جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

تاریکی تکبر و نحوست نخوت


تاریکی تکبر و نحوست نخوت

خوشه ای از شاخسار اخلاق اسلامی

اولین و بدترین صفت رذیله ای که از آغاز خلقت مشاهده می شود، تکبر است و در منابع دینی و آثار علما به عنوان «ام الفساد» و «اساس الکفر» خوانده شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تعریف تکبر فرمود: «... وَ لَکِنَّ الْکِبْرَ أَنْ تَتْرُکَ الْحَقَّ وَ تَتَجَاوَزَهُ إِلَی غَیْرِهِ وَ تَنْظُرَ إِلَی النَّاسِ وَ لَا تَرَی أَنَّ أَحَداً عِرْضُهُ کَعِرْضِکَ وَ لَا دَمُهُ کَدَمِکَ؛ ... ولکن تکبر آن است که حق را رها کنی و از حق به غیرش تجاوز نمایی [به این صورت که] به مردم نگاه کنی، ولی آبروی هیچ کسی را مانند آبروی خود [مهم] ندانی و خون او را مانند خون خود [دارای ارزش] ندانی [و همه چیز خود را برتر بدانی].» امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که نظرش این است که بر دیگری برتری دارد، جزء مستکبرین است.» حفص بن غیاث عرض کرد: همانا خود را برتر می دانم به این جهت که مبتلا به گناه نشدم، زمانی که می بینم دیگری مرتکب معصیت شده است. حضرت فرمود: «هیهات! خیلی دور است که خود را در این حال [نیز] برتر بدانی؛ چرا که ممکن است شخص عاصی مورد غفران قرار گیرد، ولی تو را خداوند برای حسابرسی نگه دارد. آیا قصه ساحران فرعون [که خداوند آنها را بخشید] را نخوانده ای؟»

● نشانه های تکبر

نشانه های تکبر بسیار است، از جمله اینکه متکبر، انتظاراتی از مردم دارد؛ انتظار دارد که دیگران به او سلام کنند، در ورود به مجلس از او پیشی نگیرند، همیشه در صدر مجلس جای گیرد، مردم در برابر او کوچکی کنند، کسی از او انتقاد نکند و حتی پند و اندرز نگوید، همه برای او امتیازی قائل شوند و حریمی نگه دارند، مردم در برابر او دست به سینه باشند و همیشه از عظمت او سخن بگویند. روشن است ظهور و بروز این حالات تابع درجه شدت و ضعف اصل تکبر است. در بعضی همه این نشانه ها ظاهر می شود و در بعضی قسمتی از اینها. حضرت علی علیه السلام فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَلْیَنْظُرْ إِلَی رَجُلٍ قَاعِدٍ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَوْمٌ قِیَامٌ؛ هر کس می خواهد مردی از اهل آتش را ببیند، باید به کسی بنگرد که نشسته است، در حالی که گروهی جلوی او ایستاده اند.»

● شاخه های تکبر

در مورد تکبر، تعابیر و مفاهیم مختلفی به کار می رود، همچون «خودبرتربینی»، «خودمحوری»، «خودخواهی»، «برتری جویی» و «فخرفروشی» که همه ریشه در تکبر دارند، ولی از زوایای مختلف فرق دارند. کسی که صرفا ً خود را بالاتر از دیگران می بیند، «خودبرتربین» است. کسی که به خاطر این خودبرتربینی سعی دارد در همه جا و در همه کارهای اجتماعی، همه چیز را قبضه کند، «خود محور» است. کسی که سعی دارد در مسائل اجتماعی مخصوصاً به هنگام بروز مشکلات تنها به منافع خود بیندیشد و برای منافع دیگران ارزشی قائل نباشد، «خودخواه» است. کسی که تلاش می کند بر دیگران سلطه و سیطره پیدا کند، گرفتار «برتری جویی» است و کسی که سعی دارد مال و ثروت و یا قدرت و مقام خود را به رخ دیگران بکشد، «فخرفروش» است.

● اقسام تکبر

۱) تکبر گاهی در مقابل خداوند است، مانند تکبر ورزیدن شیطان در مقابل فرمان خداوند که فرمود بر آدم علیه السلام سجده کنید، و شیطان گفت: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ «من هرگز برای بشری که از گل خشکیده ای که از گل بدبویی گرفته شده است، آفریده ای، سجده نخواهم کرد.» و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین»؛ «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل.» و یا مانند تکبر فرعون که گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»؛ «من پروردگار برتر شما هستم.» و نیز گفت: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»؛ «من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم.»

