چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت به نقطه صفر


بازگشت به نقطه صفر

نگاهی به فیلم «سایه های تاریک» آخرین ساخته سینمایی تیم برتون

در نگاه اول به نظر می‌رسد با یک فیلم «تیم برتونی» تمام عیار روبه‌روییم. «سایه‌های تاریک» از نظر فضاسازی و نوع نگاه برتون به داستان فیلم، یادآور آثاری است که برتون در دوره اول کارگردانی‌اش ساخته بود. اینجا هم با روایتی طنز‌آمیز و حال و هوایی گوتیک از داستانی طرفیم که به سادگی می‌توانست یک فیلم ترسناک کامل باشد. اما در دستان تیم برتون به یک فانتزی کامل تبدیل شده است. اینجا هم، مثل چند تا از فیلم‌های مهم برتون (از «ادوارد دست قیچی» گرفته تا «اد وود») با ماجرای شخصیتی روبه‌روییم که با سادگی تمام وارد دنیایی می‌شود که از آنچه تصور می‌کند، خیلی تیره‌تر و هولناک‌تر و پیچیده‌تر است. این شخصیت در دل دنیایی چنین سیاه، باید راه خود را برود و کار خودش را انجام بدهد. کسی که تمایزش با محیط اطرافش، نه به خاطر نبوغ و ایده‌های عجیبش و نه به واسطه تلاشش برای تغییر جهان، که تنها به این دلیل است که نمی‌تواند دنیای پیرامونش را درک کند!

در «سایه‌های تیره» این شخصیت، بارناباس کالینز (جانی دپ) است که بعد از دویست سال از تابوت بیرون می‌آید و می‌بیند که دنیا در دهه ۱۹۷۰ چقدر با جهانی که در قرن ۱۸ می‌شناخته، فرق می‌کند. یک بار دیگر، برتون فیلمی ساخته درباره «جاودانگی» و تبعات آن (آخرین بار، «ماهی بزرگ» بود که به شکلی چنین واضح، به مقوله جاودانگی می‌پرداخت). نگاه ویژه و منحصر به فرد برتون به داستان فیلم، باعث شده تا «سایه‌های تاریک» بر‌خلاف یک فیلم معمول با چنین داستانی، به یک اثر سرخوش و بانشاط تبدیل شود. فیلم از نظر بصری هم چشم‌نواز و خوش‌سر و شکل است و نشانه‌هایی از برتون دوران «بتمن» و «بیتل‌جویس» دارد. اما به‌‌رغم همه این نکات کنجکاوی‌برانگیز، «سایه‌های تاریک» حتی به گرد پای بهترین فیلم‌های برتون هم نمی‌رسد. آیا باتری‌ها خالی شده‌اند و خستگی و بی‌حوصلگی و پرکاری جالب برتون در سال گذشته جلوی قوام یافتن ایده‌های نبوغ‌آمیز او را گرفته است؟ شاید. اما هر چه که هست، «سایه‌های تاریک» فاصله بعیدی با بهترین آثار تیم برتون دارد.

مشکل اصلی هم این است که ظاهراً برای برتون توجه به ایده‌های جالب بصری، لحظات کمدی و فانتزی و زودگذر و احتمالاً بیان بخشی از خاطرات و درونیات خودش، اهمیت بیشتری داشته تا حفظ رابطه علت و معلولی و انسجام درونی فیلم. به جز خود بارناباس و تا حدی آنجلیک (اوا گرین) هیچ‌کدام از شخصیت‌ها به درستی شکل نمی‌گیرند. حتی خود آنجلیک هم به‌‌رغم نکات جالبی که در شخصیتش دارد، در نهایت نمی‌تواند ثبات لازم را به دست بیاورد. احساس او به بارناباس بعد از گذشت ۲۰۰ سال، عملاً نه یک هوس آتشین است و نه یک عشق عمیق و جایی در میان این دو حالت می‌ماند. شخصیت الیزابت (میشل فایفر) چه نقشی در فیلم دارد و چه‌قدر به پیشرفت فیلم کمک می‌کند؟ نکته غافلگیر کننده‌ای که درباره کارولین (کلویی گریس مورتز) در انتهای فیلم می‌فهمیم، قرار است چه تأثیری به جز یک غافلگیری آنی بر تماشاگر بگذارند؟ دیوید (گالیور مک‌گراث) اطلاعات جالبش را از کجا به دست آورده و اگر این اطلاعات در فیلم بیان نمی‌شد، قرار بود کجای فیلم ضربه بخورد؟ این پرسش‌ها و سوالات مشابه، متأسفانه هیچ‌کدام پاسخ مناسبی ندارند و همین به «سایه‌های تاریک» ضربه می‌زند.

برتون سعی کرده تا حد امکان به مصالح داستانی و شخصیت‌های منبع اقتباسش (که یکی از سریال‌های محبوب دوران کودکی‌اش بوده) وفادار باشد. اما به سادگی از این نکته گذشته که حضور این همه شخصیت رنگارنگ در دل یک فیلم ۱۱۰‌دقیقه‌ای، به انسجام کار ضربه می‌زند. البته شخصی مثل برتون با این همه تجربه و سابقه ساخت آثاری به غایت درخشان، مسلماً از این مشکل آگاه بوده است. اما ترجیح داده ادای دین کاملی به یکی از آثار محبوبش بکند تا اینکه یک فیلم چفت و بست‌دار و مستحکم بسازد. نتیجه، اثری است که شاید در برخی از دقایق بتواند دل تماشاگرش را خوش کند، اما نمی‌تواند به عنوان یکی از شاه‌بیت‌های سینمای برتون مورد بررسی قرار گیرد. «سوئینی‌تاد» و «ادوارد دست قیچی» دو روی یک سکه بودند. ادوارد دست‌قیچی جوانک معصومی بود که تنها به جرم متفاوت بودن از جامعه اطراف طرد می‌شد و به کنج انزوایش باز می‌گشت و سوئینی‌تاد انگار همان ادوارد دست‌قیچی بود که حالا عمری را سپری کرده و دوباره به میان جامعه بازمی‌گردد؛ اما این بار به هدف انتقام. شباهت تا جایی بود که وسیله اصلی هر دو هم «قیچی و تیغ» بود! وسیله ایجاد وحشت، همان ابزار هنرنمایی شخصیت اصلی بود! به نظر می‌رسید «سوئینی‌تاد» پایان یک چرخه مضمونی در سینمای برتون به شمار می‌رود. آیا با «سایه‌های تاریک» تیم برتون قصد دارد همه چیز را از اول شروع کند؟! باید منتظر تماشای «فرانکن‌وینی» بمانیم!

مشخصات فیلم: کارگردان: تیم برتون، فیلمنامه‌نویسان: ست گراهام اسمیت برمبنای داستانی از جان آگوست و سریال تلویزیونی دن کرتیس، بازیگران: جانی دپ، میشل فایفر و هلنا بونهام کارتر، موسیقی: دنی الفمن.

سید آریا قریشی



همچنین مشاهده کنید