چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

در دفاع از نیروی دریایی


در دفاع از نیروی دریایی

چند سالی است که کتاب خاطرات ارتشبد فردوست منتشر شده و در دسترس عام قرار گرفته است

چند سالی است که کتاب خاطرات ارتشبد فردوست منتشر شده و در دسترس عام قرار گرفته است. قابل تامل است که چطور فردی از قشر فرودست۱ و پایین اجتماع با خاندان پهلوی دمخور شده و به عالی‌ترین مقام کشور هم می‌رسد و ناگهان وقتی ورق برمی‌گردد، دچار چرخش موضع اساسی می‌شود. گناه فردوست اگر از نصیری و هویدا بیشتر نباشد، کمتر نیست. اشراف و تسلط او بر کلیه سازمان‌های کشور، دربار و ارتش و رابطه ویژه او با محمدرضاشاه، چهره مرموز و آرامش او هنگام پخش بازجویی از تلویزیون همچنان کلاف سردرگم و پررمز و راز فردوست را پیچیده‌تر می‌کند. بی‌شک فردوست خود یکی از عوامل موثر و اصلی حکومت خودکامه شاه بود. در حالی که در شرح خاطراتش همواره سعی در تطهیر خود می‌کند و بیشتر کاسه کوزه‌ها را بر سر محمدرضاشاه می‌شکند.۲ در صورتی که غیرممکن است «چشم و گوش» شاه، دستش به خون بی‌گناهی آغشته نشده یا در چپاول سرمایه‌های کشور نقشی نداشته باشد. کی چه می‌داند؟ عنصری که به اعتراف صریح خود وسایل عیش و نوش شاه را فراهم می‌کرده.۳ شرکت یا همکاری یا سکوت او در فساد‌های رژیم قابل حدس و گمان است. او و بقیه جان‌نثاران، غلامان خانه‌زاد و سینه‌چاکان دودوزه‌باز که نه حرمت قانون را داشتند و نه به عدل و انصاف فکر می‌کردند فقط به این فکر بودند که منویات ملوکانه به هر نحو که شده اجرا شده و خاطر خطیر خدایگان راضی باشد.

در میان خاطرات دولتمردان پهلوی دوم، اسدالله علم را هم داریم که گرچه در هر ورق خاطرات، قربان‌صدقه شاهنشاهش می‌رود، باز هم آنقدر جربزه و منش دارد که حرف‌ها و نظریاتش را بگوید به‌رغم اینکه شاهنشاه خوشش نیاید.۴

ایستادگی‌های گهگاه علم یادآور حسن مستوفی است که با آن قیافه متین و مردانه، راست و خدنگ جلوی رضاشاه می‌ایستاد و حرف‌هایش را می‌زد. به او «آقا» می‌گفتند و رضاشاه هم چون به طینت پاک و بی‌آلایش او اطمینان داشت اکثراً به حرف‌های او گوش می‌کرد و نظریاتش را می‌پذیرفت. ای کاش محمدرضاشاه هم «آقایی» در دربارش داشت.

● نیروی دریایی

در کتاب فردوست پرده از بسیاری گوشه‌های تاریک وقایع حکومت پهلوی برداشته می‌شود که صحت و سقم آن با خودش! ولی در صفحات ۲۲۳ و ۲۲۴ مطالبی راجع به نیروی دریایی ارتش نوشته شده که دور از حقیقت است. عجیب اینکه کسی که درجه ارتشبدی ارتش شاه را هم یدک می‌کشیده پاره‌ای از وقایع تلخ و شیرین نیروی دریایی را با لحنی دور از ادب به خواننده منتقل می‌کند. فردوست در صفحات ۲۲۳ و ۲۲۴ از نیروی دریایی ایران با تعابیر ناشایست یاد می‌کند و مدعی می‌شود این نیرو یک فرمانده داشت که دریابد (ارتشبد) بود و ۱۰ نفر دریاسالار (سپهبد) و... این افراد حیف و میل‌های عجیب می‌کردند. گرچه فردوست اعلام می‌کند (دفتر ویژه اطلاعات) با نیروی دریایی کاری نداشت معذلک مدعی است وزن ناوها کمی بیش از دو هزار تن بود که این ناوها در امریکا جزء گارد ساحلی است و به آن «نیروی دریایی» نمی‌گویند. فردوست باید می‌دانست که قدرت‌های استعماری انگلستان و روسیه به هیچ وجه تمایل نداشتند ایران در جنوب دارای نیروی دریایی شود. آن نیروی دریایی مختصر هم که با هزاران مشکل، راه‌اندازی ‌شده بود یا توسط عوامل متمایل به حزب توده به آتش کشیده شد یا مانند ناو «پلنگ» در جنگ دوم با فرمانده‌اش به آتش کشیده، غرق شد. ضمن اینکه آقای فردوست «زمان» را گم کرده و نیروی دریایی ایران در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۰ را با ۳۰ سال قبل آن مقایسه کرده است. ای کاش ایشان در یکی از مانورهای نیروی دریایی با کشورهای سنتو به جنوب می‌آمد یا سری به کتاب جنگ قدرت‌ها می‌زد که در آن به نقل از موسسه بین‌المللی تحقیقات استراتژیک لندن در یک بررسی از توان نیروی نظامی ایران می‌نویسد: «نیروی دریایی ایران بر مجموع ناوگان جنگی کشورهای منطقه برتری دارد.»۵

