس چنین برمی‏آید كه گویی او حتی در جریان زمان نیز تردید دارد. آن جا كه هیچ امری در زمان روی نمی‏دهد و واقعیت هر رویداد زمانی نفی می‏شود و حركت و صیرورت صرفا توهمی بیش نیست دیگر مفهوم زمان چه معنایی می‏تواند داشته باشد؟ نظریات پارمنیدس به جهت ناسازگاری آشكار آنها با دریافتهای حسی، سراسر یونان را در موجی از خنده و استهزاء فرو برده بود. این موج تمسخر زنون شاگرد جوان پارمنیدس را برانگیخت تا با طرح احتجاجهای هوشمندانه خود نشان دهد كه نه تنها نظریه پارمنیدس مضحك نیست، بلكه اعتقاد به كثرت و حركت منجر به تناقضات خنده آوری می‏شود. یكی از مشهورترین شبهات زنون، شبهه آخیل و لاك پشت است. میان آخیل - پهلوان اسطوره‏ای یونان و نمونه سرعت در دوندگی - و لاك پشت مسابقه دویدن بر قرار می‏شود. فرض می‏كنیم كه آخیل مقداری دیرتر از لاك پشت و هنگامی كه وی یك متر راه را طی كرده است دویدن را آغاز می‏كند و سرعتش ده برابر سرعت لاك پشت است. وقتی كه آخیل این فاصله را طی می‏كند، لاك پشت‏یك دسی متر پیش رفته است. در مدت زمانی كه آخیل این دسی متر را می‏پیماید، لاك پشت‏باز یك سانتیمتر پیش‏تر می‏رود، و در مدتی كه آخیل به پایان این سانتی متر می‏رسد، لاك پشت‏باز یك میلیمتر پیش‏تر رفته است و به همین قیاس تا لایتناهی، می‏بینیم كه آن دو دائم به هم نزدیك می‏شوند ولی فاصله بسیار كوتاهی كه آن دو را از هم جدا می‏كند، هرگز صفر نمی‏شود. پس نتیجه این است كه آخیل هرگز به لاك پشت نخواهد رسید. برای حل این شبهه زنون به ترفتدی ریاضی متوسل می‏شویم. ملاحظه می‏كنیم هر بار لاك پشت‏به ترتیب به میزان یك دهم و یك صدم و یك هزارم و... از آخیل پیشی می‏گیرد. مجموع این مقادیر سری همگرای زیر را تشكیل می‏دهد: ... + ۱۰۰۰۰/۱ + ۱۰۰۰/۱ + ۱۰۰/۱ + ۱۰/۱ می‏دانیم كه مجموعه فوق بیش از ۱۹ نیست. راه حل كلی مساله فوق را به این صورت بیان می‏كنیم: اگر نسبت دو سرعت‏به یكدیگر مانند نسبت ۱ به n باشد، مجموعه فواصلی كه لاك پشت از آخیل پیشی می‏گیرد در سری نا متناهی زیر نهفته است: ۴ n /۱+۳ n /۲+۲ n /۱+ n /۱ لیكن حد این سری ۱- n /۱ می‏باشد، كه مقداری است متناهی. یك مقدار ممكن است‏بطور نامتناهی تقسیم‏پذیر باشد، ولی این امر سبب نمی‏شود كه آن مقدار متناهی نباشد. قسمت پذیری نامتناهی و مقدار نامتناهی دو مفهوم كاملا متفاوتند، هر چند به آسانی با یكدیگر مشتبه می‏گردند. آخیل این مقدار متناهی را در زمانی متناهی طی كرده و نهایتا از لاك پشت پیشی می‏گیرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 8 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.