سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

معماری پایدار در آمریکا با الهام از اشعار مولوی


یکی از قدیمی ترین و غنی ترین فرهنگهای دنیا, جهان بینی مولانا, شاعر ایرانی قرن سیزدهم میلادی و فرصتهای مناسب درمدرن ترین کشور جهان, الهام بخش یکی از برجسته ترین آرشیتکت های ایرانی الاصل تبعه آمریکا شدند تا راه حل های نوینی برای یکی از قدیمی ترین مشکلات دنیا یعنی بی خانمانی بیابد

باد و خاک و آب و آتش بنده اند با من و تو مرده با حق زنده اند

این شعر مولانا و اشارات کنائی و ظریف او به وحدت وجود و سازگاری چهار عنصر آب، باد، آتش و خاک انگیزه ای شدند تا مهندس «نادر خلیلی» آرشیتکت ایرانی الاصل به فکر بیافتد با استفاده از این چهار عنصر طبیعی، خانه هایی مقاوم در برابر زلزله و سایر بلایای طبیعی با ارزان ترین مواد و مصالح موجود در جهان، مثل کیسه های شن و سیم های خاردار برای بی خانمان های جهان بسازد . ایده ای که بارها از سوی مجامع معتبر جهانی مورد تقدیر و تشویق قرار گرفت

. مهندس نادر خلیلی از موسسه پژوهشی خود در شهر هسپریا (Hesperia)واقع در ایالت کالیفرنیا می گوید: «بیش از ۸۰۰ میلیون نفر در جهان در زاغه هایی که از آهن پاره، چوب، و گل ساخته شده زندگی می کنند و یا اصلأ پناهگاهی ندارند. این رویای من بوده است که برای مشکل مسکن این افراد فکری کنم». <

او در مورد این روش می گوید:« حلقه های پلاستیکی متحدالمرکزی را در نظر گیرید که همچون اسباب بازی بچه ها، روی هم قرار می گیرد». او با این مواد سازه هایی عمدتا از کیسه شن و سیم خاردار - مواد زمان جنگ، که اکنون از آن استفاده صلح آمیز می شود - ساخته است که نه تنها توجه آرشیتکت ها ی ایالات متحده بلکه سازمان ملل را بخود جلب کرده است. سازمان ملل علاقه زیادی به استفاده روش های ساده خلیلیبرای ساختن پناهگاههای اضطراری برای پناهندگان یا برای کسانی که خانه خود را در اثر بلاهای طبیعی از دست داده اند، نشان داده است.

خلیلی روش های مورد استفاده خود در این سازه را نه تنها ضد حریق بلکه ضد سیل، طوفان و زلزله می نامد و می گوید مصالح ساختمانی آن ۴۰ تا ۶۰ درصد کمتر از ساختمان های دیگر هزینه دربردارد. او می افزاید:«صرفه جویی ای که در مصرف انرژی از بابت استفاده از مواد طبیعی عایق در مقابل سرما و گرما انجام می شود، کل هزینه مواد استفاده شده در مصالح اصلی را در عرض چند سال جبران می کند»

. او در موقع صحبت از سازه های خود از واژه« معماری پایدار» مکررأ استفاده می کند بدین معنا که این سازه ها بر مواد و روش های ساختمانی تکیه دارند که اثر بسیار ناچیزی بر محیط زیست آسیب دیده می گذارد .

از آنجا که ساده ترین ایده ها ممکن است مبتکرانه ترین ایده ها نیز باشد، کار مهندس خلیلی نیز نه تنها امیدی برای ساکنین این جهان شده بلکه علاقه جامعه علمی را هم بعنوان ابزاری امید بخش جهت سکنی دادن افراد در پایگاههایی آتی در ماه و یا مریخ ، بخود جلب کرده است.

مسیری که او را به کشف این حقایق بنیادی سوق داد، ساده نبود. در طی دهه ۱۹۷۰، خلیلی یکی از سرشناس ترین آرشیتکت های ایران بود. وی متخصص ساخت آسمان خراش بود و زندگی خود را بین دفاتر کارش در لوس آنجلس و تهران تقسیم کرده بود. چهره او برای میلیونها ایرانی از طریق حضور مکرر وی در برنامه های رسانه های عمومی، چهره ای آشنا بود. با این حال، در میانه این شهرت و موفقیت، پی برد که از مهندسی معماری دلسرد شده است.

او می گوید:« من برای کسب پروژه ها و قراردادهای ساخت و ساز رقابت می کردم. و احساسم این بود که دائما در یک کشاکش هستم، هرگز واقعآ برای مردم کاری نمی کردم.»

مسابقه دو میان بچه ها در یک پارک عمومی ، نقطه عطفی در زندگی او بود .

در طی یک پیک نیک در یکی از پارکهای تهران، تعداد زیادی از بچه ها، منجمله پسر خود او، شروع به مسابقه دو کردند. او می گوید:« والدین ،بچه ها را تشویق می کردند که سریعتر بدوند تا مسابقه را برنده شوند.» پسر چهار سال ونیمه خود او، که جوانترین دونده هم بود،چند دور از مسابقه را باخت. او از روی خجالت و رنجش به پدرش گفت:« من می خواهم با خودم مسابقه بدهم».

نخست ، خلیلی سعی کرد پسرش را به ادامه مسابقه متقاعد کند ولی بعد از آن دست کشید .

خلیلی می گوید: « وقتی همه رفتند، من خطی روی زمین کشیدم و او دور پارک تنها شروع به مسابقه دادن کرد.» او دریافت که پسرش نه تنها شادتر است، «بلکه هربار که به نقطه آغازین مسابقه می رسید، چیز جالبی را در پارک کشف کرده بود. او حتی از قبل هم آهسته تر می دوید، ولی نه تنها از مسابقه خود لذت میبرد بلکه همیشه اول میشد.»

او پی برد که تجربه پسرش نقطه عطفی در زندگی اوشد. همانگونه که در کتاب خود « تنها دویدن»، می نویسد:« با خود عهد کردم که از این پس برای رسیدن به ظرفیت های درونی خود مسابقه می دهم نه برای تلاش درجلو زدن از دیگران».

دیری نگذشت که کار آرشیتکتی خود را کنار گذاشت و موتور سیکلتی خرید و برای پنج سال در جستجوی الهامی نوین سر به صحراهای ایران گذاشت. در حینی که به کشور خود با دیدی تازه می نگریست، سادگی و ارزش والایی را در معماری سنتی، بویژه درهزاران هزار دهکده ایی که خانه های آنها خشت وگلی بود، کشف کرد. خلیلی می گوید:« آنها علاوه بر سادگی در استفاده شان از عناصر طبیعی بسیار عمیق بودند. من می خواستم یادبگیرم، و در مسیر این یادگیری در این رویا فرورفتم که ساختمانهایی از خاک و آتش بسازم».

او همچنین شروع به مطالعه اشعار جلال الدین محمد مولوی کرد، اشعاری که از وحدت وجود و عناصر چهارگانه پر بود. خلیلی از نگرش مولوی الهام گرفت تا از مواد طبیعی برای ساخت مسکن مدرن استفاده کند. خلیلی می گوید:« وقتی که در صحرا بودم، با پنج شخصیت ابدی آشنا شدم: خاک،آب، باد، آتش و مولوی. من معنویتی را آموختم که در زندگی خودم جاری و ساری شده است. حتی کار من امروز در هسپریا نیز از مولوی الهام گرفته است.»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.