پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رقیب شکست خورده کلاه قرمزی


رقیب شکست خورده کلاه قرمزی

به بهانه اکران فیلم جدید گلزار

چه کسی فکرش را می‌کرد که روزی فرزند سوم یک خانواده متشخص درعنفوان جوانی با مدرک مهندسی‌مکانیک دانشگاه آزاد به یکی از سوپراستارهای سینمای ایران و پولدارترین و پولسازترین چهره تبلیغاتی ایران تبدیل شود؟ شمایل تمام قامتش ماه‌ها بر بیلبوردهای کنار خیابان‌ها و اتوبان‌های پر تردد تهران بزرگ دوام آورد و سیل پول را به جیب تبلیغات‌چی‌ها سرازیر کند؟! واقعا چه کسی فکرش را می‌کرد که تصاویر این مانکن نوظهور یک‌شبه بر صفحه جا‌کلیدی‌ها و لفاف‌آدامس‌های بادکنکی نقش بندد و روی جلد مجلات وزین و غیر وزین و زردنامه‌های هفتگی را به تصرف خود درآورد؟! در سینمای مانکن‌زده ایران‌، «گلزار» مجال رشد زیادی داشت‌. جوانی با مشخصات فیزیکی او فقط کافی بود تا از دروازه تنگ این سینما عبور کند تا بقیه راه را به سرعت پشت سر گذارد و این مهم نیز به همت مرحوم ایرج قادری که کمتر در عرصه معرفی بازیگر تیرش به خطا رفته‌، میسر شد. بهار ۷۹ بود که در کافی‌شاپی در خزر‌شهر، گلزارکه آن موقع نوازنده نوپای گروه «آریان» بود متوجه حضور فیلمسازی شد که پای آدم‌های زیادی را به سینما باز کرده بود؛ محمدرضا جلو رفت، با فیلمساز دست داد و خوش و بش کرد بی آنکه اصلا این نکته به مخیله‌اش خطور کند که عنقریب این فرد او را برای فیلم جدیدش - «سام و نرگس» - به جلوی دوربین خواهد برد. محمد رضا چشم درچشم فیلمساز دوخت و با صدایی لرزان و ته‌لهجه آذری گفت:«جناب قادری چند روز دیگر کنسرت داریم. اگر تشریف بیارید خوشحال می‌شیم ...»، دقایقی بعد فیلمساز بازی در «سام و نرگس» را به گلزار پیشنهاد کرد و وی را حیرت زده و مردد بر جای گذاشت.

حضور قادری در کنسرت «آریان» دور از انتظار«گلزار» بود! تلفن چند روز بعد عوامل پروژه سام ونرگس به تمام تردیدهای «گلزار» پایان داد. پشت تلفن ازنوازنده گروه «آریان» خواسته شده بود تا برای بازی در«سام و نرگس» آستین‌ها را بالا بزند. قادری شک نداشت که انتخابش درست است در حالی که خانواده گلزار با ورود او به عالم سینما مثل بیشتر خانواده‌های ایرانی مخالف بودند.