و اما، تناژ واحدهایی که به عنوان گارد ساحلی از آنها استفاده می‌شود حدوداً ۴۰۰ تن است که سرعت عمل آنها بیشتر مورد نیاز است نه دو هزار تن. ولی در مورد فرمانده نیروی دریایی که فردوست اشاره می‌کند دریابد فرج‌الله رسایی‌گیلانی بود؛ افسری سلیم‌النفس و پاک که حدوداً ۱۴ سال با تلاش فراوان و استفاده درست از امکانات و منابع مالی جهش فوق‌العاده‌ای به نیروی دریایی داد. ثانیاً بیشتر امیران نیروی دریایی را شخصاً می‌شناختم که دزد نبودند و اگر یکی دو افسر به نام عطایی و نجم‌الهدی و تعداد قلیلی دنباله‌رو آنها سوءاستفاده کردند ربطی به یک نیرو ندارد که با هزاران هزار افسر و درجه‌دار و کارمند و ناوی در شرایط نامناسب آب و هوایی پایگاه‌های جنوب ایران و با امکانات نیمه‌متعارف از مرزهای آبی ایران محافظت می‌کردند و می‌کنند. ثالثاً ترفیع تعداد قلیلی از افسران (نه همه!) مربوط است به واقعه جزیره فارسی۶ و بازنشسته شدن کلیه امیران نیروی دریایی و اصلاً ربطی به شجاعت‌های عباس رمزی‌عطایی ندارد!

رابعاً فردوست فراموش می‌کند از غرورانگیزترین حرکت ارتش و نیروی دریایی در ۲/۲/۱۳۴۸ سخن بگوید که به دنبال اختلافات ۴۰۰‌ساله ایران و عراق و ایران و عثمانی و آخرین تهدید دولت عراق۷ در مورد مالکیت بر اروندرود، ایران قرارداد استعماری ۱۳۱۶ را باطل دانسته و اعلام می‌کند در اروندرود هیچ اصلی جز اصل پذیرفته‌شده بین‌المللی خط «تالوک»۸ نمی‌شناسد و به دنبال آن، کشتی ایرانی ابن‌سینا با پرچم ایران و اسکورت نیروی دریایی از اروندرود گذشته و به خلیج‌فارس رفت و به این ترتیب با قدرت‌نمایی ارتش ایران دومین جنگ پرچم بین ایران و همسایه غربی به سود ایران تمام شد.

خامساً بعید است فردوست تاریخ جنگ دوم و اشغال ایران توسط متفقین را نخوانده باشد و نمی‌دانسته که همان نیروی دریایی به رغم ایشان، حقیر، تنها قوایی بود که جلوی ارتش متجاوز به طور جدی ایستاد و فرمانده‌اش در پایان غلامعلی بایندر ۹ با تعدادی افسر و درجه‌دار و ۶۰۰ نفر ناوی وظیفه شهید شدند و باز هم حیف که ایشان در این دنیا نماندند تا ببینند اخلاف شجاع و ایران‌دوست همان نیروی دریایی در جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران و در همان اوان جنگ نیروی دریایی دشمن را به گل نشاند و شهدای ارزنده و گرانقدری تقدیم ملت ایران کرد.

مسعود ملک‌پور

پی‌نوشت‌ها:

۱- فردوست با فرودست جناس مرموزی دارد.

۲- محمدرضاشاه پهلوی نام رسمی دومین پادشاه سلسله پهلوی است که برای ارتشبد فردوست اعلیحضرت بود. اینکه فردوست او را «محمدرضا» می‌نامد جای تامل دارد.

۳- صفحات ۲۰۹- ۲۰۵ کتاب ظهور و سقوط سلسله پهلوی

۴- یادداشت علم، جلد اول

۵- جنگ قدرت‌ها در ایران، نوشته باری روبین، ترجمه محمود مشرقی

۶- جزیره‌ای غیرمسکونی در خلیج ‌فارس که نیروی دریایی در آن پاسگاه داشته و دارای یک بویه دریایی است. زمانی که ایران آماده می‌شد تا حفاظت و حراست خلیج ‌فارس را به جای دولت انگلستان بر عهده گیرد به دلیل تمام شدن خواربار پرسنل پاسگاه (که هر یک یا سه ماه تعویض می‌شوند)، فرمانده جزیره روی بویه پتویی می‌اندازد. ماجرا توسط یک کشتی انگلیسی به وزارت دریاداری و از آنجا به وزارت امور خارجه ایران به گوش شاه می‌رسد و در نتیجه کلیه امیران نیروی دریایی بازنشسته و به جای آنها تعدادی از افسران در درجه ناخدا ۲ درجه موقت دریاداری (سرتیپی) گرفته و به جای آنها به کار گماشته می‌شوند.

۷- دولت عراق تهدید کرده بود نظر به مالکیت بر اروندرود هیچ کشتی و شناوری حق ندارد با پرچم ایران از اروندرود گذر کند که البته ایران قرارداد استعماری ۱۳۱۶ را باطل اعلام می‌کند.

۸- تالوک اساس و قانونی است که بر مبنای آن عمیق‌ترین نقطه یک رودخانه مرزی، مرز بین دو کشور است.

۹- دریابان شهید غلامعلی بایندر در حمله ناجوانمردانه متفقین در جنگ دوم شهید شد. مزار این فرمانده شهید در پایگاه دریایی خرمشهر متاسفانه مهجور افتاده است.



همچنین مشاهده کنید