۲) گاه در مقابل انبیاء و پیامبران علیهم السلام است، مانند آنچه فرعونیان می گفتند: «أَ نُؤمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا»؛ «آیا ما به دو انسان (موسی و هارون) که همانند خودمان هستند، ایمان بیاوریم!» و یا قوم نوح علیه السلام که به یکدیگر

می گفتند: «وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُون»؛ «و اگر از بشری همانند خودتان (نوح علیه السلام) اطاعت کنید، به یقین زیانکارید.» ۳- و گاه تکبر در برابر بندگان خداست که مثالهای فراوانی برای آن متصور است.

● انگیزه های تکبر

مرحوم فیض، اسباب تکبر را در هفت چیز خلاصه کرده است:

۱) علم: «آفَةُ الْعِلْمِ الْخُیَلَاءُ؛ آفت بزرگ علم، تکبر است.»

۲) اعمال نیک و عبادت که گاه همراه با عجب و ریا و غرور است.

۳) نسب و حسب عالی: روزی ابوذر در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کسی گفت: «یَابْنَ السَّوْدَاءِ؛ ای فرزند زن سیاه!» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ابوذر! آرام باش! آرام باش! کسی که مادرش سفید پوست است، بر کسی که مادرش سیاه پوست است، هیچ برتری ندارد.» ابوذر متوجه اشتباه خود شد. برای جبران، روی زمین دراز کشید و به آن مرد گفت: برخیز و پایت را به روی صورت من بگذار!

۴) جمال و زیبایی و حسن ظاهر.

۵) داشتن مال و ثروت فراوان، مانند قارون و امثال او.

۶) قدرت و نیروی جسمانی و به قول امروزیها در میدان ورزشی دارای مقام و رتبه بودن و مدال داشتن و همچنین موقعیت سیاسی و اجتماعی داشتن که غالبا ً در زورمندان و امرا دیده می شود. مانند قوم عاد: «فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً»؛ «اما قوم عاد در روی زمین به ناحق تکبر ورزیدند و گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است؟»

۷) فزونی فرزندان و اقوام، یاران و مددکاران و یا فزونی شاگردان که گاهی عامل تکبر و خودبرتربینی است.

التبه ممکن است در کسی تکبر وجود داشته باشد، بدون وجود اسباب فوق الذکر. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِیَّاکُمْ وَ الْکِبْرَ فَاِنَّ الْکِبْرَ یَکُونُ فِی الرَّجُلِ وَ اِنْ عَلَیْهِ الْعِبَایَةُ؛ از خود بزرگ بینی بپرهیزید! چرا که کبر می تواند در آدمی که جز یک عبا بر تن ندارد نیز یافت شود.» گاه ممکن است پستی شخص و یا احساس ذلت درونی، عامل تکبر شود. علی علیه السلام فرمود: «مَا تَکَبَّرَ اِلَّا وَضِیعٌ؛ تکبر نمی ورزد، مگر آدم پست.» و حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِهِ؛ هیچ کس تکبر نمی ورزد و برتری جویی نمی کند، مگر به خاطر خواری که در نفس خویش احساس می کند.»

● زیانها و مفاسد تکبر

این صفت خطرناک، آثار بسیار زیانباری بر روح و روان و اعتقادات و افکار افراد و نیز در سطح جوامع انسانی دارد؛ به گونه ای که تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی را زیر پوشش می گیرد و هیچ بخشی از خطر آن در امان نیست. در ادامه به اهم آنها از دیدگاه آیات و روایات اشاره می شود؛

۱) آلودگی به کفر و شرک:

قرآن در باره پیامد تکبر شیطان می فرماید: «فَسَجَدُوا إِلّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ»؛ «پس همگی سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید [و به خاطر نافرمانی و تکبرش] از کافران شد.» و در آیه دیگر می خوانیم: «به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبر می ورزند، از [ایمان به] آیات خود منصرف می سازم. آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانه ای را ببینند، به آن ایمان نمی آورند و اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمی کنند و اگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب می کنند. همه اینها به خاطر آن است که [از روی تکبر] آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.» آیات فراوانی از قرآن، این خطر تکبر را گوشزد کرده است. تکبر به انسان اجازه نمی دهد که در برابر حق تسلیم گردد و در واقع، حجاب سنگینی است که انسان را از دیدن حق بازمی دارد. از امام صادق علیه السلام در باره کمترین «الحاد» سئوال شد. حضرت فرمود: «اِنَّ الْکِبْرَ اَدْنَاهُ؛ کمترین درجه کفر و الحاد، تکبر است.» و در حدیث معروف، یکی از اصول کفر، تکبر بیان شده است: «ریشه کفر سه چیز است؛ حرص، تکبر و حسد.»