محمدرضا گلزار متولد بیست‌و‌هفتم فروردین‌ماه هزار‌وسیصدوپنجاه‌وچهار در سال‌های انتهایی دهه ۶۰ وقتی که در مقطع راهنمایی مشغول تحصیل بود به موسیقی علاقمند شد؛ ابتدا نواختن کیبورد را آموخت و بعد به فاصله اندکی گیتار و پرکاشن. سال ۷۴ وارد دانشگاه شد، بی آنکه سینما در افق پیش رویش جایگاهی داشته باشد.گلزار رشته مهندسی‌مکانیک را برگزید، همان رشته‌ای که سالها پیش پدرش انتخاب کرده بود. شکل‌گیری گروه موسیقی «آریان» در سال ۷۷ زندگی این مهندس جوان را تا حدودی متحول کرد. این گروه که تا سال ۸۱ ازهمراهی گلزاربه عنوان گیتاریست برخوردار بود یکی از محبوب ترین گروه‌های موسیقی پاپ محسوب می‌شد. معمولا درعالم سینما بازیگرانی که از توانایی نوازندگی و خوانندگی برخوردار باشند، بیشتر طرفدار دارند چرا که بهره‌گیری از این توانمندی‌ها هم به جذابیت فیلمی که با شرکت آن هنرپیشه تهیه می‌شود خواهد افزود و هم‌آنکه به واسطه عدم پرداخت دستمزد جداگانه برای خواننده و یا نوازنده‌ای دیگر، درهزینه‌ها صرفه‌جویی می‌شود؛ به بیان دیگر با یک تیر دو نشان‌زده می‌شود و تهیه کننده دیگر مجبور نیست دنبال خواننده و نوازنده بگردد و می‌تواند از شهرت بازیگر درحوزه موسیقی به نفع فیلمش استفاده کند مثل اتفاقی که برای فیلم «بی خداحافظی» با شرکت رضا صادقی افتاد. با ورود گلزار به سینمایی که عملا فاقد بازیگران خواننده و نوازنده بود، برای آواز خوانی و نوازندگی او در مقابل دوربین تلاش‌های زیادی صورت گرفت‌.

فریدون جیرانی که به سنت شکنی در سینمای ایران معروف است در صحنه‌ای از «شام آخر»، گلزار را به خواندن تصنیفی قدیمی با صدای خودش واداشت اما بعدها این صحنه از فیلم حذف شد! صدای او هرچند از قابلیت‌هایی برخوردار بود اما در نهایت به درد خوانندگی نمی‌خورد ازهمین رو یا باید صدای خواننده دیگری را روی تصاویر فیلم پخش می‌کردند(سام و نرگس) و یا از گلزار می‌خواستند که روی صدای خواننده دیگری لب بزند(گل یخ / کیومرث پوراحمد – ۱۳۸۲)؛ معمولاً یکی دو صحنه‌ای هم گیتار به دستش می‌دادند تا هم نوازندگی گلزار در گروه «آریان» برای بیننده تداعی شود و هم فیلم به مدد شهرت وی درعرصه موسیقی بیشتر جلوه کند. کار به جایی رسید که وقتی تمام این ترفندها رنگ باختند، گلزار را وادار به اجرای حرکات موزون و رقص هندی در مقابل دوربین کردند(کما / آرش معیریان – ۱۳۸۲).گلزارهنوزآن چنان که باید و شاید درسینمای ایران پا نگرفته بود که دو رخداد مهم درعرض دو سال او را به چهره روز بدل کرد یکی جر و بحث‌هایی که بر سر بازیگرگزینی فیلم «شب‌های تهران»(داریوش فرهنگ – ۱۳۷۹) به تهیه کنندگی حسین فرحبخش پیش آمد و دیگر بیلبوردهای تبلیغاتی که سال ۱۳۸۱ علم شدند. سال ۱۳۷۹ بود که مؤسسات تولید و پخش فیلم، فکسی به امضای حسین فرحبخش دریافت نمودند مبنی بر این که یکی از هنرپیشه‌ها هنگام عقد قرارداد برای بازی در فیلم «شب‌های تهران» شرط کرده که نقش مقابلش را باید محمدرضا گلزار ایفا نماید. این فکس جنجال‌های زیادی را به پا کرد و ماه‌ها سوژه هفته‌نامه‌های زرد شد. هردو هنرپیشه قضیه را انکار کردند سرو صداها درحال خوابیدن بود که ناگهان خبر رسید هدیه تهرانی و محمدرضا گلزار برای بازی در فیلم «زمانه»(حمیدرضا صلاحمند ۸۲ – ۱۳۷۹) انتخاب شده اند! ظاهراً از سرلجبازی هم که شده و برای اثبات اقتدار، تهرانی کار خودش را کرده بود. در نهایت پروژه «شب‌های تهران» با جایگزین کردن میترا حجار به جای هدیه تهرانی خیلی سریع راه افتاد و اکران گرفت و یکی از ده فیلم پرفروش سال ۱۳۸۰ شد اما «زمانه» پس از کش و قوس‌های فراوان و چند بار توقف تولید، روانه انبار شد تا بالاخره در شرایط بسیار نامساعدی در سال ۱۳۸۲ به نمایش عمومی درآمد و با فروش بسیار نازلی از پرده پایین کشیده شد و خاطره تلخی برجای گذاشت.

