جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
مجله ویستا

اوباما از چه می ترسد


اوباما از چه می ترسد

نکته مهم درباره سوسیالیست های لیبرال یا هر کس دیگری که باور اشتباهی دارد, این است که از آرای مخالف بیزارند مخالفت به یاد آنها می اندازد که چیزهایی مثل استدلال, واقعیت و منطق نیز وجود دارد

نکته مهم درباره سوسیالیست‌های لیبرال یا هر کس دیگری که باور اشتباهی دارد، این است که از آرای مخالف بیزارند. مخالفت به یاد آنها می‌اندازد که چیزهایی مثل استدلال، واقعیت و منطق نیز وجود دارد.

یک مثال: باراک اوباما. او اخیرا گفته است «چیزی که از عهده مان برنمی‌آید این است که یک بار دیگر نبردهای دوسال گذشته را تکرار کنیم که ما را از سخت کوشی برای پیش بردن اقتصادمان بازمی‌دارند. آنچه دیگر از عهده‌مان ساخته نیست این است که در جنگ‌های نمادینی شرکت کنیم که وقت و توان واشنگتن را می‌گیرد؛ در حالی که همه آمریکا منتظرند ما مشکلات را حل کنیم.»

برای اوباما قدرت حق می‌آورد. نبرد برای سوسیالیستی کردن بهداشت و درمان سال گذشته به نفع او تمام شد؛ بنابراین حالا برندگان می‌گویند که دیگر نمی‌توان درباره آن چون و چرا کرد، اما اگر نبرد را می‌باختند چطور؟ اگر طرح بهداشت عمومی هیچ گاه تصویب نمی‌شد چطور؟ همچنین اگر اوباما به جای شکستی که خورد موفق می‌شد تعداد کرسی‌های حامی‌اش را در انتخابات مجلس نمایندگان بیشتر کند چه، در آن صورت چه پیشنهاد می‌کرد؟ جای شک نیست که دوباره از اول به مبارزه می‌پرداخت و امید می‌بست که این بار پیروز شود. در واقع اگر اوباما به جای از دست دادن تعداد زیادی از کرسی‌ها موفق می‌شد شمار کرسی‌هایش را در کنگره افزایش دهد، با قدرت بیشتری طرح‌هایش را پیش می‌برد (از جمله ملی کردن مصرف انرژی در قالب طرح cap & trade)، کنترل فوری اینترنت توسط دولت و تمام چیزهایی که می‌دانیم.

وقتی مخالفان دولت سالاری و سوسیالیسم مبارزه می‌کنند کارشان نمادی و ظاهری است (طبق نظر اوباما) و نباید آنها را جدی گرفت، اما وقتی لیبرال‌ها و سوسیالیست‌ها نبرد می‌کنند، همچنان که پیش‌تر بارها و بارها برای ملی‌سازی بهداشت و درمان تلاش کرده بودند – کارشان درست و خوب است.

این درست یک جور دیگر از همان سفسطه‌ای است که می‌گوید: «هردو حزب باید باهم کار کنند.» هیچ وقت چنین چیزی نمی‌تواند درست باشد وقتی که دو حزب یا دو ایدئولوژی، در یک موضوع موضع کاملا مخالف دارند و یکی از دو طرف درست می‌گوید و دیگری در اشتباه است. طرف درست با طرف غلط کار نمی‌کند و هیچ نفعی هم از این کار برایش متصور نیست. کسی که قربانی جنایتی می‌شود، در راه قربانی شدن خودش با آن جانی همکاری نمی‌کند، باید سد راه او شود. جنایتکار در اشتباه است و از آنجا که جنایتکار خلاف منافع فرد بیگناه و قربانی عمل می‌کند، باید این حق را به فرد داد که با تمام توانش جلوی پیشرفت کارهای او را بگیرد.