۲) محرومیت از علم و دانش:

متکبر حاضر نمی شود بهترین علوم و دانشها و برترین حکمتها را از افراد همردیف و یا زیردست خود فرا گیرد و یا اصلا ً زیر بار فراگیری حکمت

نمی رود. قرآن از زبان حضرت نوح علیه السلام چنین نقل می کند: «و من هر زمان آنها را دعوت کردم که [ایمان بیاورند و با فراگیری دستورات آسمانی بر علم آنها افزوده شود و] تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار دادند و لباسهایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار کردند و به شدت استکبار ورزیدند.» سران متکبر مکه نیز مردم را از شنیدن کلام وحی که باعث آگاهی آنها می شد، بازمی داشتند و دستور می دادند هر کس وارد شد، پنبه در گوش کند تا سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله را نشنود. علی علیه السلام در حدیث کوتاه و در عین حال جامع فرمود: «لَا یَتَعَلَّمُ مَنْ یَتَکَبَّرُ؛ کسی که متکبر است، علم فرا نمی گیرد [و دنبال کسب دانش

نمی رود].» و در حدیث زیبای هشام بن حکم از امام کاظم علیه السلام می خوانیم: «زراعت در زمینهای نرم و هموار می روید و روی سنگهای سخت هرگز رویش ندارد. همین گونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد و در قلب متکبر جبار آباد نمی گردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبر را از ابزار جهل قرار داده است.»

۳) تنهایی و نفرت مردم:

اثر دیگر تکبر، انزوای اجتماعی و نفرت مردم است. علی علیه السلام فرمود: «لَیْسَ لِلْمُتَکَبِّرِ صَدِیقٌ؛ برای متکبر دوستی وجود ندارد.» نه تنها دوستی باقی نمی ماند، بلکه مردم از او متنفر می شوند. امام صادق علیه السلام فرمود: «أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَکَبِّرُ؛ منفورترین [و مبغوض ترین [مردم، متکبر است.» و در حدیث دیگر می خوانیم: «مَا اجْتُلِبَ الْمَقْتُ بِمِثْلِ الْکِبْرِ؛ چیزی مانند تکبر، خشم مردم را برنمی انگیزد.» و در نتیجه جز بدگویی از طرف مردم هیچ عکس العمل منطقی نخواهد داشت. علی علیه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الْکِبْرِ الْمَسَبَّةُ؛ میوه درخت تکبر، بدگویی است.»

۴) ذلت و خواری:

ثمره دیگر تکبر، ذلت و خواری متکبر در نزد خدا و مردم است. شیطان با اینکه شش هزار سال خدا را عبادت کرد، ولی تکبرش باعث خواری همیشگی او شد. تکبر، عزازیل را خوار کرد به زندان لعنت گرفتار کرد قرآن کریم می فرماید: «گفت: از آن [مقام و مرتبه ات]

فرود آی که تو حق نداری در آن [مقام و مرتبه] تکبر کنی! بیرون رو که تو از افراد پست و کوچکی!» همچنان که اشاره شد، یکی از عوامل روانی تکبر، احساس ذلت درونی است که سرانجام آن ذلت ظاهر گشته، باعث خواری اجتماعی و مردمی نیز خواهد شد. علی علیه السلام فرمود: «مَنْ تَکَبَّرَ عَلَی النَّاسِ ذَلَّ؛ کسی که بر مردم تکبر ورزد، [عاقبت] خوار و ذلیل خواهد شد.» و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ یَسْتَکْبِرْ یَضَعْهُ اللَّه؛ کسی که تکبر ورزد، خداوند او را ضایع می کند.»

