دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
جادوی عروسک های واقعی
ماکوندو ترکیبی از افسانه و حقیقت است. ترکیبی در هم تنیده و تنگاتنگ که در آن نمیتوان مرز رویا و واقعیت را دریافت. همانگونه که در داستانهایی به سبک رئالیسم جادویی سراغ داریم - و مارکز استاد سرایش اینگونه داستانهاست- همه چیز آنقدر در این نمایش واقعی است که نمیتواند خیال باشد و در عین حال همه چیز آنقدر خیالبرانگیز و در هالهای از ابهام است که نمیتواند واقعیت باشد.
جذابیت داستانسرایی به شیوه رئالیسم جادویی نیز در همین است. اتفاقی که در نمایش ماکوندو میافتد و ممکن است مخاطب بارها با نمونه داستانی آن روبهرو شده باشد همین است، اینکه گروه نمایش، نمایشگر این جادو روی صحنه تئاتر هستند، نه داستاننویسی بر صفحه کاغذ. جادو در آنجا شکل میگیرد که خیالات آنقدر شوخ طبع و کودکانه به بازی بدل میشوند که تماشاگر در پذیرش آنها لحظهای درنگ نمیکند.
حضور پیرمردی بالدار در حیاط خانه زن و مردی جوان آنقدر عجیب هست که بتواند تماشاگر را وادار کند که در مقابل جادو شدن ایستادگی کند اما این ماجرا به سادگی و بیهیچ آب و تابی روایت میشود.
روایتی که روایتگر (مارکز) آن را از نزدیک میبیند و حتی لحظهای هم نمیتواند بدون تخیل آن فضا داستان خود را ادامه دهد. نکتهای که در این نمایش حائز اهمیت است همین است، اینکه همه چیز به سادگی اتفاق میافتد، بیهیچ آب و تابی و همچنان جنبه سحرآمیز و جادویی خود را حفظ میکند.
اینکه آزاده انصاری توانسته است نمایش را از گزند غلو درشتنمایی دور نگاه دارد میتواند به عنوان نوعی آشناییزدایی تلقی شود که به مخاطب فرصت درگیر شدن با فضای کار و حتی کاراکترهای غیرمعمولی را میدهد که در این فضا کاملا معمول هستند. از این نظر میتوان گفت که نمایش ماکوندو توفیق آن را یافته است که به مدد سادگیاش تماشاگر را جذب کرده و وقایع عجیب و باورنکردنی را به او بباوراند.
● بازیگر یا عروسک
در نمایش ماکوندو شاهد تلفیق و ترکیب دو فرم اجرایی عروسکی و بازیگر بر صحنه هستیم. تفاوت بزرگ ماکوندو با نمایشهای زنده عروسکی در نحوه استفاده عروسکها و بازیگران روی صحنه است. در بیشتر نمایشهای زنده عروسکی شاهد فضایی تفکیک شده هستیم که در آن برخی کاراکترها عروسک هستند و برخی بازیگر.
در صحنه اینگونه نمایشها معمولا با شیوه ترکیب روبهروایم که از آغاز تا پایان نمایش کاراکتر عروسک، عروسک و کاراکتر بازیگر، بازیگر میماند. یا اینکه برای کاراکتر عروسک یا بازیگر اتفاقی میافتد و گاهی هم اتفاقی نمیافتد و این کاراکترها به هم تبدیل میشوند، مانند کاراکترهایی که بر اثر جادو به موجودی دیگر بدل میشوند یا تغییر در اندازه کاراکتر باعث میشود از فرم عروسک به بازیگر و از بازیگر به عروسک تبدیل شود.
نکتهای که در نمایش ماکوندو قابل بررسی است این است که این نماش شیوههای معمول را کنار گذاشته و از شیوهای بکرتر یا حداقل کمتر دیده شده، استفاده میکند و آن این است که در برخی صحنهها شاهد حضور همزمان کاراکتر و عروسک هستیم. برای مثال در صحنههای متعددی پیرمرد حضور دارد و کاراکتر او به شکل عروسک هم حضور مییابد. این نحوه حضور بازیگر و عروسک روی صحنه به همینجا ختم نمیشود، چرا که در بسیاری صحنهها شاهد ارتباط برقرار کردن عروسکها با بازیگران همان کاراکترها نیز هستیم. برای مثال عروسک پلایو در صحنهای که بیماران و درماندگان در طلب شفا به خانه او مراجعه میکنند با او ارتباط برقرار میکند. در صحنهای دیگر نیز شاهد نشستن عروسک پیرمرد بالدار بر شانه خودش و ارتباط برقرار کردن آن دو هستیم. این شکل حضور عروسک و بازیگر روی صحنه که هم فضایی متوهم را به وجود میآورد و هم در بسیاری موارد به طنز جاری بر صحنه کمک میکند، میتواند به عنوان شیوهای خلاق نگریسته شود که از نظر بصری جذابیتهای فراوانی را به همراه دارد.