تصمیم مجلس نمایندگان مبنی بر اینکه مخالفت‌هایشان با اوباما را کاملا جدی بگیرند به چندین دلیل درست است. طرح سلامت اوباما قانون بسیار وحشتناکی است که باید هرچه سریع‌تر رد شود. رد این طرح اولین گام در مسیر بازگرداندن حقوق فردی پزشکان و بیماران و آزادی از دست رفته بازار خدمات پزشکی به حساب می‌آید. رد کردن طرح سلامت اوباما شرط کافی نیست، اما شرط لازم هست. این کار به کسانی که در میان جمهوری خواهان و دموکرات‌ها خواهان معکوس شدن روند سیاست‌های سوسیالیستی کنونی هستند نشان می‌دهد که جمهوری خواهان حداقل در این موضوع خاص مصر هستند که به عنوان حزبی مستقل عمل کنند - به آمریکایی‌ها پیشنهاد جایگزینی بدهند که جلوی اقدامات کنگره قبلی را که می‌خواست برخلاف قانون اساسی نظام سلامت سوسیالیستی را به همگان تحمیل کند بگیرد.

مخالفت اصولی با دسته گل‌های سوسیالیستی کاخ سفید چیز غیرمنتظره‌ای است. شاید همین هم باشد که اوباما را می‌ترساند. به هر حال حالا که آمریکایی‌ها برای اولین بار طی چند دهه گذشته جایگزین فکری برای سوسیالیسم بی‌پایانی که تا به حال میان هم حزبی‌های اوباما شایع بوده ارائه کرده‌اند، اگر این فکر جدید اقبال عمومی بیابد چه می‌شود؟ چه می‌شود اگر آمریکایی‌ها در سال‌های آتی به حذف و جایگزینی نه تنها طرح سلامت اوباما، بلکه به پایان تمام دنگ و فنگ‌های دولت رفاه رای بدهند؟ این نبردی است که لیبرال‌ها و سوسیالیست‌ها تمایلی به جنگیدنش ندارند. آنها می‌خواهند همه نبردها با اصول و قواعد خودشان باشد. آنها

جمهوریخواه‌های مطیع می‌خواهند، مثل جورج بوش که با وجود تمام ادعایی که می‌کردند از او متنفر می‌شوند، در نهایت به تمام طرح‌های آشتی‌جویانه دموکرات‌ها تن می‌داد و با خوشحالی تمام امضایشان می‌کرد. سوسیالیست‌های لیبرال دموکرات از مخالفت اصولی می‌ترسند، چون تا به حال چالش اصولی اندکی داشته‌اند دوست دارند در آینده هم همین طور باشد.

شاید ترس دلیلش باشد که دولت اوباما پیشنهاد کرده است هر شهروند آمریکا یک شماره ID هویت اینترنت ملی داشته باشد. می‌خواهند این ID در دست دولت و تحت کنترل او باشد. دولت تاکید دارد که این به معنای شناسه ملی نیست، اما معلوم نیست که چطور می‌توان میان چنین شناسه‌ای با شناسه اینترنت ملی فرق گذاشت. معلوم نیست چرا آمریکایی‌ها باید به چنین شناسه‌ای نیاز داشته باشند، چون اگر می‌خواستند همین حالا هم شرکت‌های خصوصی ارائه‌اش می‌کنند. دولت می‌گوید چنین چیزی لازم است تا مردم همه اسامی و رمز عبورهای اینترنتی شان را در یک محل ثبت کنند. محلی که توسط دولتی‌های عزیز کنترل شود؟ چرا باید دولت کنترل همه رمز عبورهای شما را در دست داشته باشد؟ برای لیبرال‌ها و سوسیالیست‌های اوبامایی این مسائل مهم نیست. آنها فقط قدرت می‌خواهند و از از دست دادنش می‌ترسند. شاید هیچ برهه دیگری در تاریخ آمریکا یافت نشود که حقوق فردی شهروندان اینقدر مورد تهدید بوده است. آمریکایی‌ها یا باید در تمامی جبهه‌ها با دولت و سنا بر سر حقوقشان بجنگند یا اینکه این حقوق را زمین بگذارند. هیچ مساله‌ سمبولیک و نمادینی در کار نیست. مساله نزاع بر سر حقوق است.