چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

جوانی بگذرد تو قدرش ندانی


جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

می گن جوونی رو دریاب که زودگذره، می گن جوونی بهترین و ارزشمندترین دوران زندگییه، می گن...
از این حرفا زیاد می گن اما امروزه به این همه استرس حتی به ذهن جوونا نمی رسه که لب جوی آبی …

می گن جوونی رو دریاب که زودگذره، می گن جوونی بهترین و ارزشمندترین دوران زندگییه، می گن...

از این حرفا زیاد می گن اما امروزه به این همه استرس حتی به ذهن جوونا نمی رسه که لب جوی آبی بشینن و گذر عمر رو شاهد باشن، حتی اگه یه روز به دشت و کوه سری بزنن تا شاید کمی تفریح کنن بازم تو فکرن که فردا چه خواهد شد.

این غول استرس چشم های جوان سرشار از نشاط رو به روی رقص گل ها و چمن ها و گوش هاشو از شنیدن صدای پرندگان و زمزمه جویبارها می بنده.

مثلا فکر می کنه که فردا باید پشت کدوم در بسته از صبح علی الطلوع به انتظار بعضی رئیس و روسا بایسته تا شاید نیم نگاهی تیز و موشکافانه از بالای عینک ته استکانی شون به پرونده خاک خورده اش بندازن، مثلا فکر می کنه جایی با حقوق بخور و نمیر استخدام می شم؟ یا اجاره خونه چه قدر بیشتر می شه؟ یا کنکور رو چی کار کنم؟ یا....

به آخر خط رسیده و می گه صد حیف از عمری که هدر رفت و به خواندن رشته ای گذشت که الان خریدار نداره.

جوون ناکام و بیکار یا دوست داره تا ظهر شایدم تا شب بخوابه تا همه چیزهای از دست رفتشو به دست فراموشی بسپره یا از دست غرغرای والدینی که حق هم دارند سر به زیر پتو ببره، یا شبانه روز پیامک ارسال کنه شاید از دنیا بی خبر نمونه.

ای داد از اون همه معادلات و مجهولات ریاضی و فیزیک و فرمول های مختلف، حالا کدوم یکی از اونا معادله چند مجهولی زندگیشو حل خواهد کرد فقط خدا می دونه.

مگر با بند «پ» بتونه یه جایی خودشو جا کنه که صد البته اون وقتم شاید به جایی نرسه.بالاخره آخر و عاقبت این جوون یا به افسردگی می کشه یا هم قانع می شه و با همین وضعیت کاری و مالی کنار میاد. آخر سر هم می شه مصداق شعر

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را