هدیه تهرانی هرگز به همکاری با پروژه‌های فرحبخش تن نداد اما گلزار چند سال بعد بالاخره تسلیم شد و برای پایان دادن به شک و شبهه‌ها و شاید دلایلی دیگر وارد پروژه «کما» شد و نخستین همکاری هنری اش با فرحبخش را تجربه کرد؛ تجربه‌ای که هم سود سرشاری را نصیب تهیه کننده کرد وهم برشهرت محمد رضا بیش از پیش افزود.نقش بستن تصاویر گلزار بربیلبوردهای تبلیغاتی درسال ۱۳۸۱هم ازهمان ابتدا بسیاربحث برانگیز بود. آن روزها تازه تابوی استفاده ابزاری از بازیگران و ورزشکاران ایرانی در تبلیغات شهری در حال شکستن بود و این مسئله آن چنان که انتظار می‌رفت عکس العمل‌های منفی بسیاری از صاحب نظران و متولیان امور فرهنگی را در پی داشت.

شرکت پوشاک مزبور در شناساندن گلزار به مردم و محبوبیتش نقشی همپایه سینمای ایران داشت. ژست‌های گلزار با کت و شلوارها زمانی در مقابل چشم رهگذران قرار داده شد که او هنوز در عرصه سینما جا نیفتاده بود به ویژه آن که قبل از فیلم «بوتیک» (حمید نعمت اله – ۱۳۸۱) هیچ امتیاز یا نکته خاصی مترتب بر بازی گلزار نبود و منتقدین سینمایی هم مدام در نوشته‌های شان تاکید می‌کردند که این هنرپیشه صرفاً به واسطه زیبایی چهره به جلوی دوربین فراخوانده شده و از این بابت تهیه کنندگان را نکوهش می‌کردند که چرا جذابیت ظاهری را براستعداد بازیگری رجحان داده اند؟ هنرپیشگان هم از این که گلزار در کانون توجه عمده تهیه کنندگان سینمای ایران قرار گرفته و کار وکاسبی آن‌ها را از رونق انداخته، دلگیر بودند و بدون نام بردن از محمد رضا در مصاحبه‌های شان از عنوان تلویحی “مانکن‌های جوان و خوش چهره “ برای اشاره به او استفاده می‌کردند.

● ستاره شد

سهم گلزار از اکران ۸۱ بازی در سه فیلم «بالای شهر، پایین شهر» (اکبر خامین – ۱۳۸۱)، «شام آخر» و «سام و نرگس» بود، درحالی که «زمانه» درمراحل فنی متوقف شده بود. اولین فیلمی که از گلزار دراین سال بر پرده نشست،«شام آخر» بود. او در «شام آخر» بازی سرد و بی روحی داشت هر چند که به اقتضای زیبایی چهره اش انتخاب مناسبی به نظر می‌رسید. بعد از «شام آخر»، «سام و نرگس» اکران شد که بعدها سی.دی و نوار ویدیویی اش در شبکه نمایش خانگی طرفداران زیادی پیدا کرد. «شام آخر» و «سام و نرگس» هر دو در ردیف ده فیلم پرفروش اکران ۸۱ تهران و شهرستان‌ها قرار گرفتند اما «بالای شهر، پایین شهر» چندان مورد استقبال قرار نگرفت و زنگ خطر را برای گلزار به صدا در آورد.گلزار در این فیلم نقش جوانی عاصی را بازی می‌کرد که بچه‌های خردسال یک مهد کودک را گروگان می‌گرفت.

