یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ارتباط فراموش شده


ارتباط فراموش شده

با گسترش ارتباطات و اطلاعات در دوران کنونی و با وجود نهادهای مختلف آموزشی, تربیت کودکان همچنان از مهم ترین کارکردهای خانواده است

با گسترش ارتباطات و اطلاعات در دوران کنونی و با وجود نهادهای مختلف آموزشی، تربیت کودکان همچنان از مهم ترین کارکردهای خانواده است. سهل انگاری والدین درتعلیم و تربیت کودکان و واگذار کردن این مسئولیت از سوی آنان به سایر نهادها موجب اخلال در امر آموزش کودکان شده است.

بسیاری از والدین تصور می کنند مدرسه و رسانه تربیت کودکان را به تنهایی برعهده دارند. بنابراین برای نهاد خانواده در این زمینه چندان نقشی قائل نیستند. این در حالی است که اگر اخلالی در کارکرد آموزشی خانواده ایجاد شود کودکان در این خانواده ها بیشتر در معرض آسیب های اجتماعی قرار می گیرند.

انا کراتون روانشناس مرکز تحقیقاتی ملبورن معتقد است کودکان ما در عصری زندگی می کنند که عصر انفجار اطلاعات نام گرفته است. این عصر شرایط جدیدی در پیشروی همه اعضای جامعه قرار داده است. سایت های اینترنتی، صدها کانال تلویزیونی و گسترش روزافزون شبکه های ارتباطی، خانواده ها را با مسائل جدیدی روبه رو کرده است. با این همه نقش خانواده در مسائل تربیت کودکان به خصوص در سنین ۵ تا ۶ سال دارای اهمیت ویژه است.

اما باید در نظر داشت کودک در کنار خانواده، از مدرسه و رسانه های گروهی نیز تأثیر می گیرد. هر چند که هیچ نهادی همانند خانواده در آموزش پذیری و تربیت کودکان تأثیرگذار نیست.

بیشترین مسئولیت خانواده مربوط به گروه سنی ۱ تا ۷ سال است. نقش کودک، شخصیت، رفتار و خودپنداری کودک در هفت سال اول زندگی شکل می گیرد. به اعتقاد او، کودک تا سن ۷ سالگی باید در خانواده و تحت آموزش و پرورش پدر و مادر بخصوص مادر قرار گیرد.

بهترین مقطع برای آموزش کودکان همین رده سنی است، کودکان و نوجوانان در این مقطع سنی به صورت جدی آمادگی آموزش و پرورش را دارند و در گروه سنی ۱۳ تا ۲۳ سال خانواده باید به صورت گفتمان دوطرفه با فرزند رفتار کند.

با این وجود در عصری زندگی می کنیم که دغدغه پدران و مادران بسیار شده است، به گونه ای که خانواده کارکرد اصلی خود را در ارتباط با آموزش فرزندان فراموش کرده است.

حتی در برخی خانواده ها به دلیل اشتغال مادر و پدر، فرزندان در مهدهای کودک آموزش می بینند. در این میان مفاهیمی که در محیط های آموزشی به فرزندان انتقال پیدا می کند، گاهی در چارچوب فرهنگ خانواده نیست.

در جامعه کنونی که هم زن و هم مرد شاغل هستند کودکان کمتر والدین را می بینند.

در این صورت نقش تربیتی کودکان به درستی اعمال نمی شود. این در حالیست که طبق وظیفه و سرمایه گذاری اصلی خانواده باید در آموزش و پرورش کودکان باشد. اما هم اکنون خانواده ها بیشترین سرمایه گذاری را روی مسکن و یا داشتن زندگی مرفه می گذارند.

با این که کودک از بدو تولد به تدریج آموزش ها و مهارت های زندگی را در خانواده یاد می گیرد، اما نباید مدرسه و رسانه ها را در اجتماعی شدن و آموزش کودکان فراموش کرد. شاید آنچه که در سال های اخیر خودنمایی کرده است، بی توجهی نهادهای آموزشی برای پرورش کودکان است.

مدرسه یک محیط دوم برای کودک است. اگر چه یکی از وظایف مدرسه تربیت کودکان است، اما به دلیل وجود آدم های متفاوت، این نهاد اثر مطلوب را درآموزش و اجتماعی شدن کودک ندارد. رسانه های جمعی نیز الگوهای ذهنی برای کودک بوجود می آورد. اگر این الگوها متناسب با رفتار کودک در محیط خانوادگی نباشد. تأثیر زیادی بر روی کودکان ندارد.

درخانواده هایی که به دلایلی درانجام وظایف تربیتی خود دچار مشکل می شوند و به درستی مفاهیم آموزشی را به کودکان آموزش نمی دهند، کودک درسنین بالاتر دچار مشکلات فراوانی می شود.

ازسوی دیگر هم نباید مدارس خلاقیت و استعداد دانش آموزان را نادیده بگیرند. وگرنه در چنین فضایی نباید توقع داشت که کودکانمان آموزش ها و تربیت مناسب را به خوبی فراگیرند. محیط مدرسه نباید برای کودکان محیط تصنعی باشد و باید متناسب با روحیات کودک شکل گیرد.

با توجه به این موضوع نقش خانواده درآموزش کودک بسیار پراهمیت است.

با این اقدام محیط مدرسه از حالت تصنعی و اجباری به حالت اختیاری و عاطفی تبدیل می شود و آنجاست که آموزش برای کودک شیرین می شود.

علیرضا سزاوار