سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
گفت وگو با گلاب آدینه
● نگو، نگو خواهش می کنم نگو
هیچ هیجانی ندارد از این که دو روز دیگر جشنواره شروع می شود و قرار است برایش بزرگداشت بگیرند. در عوض مثل جوان های تازه کار، با انرژی و هیجانی باورنکردنی، با رفتن و آمدن و حرف زدن و شوخی و جدی و درگوشی و فریاد، در این دوران طاقت فرسا، در حالی که صورتش از خستگی کبود شده، با روپوش خاکی و انگشت هایی که سرما جانش را گرفته اند، جان به لب می شود تا به دو بازیگر تلویزیونی بگوید...
گلاب آدینه، یا همان خانم مستعان، یا همان خانم هاشمی، سی سال پیش، وقتی در دانشگاه چشم اش به اعلان دیواری افتاد، خیلی بی مقدمه رفت و عضو گروه پیاده شد و بعد با مهدی هاشمی ازدواج کرد. شاید هرگز فکر نمی کرد فعالیت آهسته و پیوسته و حرکت لاک پشتی او در عرصه بازیگری، روزی آنقدر به چشم بیاید که برایش بزرگداشت بگیرند. ارزش این بازیگر، سوای این بزرگداشت و آن جایزه ها، سوای شخصیت دوست داشتنی اش با آن چهره آرام و صدای مهربان، در گرو جان دادن به شخصیت های ماندگار تاریخ سینمای ایران است: کبوتر چادرپیچ وسط بوته های گوجه فرنگی، طوبای دردمند زیر باران در حیاط خانه و مادر خسته از یک مهمانی نفس گیر: «مش مریم... تو دیگه چرا؟»
شما در سال های فعالیت تان در سینما، هیچ وقت ستاره نبودید و همیشه گزیده کار کرده اید. فکر می کنید بزرگداشتی که امسال برای شما در نظر گرفته شده، براساس کدام بخش از کارنامه شماست؟ کدام بخش از کارتان به چشم آمده و به آن توجه شده؟
منظورتان این است که برای چی این بزرگداشت را برای من گرفته اند؟
یک خرده محترمانه تر!
«والله» من نمی دانم. از آنهایی که این انتخاب را کرده اند باید بپرسید. ظاهراً فهرستی وجود دارد که هر سال براساس اولویت، یکی از ما انتخاب می شود.
یعنی نوبتی است؟
حتماً ترتیبی وجود دارد و حتماً معیارهایی دارند که هر سال یک نفر را انتخاب کنند.
گلاب آدینه فرزند حسین قلی مستعان، در دهه پنجاه کارش را با گروه تئاتر «پیاده» شروع کرد. بعد از انقلاب، با سریال «سلطان و شبان» مشهور شد و چند سال بعد، بازیگری در سینما را تجربه کرد و کارش را ادامه داد تا به امروز. وقتی به تجربه بیست ساله تان در سینما نگاه می کنید، از کدام فیلم هایی که بازی کرده اید بیشتر لذت می برید و کدام فیلم ها اعصابتان را خرد می کند؟
راستش... فکر می کنم... در این بیست سال مسیر مشخصی را طی کرده ام...
... و لابد همه فیلم ها برایتان ارزش یکسانی دارند و یا این که حافظه تان یاری نمی کند درباره شان صحبت کنید.
نه، نه، اصلاً این حرف ها نیست. ماشاالله، الحمدلله، خدا را صد هزار مرتبه شکر، حافظه ام در جایش است! البته فعلاً! من فیلم های زیادی بازی نکردم. در انتخاب نقش هایم هم وسواس زیادی داشته ام. به همین دو دلیل، عجیب نیست که همه شان را دوست داشته باشم. با این حال «بهترین بابای دنیا» را دوست ندارم. اولش فکر کردم کار خوبی است، بعد فهمیدم اشکال دارد. کار جلو رفت و جلو رفت. همه اش به داریوش فرهنگ می گفتم این فیلمنامه اشکال دارد، اشکال دارد، اشکال دارد. او هم هی می گفت درست می شود، درست می شود، درست می شود و خلاصه، درست نشد. وقتی برای اولین بار، این فیلم را در جشنواره اصفهان دیدم، دو روز و نصفی در هتل بستری شدم. این تجربه خوبی بود که به من فهماند این کاره نیستم، به قول معروف «مرد این کار» نیستم. شانسم این بود که در سال های اولیه کارم این اتفاق افتاد. دیدم اگر این ماجرا بخواهد تکرار شود، حتماً سکته می کنم یا یک قسمت بدنم فلج می شود.