جالب است که او پیش از این در «زمانه» هم نقش یک گروگانگیر را بازی کرده بود! معصومیت چهره گلزار با خشونت پنهان در نقش گروگانگیر جور در نمی‌آمد و شاید به همین علت هم بود که هیچ یک از این دو فیلم به فروش قابل توجهی دست نیافتند.گلزار تقریباً در اواخر سال ۸۲ در سینمای ایران تثبیت گشت و به نامی‌مطرح تبدیل شد . او در بهار این سال «زمانه» را بر پرده داشت که با فروش مفتضحانه و عکس العمل‌های تند و به شدت منفی منتقدین مواجه شده بود اما در ماه‌های پایانی سال «چشمان سیاه» (ایرج قادری) نجاتش داد تا بار دیگر حداقل یک فیلم موفق در میان ده فیلم پرفروش سال داشته باشد. در بهمن ماه همان سال نمایش «بوتیک» در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر نام گلزار را بر سر زبان‌ها انداخت. منتقدین، این فیلم و بازی هنرپیشگانش از جمله گلزار را بسیار ستودند. عدم راهیابی فیلم به بخش «مسابقه» جشنواره فجر اعتراض‌های زیادی را برانگیخت. اکثر منتقدین بر این اعتقاد بودند که «بوتیک» نسبت به تعداد قابل توجهی از آثار پذیرفته شده در بخش مسابقه واجد امتیازاتی است که حضورش را در این بخش توجیه می‌کند. با این فیلم بود که برای اولین بار در سطحی وسیع مطبوعات به ستایش از بازی گلزار پرداختند. «بوتیک» اگر چه در جشنواره فجر بدشانس بود اما در اکران عمومی با توفیق نسبی روبرو شد .

فیلم به فاصله کوتاهی از نمایش جشنواره‌ای اش از پانزدهم اسفند ۱۳۸۲ به نمایش درآمد تا در غیاب رقبای قلدری چون «مارمولک» (کمال تبریزی)، «ملاقات با طوطی» (علیرضا داوودنژاد) و «کما» تماشاگران را به سینماها بکشاند. «بوتیک» علی رغم مضمون تلخش بر خلاف تصور فروش راضی کننده‌ای داشت. محمد رضا در سال ۱۳۸۳ به پولسازترین چهره سینمایی سال بدل شد. او علاوه بر دو فیلم بسیار موفق «کما» و «بوتیک» در اکران نوروزی،«سیزده گربه روی شیروانی» (علی عبدالعلی زاده) و «زهر عسل» (ابراهیم شیبانی) را نیز در طول سال بر پرده سینما‌ها داشت. به جز «بوتیک»، گلزار در«کما»،«سیزده گربه روی شیروانی» (علی عبدالعلی زاده) و «زهر عسل» (ابراهیم شیبانی) با مهناز افشار همبازی بود؛ زوجی که موفقیت فیلم‌های شان تا امروز تداوم یافته است. «کما» که دوشادوش «مارمولک» جلو می‌رفت بازسازی یکی از فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب بود. در هفته‌های آخر اکران عمومی «کما»، سی.دی غیر مجاز آن با حذف صحنه مشهور رقص گلزار در سطح پیاده روهای تهران و شهرستان‌ها به فروش می‌رسید! این اولین همکاری گلزار با امین حیایی بود که چند سال بعد عمیق تر و صمیمانه تر شد. موفقیت «کما» در رونق بخشیدن به گیشه «بوتیک»، «سیزده گربه روی شیروانی» و «زهر عسل» بی تاثیر نبود. برای هر سه فیلم حداقل فروش متوسطی پیش بینی می‌شد و کمتر کسی روی این فیلم‌ها حساب باز کرده بود اما اوج گیری فعالیت‌های تبلیغاتی «گلزار»، گیشه پر و پیمان «کما» و پخش وسیع سی.دی این فیلم، وی را ظرف مدت کوتاهی به چهره روز سینمای ایران بدل کرد. بسیاری صرفاً به واسطه علاقه به او به تماشای فیلم‌هایش می‌رفتند. جالب است که این بار هم چون گذشته جدیدترین فیلم گلزار - «کما» - زودتر از فیلم‌های در نوبت اکرانش - «زهر عسل» و «سیزده گربه روی شیروانی» - به نمایش درآمد! همگام با استقبال مردم از فیلم‌های گلزار چاپ عکس‌های او بر روی جلد مجلات به یک اپیدمی رسانه‌ای تبدیل شد.