۵) سرچشمه گناهان:

برخی گناهان و صفات رذیله، ام الخبائث و سرچشمه دیگر گناهان است، مانند شرابخواری، حسادت و... یکی از آنها نیز تکبر و فخرفروشی است. علی علیه السلام فرمود: «اَلتَّکَبُّرُ یُظْهِرُ الرَّذِیلَةَ؛ تکبر، رذیله [اخلاقی] را ظاهر می سازد.» و در جای دیگر فرمود: «الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَی التَّقَحُّمِ فِی الذُّنُوبِ؛ حرص و تکبر و حسد سبب می شود که انسان در انواع گناهان فرو رود.»

۶) از دست دادن امکانات:

همچنان که اشاره شد، متکبر در بین مردم منفور است؛ لذا نمی تواند همکاری دیگران را جلب کند. از طرف دیگر، متکبر به هیچ وجه زیر بار نمی رود که خوبی دیگران را به زبان آورد. امام صادق

علیه السلام فرمود: «لَا یَطْمَعَنَّ ذُو الْکِبْرِ فِی الثَّنَاءِ الْحَسَنِ؛ متکبر حاضر نمی شود ثنای انسان خوب را بگوید.» مجموع این عوامل باعث می شود که موفقیت او در صحنه زندگی ناچیز باشد. علی علیه السلام در این باره می فرماید: «بِکَثْرَةِ التَّکَبُّرِ یَکُونُ التَّلَفُ؛ فزونی تکبر مایه تلف [و از دست دادن امکانات] است.» این سخن را به گونه دیگری نیز می توان تفسیر کرد و آن، اینکه بسیاری از جنگها و خونریزیها و ویرانیها از تکبر سرچشمه می گیرد؛ همچنان که در دوران معاصر مشاهده می کنیم که قدرتهای استکباری، عامل نابودی بسیاری از شهرها و کارخانه ها و زراعات بوده اند.

۷) جهنم سوزان:

بدترین پیامد تکبر آن است که اگر متکبر برنگردد و توبه نکند، سرانجام، جهنمی خواهد شد. قرآن کریم می فرماید: «به آنان گفته می شود: از درهای جهنم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید! چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران!» امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی در جهنم، سرزمینی است برای متکبران به نام سقر که از شدت حرارتش به خدا شکایت می کند.»

● درمان تکبر

برای درمان تکبر، راههای علمی و راهکارهای عملی وجود دارد. راه علمی این است که انسان به حقیقت خویش و ضعف و ناتوانی و پستی خود پی ببرد و از طرف دیگر عظمت و مقام و منزلت خدا را بشناسد. علی علیه السلام با توجه به همین نکته فرمود: «از فرزند آدم تعجب می کنم که آغاز او نطفه [بدبو] و آخرش مردار [گندیده] و وسط آن دو، ظرفی برای مدفوع است؛ با این حال، تکبر می ورزد!» از امام باقر علیه السلام شبیه روایت فوق با تفاوت مختصری به این صورت نقل شده است:

«از متکبر فخر فروش در شگفتم! او در آغاز از نطفه بی ارزشی آفریده شده و در پایان کار مردار گندیده ای خواهد بود و در این میان، نمی داند به چه سرنوشتی گرفتار می شود و با او چه می کنند.» این حدیث اشاره دارد که قیامت باوری و ایمان به حسابهای دقیق آن روز، در تکبر زدایی نقش مهمی دارد؛ چنانکه در حدیثی از امام زین العابدین علیه السلام آمده است که «میان سلمان فارسی و مرد خودخواه و متکبری خصومت و سخنی واقع شد. آن مرد به سلمان گفت: تو کیستی؟ [و چه کاره ای]؟ سلمان گفت: اما آغاز من و تو هر دو نطفه کثیفی بوده و پایان کار من و تو مردار گندیده ای است. هنگامی که روز قیامت شود و ترازوی سنجش برقرار گردد، هر کس ترازوی عملش سنگین باشد، با کرامت و

با شخصیت و بزرگوار است و هر کس ترازوی عملش سبک باشد، پست و بی مقدار است.»

درک عظمت خداوند در تکبر زدایی نقش دارد. به این روایت توجه کنید؛ امام حسن علیه السلام فرمود: «سزاوار نیست برای کسی که عظمت خدا را شناخته، احساس بزرگی [و خود برتربینی] کند. پس به راستی، بزرگی کسانی که عظمت خدا را دریافته اند، تواضع و فروتنی است و عزت کسانی که می دانند جلالت و بزرگی خدا چیست، در مقابل او تذلل و احساس کوچکی کردن است.»

محمد رضا غلامی