شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جامعه ما و قانون اساسی مشروطه


جامعه ما و قانون اساسی مشروطه

چند تن از روشنگران مشروطه خواه در مجلس شورای ملی گرد آمدند و از روی قوانین اساسی برخی از کشورهای مدرن اروپایی, و به ویژه بلژیک, مقرراتی را تدوین کردند که به «قانون اساسی مشروطه» شهرت یافت

هنگامی که اروپا تن خسته و رنجورش را از زیر تنه فربه و سنگین کلیسای قرون وسطایی بیرون کشید، نفسی تازه کرد و طرحی نو درانداخت؛ جنگ های ایران و روس نیز ایران خفته اعصار را به خود آورد، تکانی هر چند اندک داد و شاهان قاجار را بین منگنه تضادی نشاند که نه راه پیش داشتند و نه راه پس. آنها در چارچوب سلطنت با روش استبداد مطلقه شرقی و احساس شدید پایبندی به سنت های ایل قاجاریه از یک سو و احساس خطر اندیشه های نوین و «ضاله»ی اروپایی از دیگر سو، به ناچار همان سنت های ایل قاجار را شسته رفته کردند، گردوخاک اش را تکاندند و آن را به قالب ارزش های درباری درآورند.

تحت این شرایط و اوضاع، از دیدگاه مشروطه خواهان هیچ راه دیگری برای آفرینش جامعه ای نو و پیدایش ارزش های انسان نوین ایرانی باقی نمی ماند جز شوریدن بر آن ساختار، روابط و مناسبات اجتماعی، اما شورش بر آن شرایط و اوضاع اجتماعی حاکم از سه راه ممکن بود: نسخه برداری از انگاره های تجدد غربی، آفرینش نمونه ای بومی - ملی و یا ترکیبی از آن دو. اندیشگران مشروطه خواه راه سوم را برگزیدند. به امید آنکه در باغ سترون و شته زده سلطنت استبداد مطلقه قاجاری، نهالی برویانند که وحدت بخش سنت ایرانی و تجدد غربی باشد. نمونه فاخر کار آنها، تدوین قانون اساسی مشروطه بود.

چند تن از روشنگران مشروطه خواه در مجلس شورای ملی گرد آمدند و از روی قوانین اساسی برخی از کشورهای مدرن اروپایی، و به ویژه بلژیک، مقرراتی را تدوین کردند که به «قانون اساسی مشروطه» شهرت یافت. ولی آن قانون اساسی هیچ گاه به طور کامل اجرا نگردید و یا از آن تفسیرها و تاویل هایی شد که به طور کلی با روح «قانون اساسی مشروطه» در تضاد بود.

چرا قانون اساسی مشروطه با همه مترقی بودن آن در آن برهه، به چنین سرنوشتی گرفتار شد؟

برای دستیابی به پاسخ درست، نخست باید به دو پرسش اساسی دیگر پاسخ گفت.

۱) به هنگام تدوین قانون اساسی مشروطه، جامعه ما در کدام نقطه از تاریخ اجتماعی قرار داشت؟

۲) در نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران چه دگرگونی های بنیادینی رخ داده بود که جامعه ما را نیازمند قانون اساسی مشروطه می کرد؟

منابع برای مطالعه، بررسی کند و کاو و تحلیل تاریخ اجتماعی عصر قاجار بسیار است. از تحلیل این منابع این نکته برداشت می شود که نظام تولیدی - معیشتی دوره قاجاریه، هیچ فرقی با نظام ۸۰۰ سال پیش از آن، مثلاً دوره غزنویان، نداشت. آش همان آش بود و کاسه نیز همان. تنها لایه نازکی از قشر فارغ التحصیلان دارالفنون و فرنگ رفته ها پی برده بودند که نباید آن باشند که بودند.

در چنین شرایطی است که قرار می شود حکومت سلطنت مشروطه با اجرای قانون اساسی تدوین شده برای جامعه عدالت، آزادی، دموکراسی و رفاه اجتماعی به ارمغان آورد. اما در حقیقت هیچ رویداد بنیادینی رخ نداده بود. ساختار نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همان ساختار پیشین و ساختار هزار سال پیش از آن بود.

جامعه عشیره ای با حکومتی به روش استبداد مطلقه شرقی و با نظام تولیدی - معیشتی دوره غزنویان؛ اصول، قواعد، عرف و قانون اساسی ویژه ای داشت که از زیربنای آن سرچشمه می گرفت، می جوشید و طی سده ها در جان جامعه نهادینه شده بود. بنا بر این با نوشتن کتابچه ای به نام «قانون اساسی مشروطه» از روی قوانین اساسی چند جامعه پیشرفته اروپایی و به کلی متفاوت با جامعه ما، که چیزی عوض نمی شد. در جامعه ایلی و ارباب - رعیتی که هنوز وجه غالب تولید گاو، خیش و باران دیم بود، در جامعه ای که اگر طبیعت بر سر لطف بود، مردم سیر می شدند و اگر قهر بود مردم گرسنه می خوابیدند؛ شاه مشروط، مجلس شورای ملی، قوه قضاییه، دولت مردم سالار، آزادی، عدالت، دموکراسی، سندیکا، اتحادیه و احزاب معنا و مفهومی نداشتند. روبنای جامعه یعنی تاسیسات اجتماعی آن اخلاق، عرف، رسوم، عادات، هنجارها، نهادها و سازمان های فرهنگی و سیاسی، ارگان های صنفی و انجمن های اجتماعی نماد عینی و برونی همان وجه تولید آسیایی بودند، چون پوست و عضله و نه قوطی رب گوجه فرنگی و خود رب گوجه فرنگی. از کوزه همان برون تراود که در اوست.

اینها چیزهایی نبودند که بتوان آنها را یکشبه، با یک فرمان و یا حتی با هر نیت پاکی دگرگون کرد. اینها در جریان تاریخ پدید آمده بودند و در حرکت تاریخ نیز بارها دگرگون شده و بدین سان تکامل پیدا کرده بودند. اصول و قوانین چیره بر جامعه ما در عصر مشروطه خواهی، همانی بود که در درازنای سده ها، نسل به نسل اجرا می شد. قانون نانوشته ای بود که با قدرت در عرصه جامعه جاری بود و نوشتن کتابچه ای به نام «قانون اساسی مشروطه» نمی توانست جلوی اجرای اصول و قواعد آن را بگیرد.

مشروطه خواهان آن انسان های پاک و باشرف، با نیت خوب و پاک خود مبارزه را آغاز کردند. ولی با تکیه بر اصل بی بنیاد درهم جوش کردن سنت های ایستای وجه تولید آسیایی با تجدد پویای بورژوایی، در حقیقت آب در هاون کوفتند و گره بر باد زدند.

جنبش مشروطه خواهی در جست وجوی آزادی، استقلال، عدالت، قانون، رفاه و امنیت اجتماعی که کف حقوق بشر است فریادگر خواست هایی بود که مطالبات همیشگی انسان ها در گوشه گوشه این کره خاکی برای بهتر زیستن و انسان بودن است. اما رسیدن به این خواسته ها در هر برهه، راه ویژه ای دارد که اگر در آن راه گام برداشته نشود، به کژراهه و ناکجا آباد منتهی خواهد شد، چنانچه پس از آن همه قربانی دادن ها، چیزی نصیب توده های مردم نگردید جز قحطی و هرج و مرج و سرانجام کودتا و پس از آن دوره ای دیگر از استبداد نفسگیر در فازی بالاتر.

پرویز اختیارالدین