بسیاری از زردنامه‌ها و حتی جراید معتبر و قابل اعتنا با استفاده ابزاری از چهره گلزار فروش خود را تضمین می‌کردند ( این روند تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد). گلزار در اوج شهرت کمتر با مطبوعات مصاحبه می‌کرد، به این سادگی‌ها به تماس‌های تلفنی خبرنگارها جواب نمی‌داد و در محافل عمومی ظاهر نمی‌شد. پرهیز گلزار از رو به رو شدن با خبرنگارها از یک طرف و عدم سهولت دسترسی به او از طرف دیگر سبب شد جراید به مصاحبه‌های تخیلی رو بیاورند و اقدام به انتشار گفتگوهایی کنند که گلزار هیچ اطلاعی از آن‌ها نداشت! بعد از بازی در «کما»، گلزار برای مدتی طولانی به آمریکا رفت در حالیکه بازار فروش پوسترها و سی.دی فیلم‌هایش حسابی پررونق بود و چاپ عکس‌های او روی جلد مجلات ادامه داشت. از اقامت موقت گلزار در آمریکا چندی نگذشته بود که ناگهان اخبار گوناگونی از آن سوی آب‌ها رسید که در افواه جاری شد و به سرعت روی جلد هفته نامه‌های زرد و مجلات سینمایی جا خوش کرد :

گلزار دیگر به ایران بازنمی‌گردد‌/ «گلزار شخصاً سی.دی امضا شده فیلم‌هایش را در آمریکا به فروش می‌رساند» / گلزار در یک جمع خصوصی با یک چهره لس آنجلسی دیده شده است / «گلزار در آمریکا با یک - طراح مد و صاحب یکی از مطرح‌ترین کارخانه‌های عطر و ادکلن دنیا مذاکره کرد»... مانور رسانه‌ای روی این اخبار و تایید شدن برخی از آن‌ها حساسیت‌هایی را برانگیخت و به ممنوع الکار شدن گلزار منجر گشت . چندی بعد گلزار خیلی بی سر و صدا به ایران بازگشت و سعی کرد در سکوت خبری و دور از چشم مطبوعات راهی برای بازگشت به عالم سینما پیدا کند. در این شرایط و اوضاع بود که کیومرث پوراحمد با سپردن نقش اول «گل یخ» به او از مهلکه رهاندش. هر چند که بعدا اکران فیلمش به علت حضور گلزار به تعویق افتاد. «گل یخ» بازسازی فیلم معروف و به یادماندنی «سلطان قلب‌ها» (محمد علی فردین – ۱۳۴۸) بود. پوراحمد برای نقش اول این فیلم مدت‌ها به دنبال هنرپیشه‌ای می‌گشت که با موسیقی آشنا و از توانایی خواندن نیز برخوردار باشد.

محمد نوری، داریوش ارجمند، فریدون فروغی، محمدرضا فروتن،حمیدرضا پگاه،حمید گودرزی، فریبرز عرب نیا،شادمهر عقیلی و ... از جمله هنرمندانی بودند که برای این نقش کاندید شدند اما سرانجام پس از کش و قوس‌های فراوان وجستجوی زیاد قرعه به نام گلزار افتاد و پوراحمد هم از خیر یافتن بازیگر مسلط به خوانندگی گذشت و به لب زدن گلزاربسنده کرد. قصه فیلم در دو مقطع زمانی گذشته و حال تعریف می‌شد که در مقطع اول برای گلزار به تبعیت از چهره پردازی فردین در فیلم «ایوب» (فریدون ژورک – ۱۳۵۰) از سبیل مصنوعی استفاده کرده بودند. حاصل کار بی‌نهایت خنده دار بود و آن سبیل کذایی اصلا بر چهره معصومانه گلزار نمی‌نشست اما در مقطع زمانی دوم گلزار بدون سبیل و به سبک و سیاق دیگر فیلم‌هایش دیده می‌شد و سیمای قابل قبول و پذیرفتنی‌تری داشت. گلزار باید در قالب فردین جا می‌افتاد اما اینچنین نشد و «گل یخ» با کله سقوط کرد. با آنکه «گل یخ» فیلم خوش ساختی از آب درآمده بود و کیومرث پوراحمد در کارگردانی آن کم نگذاشت و تمام فرمول‌های امتحان پس داده ملودرام‌های عامه پسند را رعایت کرده بود اما مردم این فردین نوظهور دهه هشتاد را نپذیرفتند و «گل یخ» علی رغم قرار گرفتن در لیست اکران نوروزی در رقابت با «مجردها» (اصغر‌هاشمی – ۱۳۸۴) و «شاخه گلی برای عروس» (قدرت اله صلح میرزایی- ۱۳۸۴) شکست خورد.