● طنز، همسایه وحشت و رنج
نمایش ماکوندو گروتسک نیست اما یک نمایش شادیآور صرف نیز نیست. حال و هوای کلی نمایش ماکوندو در فضایی طنزآلود میگذرد که حضور پیرمرد بالدار در هر لحظه یادآوری حضورش به تماشاگر، حسی از ترحم و رعب را به همراه میآورد. پیرمرد بالدار در عین فرشته بودن مخوف است و عملی که برای او در نظر گرفته شده (گرفتن جان یک کودک) عملی وحشتناک محسوب میشود که سرانجام نیز موفق به انجامش نمیشود. در آمیختن حال و هوای طنز نمایش با حضور سنگین و غیرقابل تحمل در یک سوی صحنه در هر ثانیه آفریننده حسی متناقض و عجیب در مخاطب است. حسی که در آن مخاطب هر لحظه را در تعلیقی کشنده و عذابآور میگذراند.
تا پایان نمایش مشخص نمیشود که آیا بالاخره پیرمرد بالدار با بالهای متعفن و نگاهی باستانی و خیره آیا میتواند ماموریت خود را به انجام رسانده و کودک پلایو و الیزندا را با خود به جهانی دیگر ببرد یا نه. حتی در صحنه پایانی که پیرمرد تقریبا مرده محسوب میشود جانی در او نمانده است. با حضور کودک در کنار او این شک در تماشاگر تقویت میشود که سرانجام پیرمرد میتواند کودک را که هر لحظه به او نزدیکتر میشود از بین ببرد. هنگاهی که این مضمون رعبآور در کنار فضای شاد و طنزآمیزی که پلایو و همسرش و بچههایش و حتی عروسکگردانان نمایش در آن شرکت دارند، قرار میگیرد عمق این وحشت قابل درک است. به این فضا چهره رنجآلود و رقتبار پیرمرد را که دائما در تضاد با محیط اطراف است اضافه کنید. حاصل این است: آدمها و عروسک هایشان میآیند و میروند و در زمینهای سفید که همه چیز حکایت از خوشبختی دارد اتفاقات بامزهای چون دراز شدن پاهای دختر کور یا جوان شدن پیرزن قوزی و یا مبارزه یک اردک با دخانیات میافتد اما حضور پیرمرد بر صحنه گرچه از طرف کاراکترها فراموش میشود اما هرگز از طرف تماشاگر نادیده گرفته نمیشود.
پیرمرد در عین مخوف بودن کاراکتری است که مورد تعدی قرار گرفته است. بالهای او را بستهاند و سالها در کنج خانهای بدون ذرهای امید زندگی میکند و حتی عاشق میشود. جهان پیرمرد جهانی است جدا از دنیای شاد پیرامون او. او متعلق به دنیای کهن افسانهها و اسطورههاست و حضور او در خانه پلایو همانقدر که توجیه ناپذیر است متفاوت نیز هست. جنسی دیگر و جهانی دیگر افتاده در میان ملغمهای از شادی و سادهلوحی و سودجویی که نه میتوان آن را نفی کرد و نه پذیرفت. این است حال و روز پیرمرد بالدار در حیاط خانه پلایو.
● روایتگری
عنصر دیگری که شکلدهنده ساختار این نمایش است عنصر روایتگری است. داستان نمایش ماکوندو داستان پیرمردی بالدار و ماجراهای اوست که در دل داستانی دیگر که روایت مارکز از این داستان است شکل گرفته است.
به بیان دیگر مارکز و بازیها و حرفهایش بخش اصلی داستانی است که طرح کلی نمایش ماکوندو را شکل میدهند. طرح کلی این است: مارکز داستانی را روایت میکند. داستان پلایو و الیزندا و پیرمرد بالدار داستانی است که در دل طرح اصلی یعنی روایتگری مارکز به وجود میآید، با تصمیمات او تغییر میکند، پایانبندی آن دو بار نوشته میشود و در عین منفک بودن از فضای راوی که در اینجا گابریل گارسیا مارکز است با این فضا در هم آمیخته و تحتنظر راوی در هر لحظه به صورتی در میآید.
اما روایتگری در این نمایش منحصر به دخالتهای راوی در داستان نیست، میبینیم که در صحنههایی راوی نیز تحت تأثیر فضایی که آفریده قرار میگیرد و این مسئله تا جایی پیش میرود که راوی نمیتواند تفاوت واقعی بودن اردک مخالف با مصرف دخانیات را با خیالی بودن آن دریابد. در عین حال راوی نمایش در تمام صحنهها حضور دارد و درباره کوچکترین عمل و عکسالعملها نظر میدهد که این فضایی طنزآلود را ایجاد میکند که با حال و هوای داستان در حال روایت در یک راستا قرار دارد.
سخن آخر آنکه ماکوندو نمایشی بیادعاست که ارزش دیدن را دارد. شاید که جهان وهم و واقعیت مخاطب به همین سادگی و شوخ طبعی به هم بیامیزند.
افسانه نوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست