سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

شعرهایی از پازولینی


شعرهایی از پازولینی

اگر آفتاب برگردد یا برنشیند،
اگر شب طعم شب‌های آینده را داشته باشد،
...

به نجیب‌زاده

اگر آفتاب برگردد یا برنشیند،

اگر شب طعم شب‌های آینده را داشته باشد،

اگر بعدازظهری باران‌خیز یادآور زمان‌های عاشقانه‌ای

باشد،

که هرگز واقعیت نداشته است،

باز هم من، من بی‌طروات ام

چه در لذت‌بردن

چه در رنج‌کشیدن.

دیگر زندگی را برابر خود احساس نمی‌کنم...

شاعربودن وقت زیادی می‌خواهد

ساعت‌های متمادی تنهایی، تنها راه این تنهایی است،

تنها چنین است که چیزی شکل می‌گیرد،

که همان نیروست، نیروی به دست باد سپردن، خباثت،

آزادی...،

برای دادن طرحی و نقشی به هرج و مرج.

من دیگر زمان زیادی ندارم

به تقصیر مرگ، مرگی که در غروب شباب پا پیش

می نهد،

به تقصیر دنیای انسانی‌مان،

که از گرسنگان نان را و از شاعر آرامش را می‌رباید.

به نویسندگان

و ادیبان معاصر

می‌بینم که هستید، این رفاقت را ادامه می‌دهیم

شادمان از دیدارها و چاق‌سلامتی‌ها، توی کافه‌ها یا

سرسرای نجبای از ما بهتران!

اما این چاق‌سلامتی‌ها و تبسم‌های سرد و حس مشترک

موضوع روز هیچ فرقه‌ای در جهان نیست.

برهوتی است برای شما و به تعبیر من مرزی است.

کرانه‌ای میان یک تاریخ و تاریخی دیگر.

نمی‌توانیم حقیقتا هم فکر و

هم‌عقیده باشیم

دلهره‌ای دارم

در درون ماست که جهان خصم جهان است.

به انتشارات بن پیانی

هر آنچه مدافعش هستند بدی مطلق است

چنان نابینا و حریص‌اند که امید را نمی‌شناسند

فاشیسم برای آنها همان حقیقت قطعی

و تنها اشراق برابر اصل این ملت است

در این دنیایی که به هرحال به جلو می‌رود.

*از کتاب «مذهب زمان من»