در غیاب گلزار، گیشه اکران ۸۴ به تسخیر رقبایش - امین حیایی، محمدرضا فروتن و بهرام رادان - درآمد. در این مقطع گلزار می‌توانست پرکارتر از این‌ها باشد. او دو نقش مهم را از دست داده بود یکی نقش معتاد«مهمان مامان» (داریوش مهرجویی – ۱۳۸۲) که پارسا پیروزفر آن را بازی کرد و یکی هم نقش اصلی «سربازهای جمعه» (مسعود کیمیایی – ۱۳۸۲). عدم راهیابی فیلم‌های جدید گلزار- «شام عروسی» (ابراهیم وحیدزاده – ۱۳۸۴) و «آتش بس» (تهمینه میلانی – ۱۳۸۴) – به بخش «مسابقه» بیست و چهارمین جشنواره فجر نوار عدم موفقیت‌های او در سال ۸۴ را تکمیل کرد. تهمینه میلانی که حذف فیلمش از بخش مسابقه را منصفانه نمی‌دانست عطای جشنواره را به لقایش بخشید و دل به اکران عمومی بست. نمایش فیلم از ششم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۵ با تبلیغات مناسب آغاز شد و علی رغم همزمانی با جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ آلمان با موفقیتی خارج از حد تصور ادامه پیدا کرد.

«آتش بس» ظرف دو ماه و نیم هفتصد و پنجاه میلیون تومان فروش کرد و بار دیگر این نکته را به اثبات رساند که زوج هنری«گلزار / افشار» کمتر با شکست روبرو می‌شود. گیشه پر رونق «آتش بس» دستمزد دو بازیگر اصلی اش را به شدت افزایش داد. این وسط برد با سرمایه‌گذاران فیلم جدید «سیروس الوند» - «تله» - بود که قبل از آغاز اکران «آتش‌بس» پروژه خود را با شرکت این زوج هنری پولساز کلید زده بود. بی تردید اگر تنظیم قراردادها و فیلمبرداری «تله» به اواسط سال کشیده می‌شد، تهیه کننده ناگزیر به پرداخت دستمزد بیشتری به گلزار و افشار بود. نمایش «آتش بس» نه تنها با اقبال مخاطبان روبه رو شد بلکه تایید مخالفین فیلم‌های میلانی را هم در پی‌داشت. منتقدین یک‌بار دیگر بعد از «بوتیک» از بازی گلزار تمجید کردند به ویژه از آن صحنه‌ای که محمدرضا بشدت و بدون استفاده از اشک مصنوعی می‌گریست. زوج «گلزار/ افشار» مجدداً با «آتش بس» احیاء شد. چهارمین فیلم مشترک این دوهنرپیشه اولین فیلم تاریخ سینمای ایران بود که فروشش مرز میلیارد را درنوردید.