درباره بهترین کارهایتان بگویید.
در فیلم «فصل پنجم» با رفیع پیتز صحبت های زیادی کردیم و خیلی از اینها عملی نشد و خیلی از تصاویر در مرحله تدوین حذف شد؛ با این حال، شخصیتی را که در این فیلم بازی کردم خیلی دوست دارم؛ همچنین نقشی که در «مهمان مامان» بازی کردم.
فکر می کنم با فیلم «زیرپوست شهر» بود که شما از یک بازیگر مطمئن و خوبی که وحشتی از نقش های کوتاه و گریم های آنچنانی ندارد و خیال هر کارگردانی را راحت می کند، تبدیل شدید به یک بازیگر بزرگ و ماندگار. تا آن زمان کسی درباره توانایی های شما تردیدی نداشت، اما فیلم بزرگی نبود که اعتبارش را از بازی شما در نقش محوری به دست آورده باشد. سئوالم این است که چرا این اتفاق این قدر دیر افتاد؟
معتقدم به این که هر چیزی، یک زمانی دارد و این زمان باید برسد. حتماً زمانش همان جا بوده. این از اراده من خارج است. حالا که به گذشته نگاه می کنم، فکر می کنم این اتفاق در بهترین زمان افتاده. اگر چند سال قبلش قرار بود در چنان موقعیتی قرار بگیرم، من آن تجربیات را نداشتم و نمی توانستم آن جور که در فیلم بازی کردم، بازی کنم.
سال ها قبل، پیشینه تئاتری یک بازیگر سینما، برایش یک افتخار به حساب می آمد. شما جزء آخرین نسل هایی هستید که وقتی وارد سینما شدید، بیش از یک دهه تجربه تئاتری داشتید. بعد از شما نه تئاتر آن جایگاه ثابت را داشت و نه سینما جایی بود که پدرتان مخالف فعالیت شما در آنجا باشد. چیزی که شما و نسل های قبلی تان از تئاتر به سینما آوردید، یک اعتماد به نفس و بی پروایی بود در شیوه بازیگری. ویژگی مهم تان این است که از دیدگاهی واقع بینانه، هیچ وقت کیفیت کارتان از یک استاندارد مشخص پایین تر نمی آید. اگر با نظر من موافقید، دلایل این اعتماد به نفس را بگویید.
بازیگر تئاتر، چند تا ضرورت را می شناسد؛ او باید بیان خوبی داشته باشد، آمادگی بدنی داشته باشد و قابلیت مواجهه با مردم. دوتای اولی به تکنیک مربوط می شود و خیلی از جنبه هایش اکتسابی است اما مورد آخر، یک موقعیت روانی است. این اعتماد به نفس و بی پروایی که می گویید، مبتنی بر این تجربه است. بازیگری که در شب های متوالی، روی صحنه، در حضور تماشاگران فریاد می زند، می خندد، می دود، گریه می کند، فحش می دهد و عشق می ورزد، وقتی وارد سینما می شود، خیلی از استرس ها را ندارد. موضوع دیگر این است که بازیگرانی که از تئاتر آمده اند، نسبت به دیگران، قدرت تطبیق بیشتری با شرایط مختلف دارند. چون آنها تمرین های طاقت فرسا کرده اند، دورخوانی کرده اند، خودشان را طوری نگه داشته اند که در طول یک ماه- یا بیشتر یا کم تر- در هر برنامه، اجرای مناسبی داشته باشند. آنها با دستمزدهای کم کنار آمده اند و راه و رسم همزیستی با گروه را فراگرفته اند. بازیگری که با این شرایط رشد کرده و این خصوصیت ها در او پرورش یافته، با خودش چیزهایی را به سینما می آورد که مهمترینش اعتماد به نفس است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست