یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

تولد ابریشم


تولد ابریشم

زندگی انسان و به تصویر كشیدن آن است كه اگر صرفاً به همین یك فاكتور اكتفا كنیم نمایش «مرگ ابریشم» یك پرفورمنس آرت است ولاغیر

اساساً اصطلاح «performanc» (اجرا) در حوزه وسیعی از تئاتر امروز ما رخنه كرده است. ما با آثاری مواجه می‌شویم كه صرفاً پرفورمنس است، اما آنچه كه در مقابل دیدگان مخاطب شكل می‌گیرد ملغمه‌ای از پریشانی افكار یك گروه جوان و نابلد است. اما بعضاً با آثاری مواجه می‌شویم كه بدون هیچ‌گونه ادعایی اثری پرفورمنس را ارائه می‌دهند كه بعضاً چون صرفاً از دیدگاه مخاطبان خاص غیر قابل فهم است، مبنی بر این است كه این اثر فقط می‌تواند جزء كلكسیون شخصی كارگردان باشد! حداقل فاكتوری در ذات هر پورفورمنس آرت نهفته است؛ زندگی انسان و به تصویر كشیدن آن است كه اگر صرفاً به همین یك فاكتور اكتفا كنیم نمایش «مرگ ابریشم» یك پرفورمنس آرت است ولاغیر.

پرفورمنس نام یك شكل اجرایی تئاتر است؛ در حالی كه اصلاً تئاتر نیست! یعنی ما در آن با گستره زبان و ادبیات و ... مواجه نمی‌شویم، بلكه به ذات محتوای هنر، می‌پردازیم. پرفورمنس همان اجرا است؛ یعنی صرفاً اجرا با تمام امكانات وسیع صحنه‌ای اعم از ژست، نور، ویدئو، صدا و ... كه تركیب اینها مجموعه‌ای از تصاویر زیبا را در كنار هم می‌چیند و ذات انسان امروزین را برای مخاطب خود به تصویر می‌كشد. صرفاً پرفورمنس درام نیست، فقط و فقط اجرا است. نمایش مرگ ابریشم هم صرفاً اجرا است. اجرایی كه بیشتر مبتنی بر توانایی اجرایی بدن بازیگر است. در این اجرا «عاطفه تهرانی» تلاش می‌كند به مدد فرورفتن در خود، فعالیتها و اعمال و رفتار انسان را در یك مثلث طراحی ‌كند. اینجاست كه انتظار تأویل از مخاطب و نه تفسیر، معنی تحلیل و ... را باید داشت؛ همان‌طور كه از پرفورمنس آرت انتظار می‌رود. در مرگ ابریشم عناصری از هنرهای تصویری، شنیداری، اجرایی،‌ فرهنگ عامه و زندگی روزمره را با یكدیگر تركیب می‌كنند تا آن را به وسیله بدن هنرمند، كه صرفاً یك ابزار هنری است و ذهن وی كه دارای ساختار ایدئولوژیك است، ارائه دهد و این در حالی است كه پسیانی تلاش آن را دارد كه اثر را به هنر مفهومی كه هستی آن فقط در ذهن اجراكننده است، نزدیك كند و همین امر صرفاً از دید بعضی مخاطبان! غیر قابل فهم و بی‌ارزش است در حالی كه «هنر مفهومی» در ذات خود فقط در ذهن گروه اجراكننده قابل شناسایی است.آتیلا پسیانی در اجرای مرگ ابریشم به ایده اجرایش فكر می‌كند و منابع خود را ایده‌ها‌، موضوعها، (كه صرفاً انسان پیرامون جهان امروز است)، موقعیتها و مفاهیم نگاه می‌كند و بعد افقهای دیگری را طراحی می‌كند تا شكل اجرا شكلی پیشامتنی، فرامتنی و بینامتنی پیدا كند. ذكر این مطلب صرفاً برای نشان دادن ارتباط هنر مفهومی و موضوعی است كه اندیشه‌های انسانهای قرن بیستم را در دنیای گذشته خود (آركائیك) و اعصار گذشته و هنر را به هم پیوند می‌دهد. نوعی تأثیرگذاری دوطرفه است كه اجرا كننده، در بخش خودكار آن است كه كنش را پیش می‌برد. بدون او نه كنشی وجود دارد و نه پرفورمنسی. بدون عنوان اصلی‌ترین منبع تولید نشانه‌ پویا، متحرك شكل‌پذیر و منعطف است.

ما در این اثر با سه رنگ سفید، قرمز و سیاه مواجه هستیم. سفیدی از پاكی می‌گوید و بدن بازیگر پاكی یك انسان را نشان می‌دهد. همان كه در بدو تولد انسان پاك است و جهان در دیدگاهش سفید است. قرمز رنگ دوم و اپیزود دوم است كه سرزمین عشق را می‌طلبد و نهایتاً رنگ سیاه كه فرجام و پایان انسان است. اما آنچه كه این سه اپیزود را به هم متصل می‌كند نه در ساحت روی نمایش، بلكه در فرامتنی اثر، مرگ است. یعنی انسان با این مرگ از این جهان هستی دوباره متولد می‌شود. این استفاده از پیله ابریشم است. كرم ابریشم در واقع با تنیدن تار به دور خود همانند پارچه سفید به شكل مربع در محیط بازی بازیگر سرزمین نیستی مرگ را تجربه می‌كند چرا كه دنیای خاكی پاسخگوی نیازهای او نیست. او برای یافتن جهانی آرمانی‌تر مرگ را انتخاب می‌كند و این‌گونه است كه دوباره متولد می‌شود و تولد ابریشم رخ می‌دهد. انسان امروزین هم در دنیای آركائیك (مثلث‌گونه خود) انبوهی از سؤالهای بی‌پاسخ را درون خود تنیده است و زمانی این تارها پاره می‌گردد كه انسان پلی را برای ارتباط به سرزمین ناشناخته خود پیدا می‌كند كه آن مرگ است.

«مرگ ابریشم» نمایشی است كه از پیرامون انسان و اتفاقات روزگار می‌گوید و تلاش دارد تصویری مبهم از زندگی انسان را نشان دهد. نمایش سرشار از لحظه‌های تكان‌دهنده است. لحظه‌های این نمایش خشن است، خشونتی كه از برآیند زندگی انسان حاصل می‌شود. ما با زندگی آرامی روبه‌رو نیستیم و این لایه‌های زیرین این اجرا است كه انسان را با سایه خود (تصویر زن روی دیوار در انتهای صحنه به وسیله (ویدئوپروجكشن) نشان از نوعی خشونت است كه گریبانگیر انسان است و همیشه سؤال دارد، سؤال دارد و سؤال دارد! آیا جواب سؤال خود را پیدا می‌كند؟!

نیما دهقان