از گلزار پس از «آتش بس» فیلم «شام عروسی» بر پرده نشست؛ محمد رضا که روابط دوستانه‌ای با امین حیایی داشت به پیشنهاد وی برای دقایق کوتاهی در «شام عروسی» ظاهر شد. این فیلم نیز در گیشه موفق بود اما نه به اندازه «آتش‌بس». فروش میلیاردی «آتش بس» آنقدر وسوسه انگیز بود که تهیه کنندگان سینمای ایران را به فکر ساخت فیلم‌های مشابه با شرکت زوج هنری «گلزار / افشار» انداخت.در پی فروش افسانه‌ای بی سابقه «آتش بس»، فیلم‌های «کلاغ پر» ( شهرام شاه حسینی )، «توفیق اجباری» (محمدحسین لطیفی ) و«پسرآدم، دخترحوا» ( رامبد جوان ) به تقلید از این فیلم ساخته شدند که این میان فقط «کلاغ پر» از شانس حضور همزمان گلزار و افشار بهره مند گشت. در«توفیق اجباری» باران کوثری به جای افشار و در«پسر آدم، دختر حوا»،حامد کمیلی به جای گلزار انتخاب شدند که البته هیچیک نتوانستند خلاء هنرپیشه اصلی را پر کنند. افشار و گلزار پس از «کلاغ پر» تصمیم گرفتند تا برای مدتی از نقش آفرینی مشترک در فیلم‌های سینمایی خودداری کنند تا به تکرار کشیده نشوند اما این تصمیم تا به امروز سبب نشده تا روند ارائه پیشنهاد بازی مشترک به آن‌ها متوقف گردد چرا که تهیه کنندگان نیک می‌دانند که چقدر سرمایه گذاری روی این زوج هنری بی خطر و بصرفه است .«توفیق اجباری» برشی بود از زندگی خصوصی گلزار که به بخشی از کنجکاوی‌های بی پایان و بی حد وحصر طرفدارانش پاسخ می‌داد. محمدرضا گلزار نوروز ۱۳۸۷ «مجنون لیلی» ( قاسم جعفری ) را روانه اکران کرد که با استقبال سینماروهای ایرانی مواجه شد. گلزار در «مثل آن شب»(شهرام میراب اقدم) نیز نقش مقابل خاطره حاتمی را ایفا نمود تا یک فیلم کوتاه هم در کارنامه داشته باشد.

● غروب ستاره نزدیک است؟

این سال‌ها ساخت فیلم تجاری با شرکت محمدرضا گلزار تنها سوپراستار سینمای ایران تبدیل به کلید ورود به سینمای حرفه‌ای شده است. محبوبیت محمدرضا گلزار سبب شده تا بسیاری از کسانی که سودای کارگردانی در سر دارند ساخت فیلم اول خود را منوط به حضور این هنرپیشه کنند و به بیان دیگر، گلزار تبدیل به سکویی برای پرتاب کارگردان‌های تازه کار شده است. گلزار هنوز از مردم پاسخ مثبت می‌گیرد و گیشه پررونقی برای سینمای ایران فراهم می‌آورد. «دو خواهر» ( محمد بانکی ) و «دموکراسی تو روز روشن» (علی عطشانی ) از دیگر فیلم‌های حاشیه ساز گلزار بودند. شایعه دستمزد هفتاد میلیون تومانی محمد رضا برای بازی در «دو خواهر» تا مدت‌ها سوژه رسانه‌ها بود.

گفته می‌شد که علت ممنوع الکار شدن گلزار همین دستمزد بوده است. گلزار با موهای بلندش در«دو خواهر» با تیپ تازه‌ای متفاوت تر از گذشته ظاهر شد و توانست به مدد این شکل و شمایل تازه بار دیگر یک فیلم را به فروش میلیاردی رسانده و ثابت کند که دستمزد هفتاد میلیونی اش برای «دو خواهر» چندان زیاد نبوده است . دریافتی محمد رضا برای ایفای نقش کوتاه عزرائیل در«دموکراسی تو روز روشن» هم نود میلیون تومان بود! «درامتداد‌شهر»،«شیش وبش» و«تو و من» جدید ترین تجربه‌های محمدرضا در سال‌های اخیر محسوب می‌گردند. فیلمنامه «در امتداد شهر» که ابتدا «شش نفر زیر باران» نام داشت همچون «توفیق اجباری» بر مبنای شخصیت سینمایی گلزار درعالم واقع نوشته شد. گلزار که در «بالای شهر، پائین شهر» نقش یک گروگانگیر را بازی کرده بود در«در امتداد شهر» خود به عنوان گلزار سوپر استار سینمای ایران گروگان گرفته می‌شد. این فیلم توفیق چندانی در گیشه نداشت و شکست قابل انتظاری برای گلزار رقم زد. «شیش‌وبش» زوج موفق «امین حیائی / محمدرضا گلزار» را احیاء کرد و این دو بار دیگر ثابت کردند که می‌توانند در کنارهم بدرخشند.«شیش و بش» البته با حاشیه‌هایی هم همراه بود که همان حاشیه‌ها سبب شد تا زودتر از آن چه انتظار می‌رفت، اکران فیلم پایان پذیرد. فیلم جدید این زوج موفق در شبکه نمایش خانگی هم فروش خوبی داشت. «شیش و بش» کمدی خوش ساختی بود که برخی از لحظاتش یادآور فیلم‌های قبلی گلزار ازجمله «کما» بود. گلزار درنگارش فیلمنامه «شیش و بش» مشارکت داشت .«تو و من» که این روزها بر پرده جا خوش کرده درهمان سبک و سیاق «دوخواهر» و با شرکت دوهنرپیشه اصلی آن (گلزارو الناز شاکردوست) ‌ساخته شد. برای این فیلم ابتدا نام دیگری درنظرگرفته شده بود که به علت همسانی با نام یک شبکه فارسی زبان بیگانه به«تو و من» تغییر داده شد. «تو و من» آشکارا وامدار سینمای قصه گو است؛ فیلمی که نه ادعای روشنفکری و ارائه تصویری تحلیلی از جامعه معاصر دارد نه می‌خواهد به تماشاگرانش درس اخلاق بدهد، فقط می‌خواهد سرگرم کند و برای دقایقی مردم را از تنش‌های زندگی روزمره دور کند.

«تو و من» کمی‌تا قسمتی فیلمفارسی است کمی تا قسمتی هم تداعی گر تولیدات عامه پسند بالیوود. گلزار در «تو و من» بی کم و کاست همان تین ایجر خوش تیپ فیلم‌های تجاری متوسط قبلی اش است. ظاهرا این فرمول تیپ سازی جواب می‌دهد و تا زمانی که گیشه این سوپراستار برپاست تولید فیلم‌هایی همچون «تو و من» متوقف نمی‌گردد. سیاستگذاران سینمای ایران و متولیان اکران در بسیاری از برهه‌هایی که به بن بست اقتصادی برخورده اند برای غلبه بر رکود گیشه، فیلم‌های تازه تولید یا در انبار مانده گلزار را به روی پرده فرستاده‌اند. فروش رضایت بخش «تو و من» هم اینک خاطره تلخ گیشه کم فروغ «در امتداد شهر» را از اذهان زدوده است. گلزاراین روزها سریال «ساخت ایران» را در شبکه نمایش خانگی دارد و از «بانویی از ماه»(حمیددرخشان) به عنوان فیلم جدیدش نام برده می‌شود.

● ستاره سینمای ایران کیست؟

این روزها همه جا حرف رقابت تقریبا نابرابر گلزار با لشکر عروسک‌های فیلم «کلاه‌قرمزی و بچه‌ننه» است که البته قیاس مع‌الفارقی است. این مقایسه زمانی درست و قابل تحلیل است که تعداد سینماهای نمایش دهنده هردو فیلم« کلاه‌قرمزی و بچه‌ننه» و «تو و من» درتمام شهرها همسان باشد. گلزار پس از«کما» همیشه چهره‌ای خبرساز و بسیار پرحاشیه در فضای رسانه‌ای ایران بوده است به گونه‌ای که حتی ممنوع الکاری‌های مکرر و هر از گاه و نمایش دیرهنگام فیلم‌هایش نیز سبب نشده تا وی از کانون توجه رسانه‌ها بدور باشد. گلزار رکورد روجلدی‌های مطبوعات پس از انقلاب را شکسته است .حضور او درمحافل،جشن‌ها و مراسم برق فلاش دوربین عکاس‌ها وهجوم پاپارتزی‌ها را برمی‌انگیزد.اما الزاما این وضعیت به معنای هنرمندی وی نیست.

نویسنده : دکتر شهرام خرازی‌ها