پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
تاملی در سریال های پلیسی

این روزها تب ساخت و پخش فیلم ها و سریال های پلیسی در تلویزیون بسیار بالا رفته؛ چنانچه شبی نیست سریال و یا فیلمی پخش نشود که در آن ردپایی از قتل و جنایت و قاچاق در میان نباشد و به تبع آن پای پلیس یا کارآگاهی باز نشود. جالب آنکه در میان سریال ها و فیلم های پلیسی ایرانی، پای آثار خارجی هم به این میان باز شده و در کنار ساخته شدن آثاری چون کلانتر۱ و امتداد آن به سری۲ و حتی۳ ، سریال آلمانی هشدار برای کبرا یازده نیز در چند سری ساخته و در ایران و شاید در بسیاری کشورها پخش شده است. حال پخش این سریال ها که اغلب همراه با صحنه های پر از خشونت است و چه بسا می تواند بر کودکان و نوجوانان اثرات نه چندان مطلوبی داشته باشد، خوب است و یا بد؟ مطلبی است که ما نمی خواهیم در باب آن صحبت کنیم، بلکه می خواهیم در این مقال راجع به کم و کیف سریال ها و فیلم های پلیسی صحبت کنیم که از تلویزیون پخش می شود و یا در نوبت است تا روی آنتن برود و میلیون ها نفر بیننده آنها باشند.
بی تردید هر زمان سخنی از سریال های پلیسی و به نوعی جنایی و معمایی به میان می آید، اذهان همگان به سال های دهه هفتاد شمسی می رود و اینکه در آن زمان سریال هایی چون «خانم مارپل» و «کارآگاه پوآرو» پخش می شد، آثاری که اقتباس شده از داستان های بی نظیر آگاتا کریستی بود و به نوعی به خاطر جذابیت و کششی که داشت، افراد بسیاری را در پای تلویزیون می نشاند و آنها ضمن دنبال کردن روند داستان، سعی می کردند خودشان نیز پا به پای کارآگاه داستان حرکت کنند تا به قاتل یا سارق برسند. اگر می رسیدند، این را از نشانه های هوش بالای خودشان می دانستند و اگر نمی رسیدند، این را از پیچیدگی داستان بر می شمردند و تا معما حل می شد، به هوش و استعداد نویسنده داستان آفرین می گفتند. پس به همین خاطر در آن شبی که یک سریال پلیسی این چنینی پخش می شد، تعداد بینندگان تلویزیون هم بسیار زیاد بود.
شاید عده ای بر این عقیده باشند در عصری که تکنولوژی حرف اول را می زند، ساخت و پخش سریال های معمایی چندان جالب نیست؛ یعنی به جای وقت و هوش و به اصطلاح فعالیت سلول های خاکستری مغزمان را صرف پیدا کردن عامل یا عوامل جنایت کنیم، این راه را می توان از طریق تکنولوژی طی کرد. ای همان راهی است که در برخی سریال های خارجی چون هشدار برای کبرا یازده رعایت می شود؛ چنانچه وسایلی چون رایانه، اتومبیل های مدل بالا با شتاب بسیار زیاد، استفاده از امکانات و تجهیزات پیشرفته مخابراتی و... به کمک پلیس آمده و آنها پا به پای تبهکاران مجهز به امکانات حتی بالاتر از امکانات پلیس حرکت می کنند و سر آخر در یک غافل گیری حساب شده، این مجرمان هستند که به دام می افتند و معلوم می شود یک جای محاسبات آنها اشتباه از آب در آمده است. البته چنین امکانی در برخی سریال های پلیسی ایرانی هم به کار می رود که ازآن جمله می توان به سریال «بی صدا فریاد کن» ساخته مهدی فخیم زاده اشاره کرد که در آنها امکانات و تجهیزات پلیسی در خصوص کنترل های نا محسوس و استفاده از تکنولوژی مدرن به تصویر کشیده شده است.
اگر از کنار بهره گیری از تکنولوژی در سریال ها و فیلم های پلیسی بگذریم، آنچه به این آثار جذابیت می دهد، داشتن یک داستان بکر، حساب شده و با حداقل نقایص است. این همان چیزی است که متاسفانه این روزها در برخی آثار جنایی و حادثه ای کمتر رعایت می شود؛ یعنی در یک داستان پلیسی ابتدا جنایت اتفاق می افتد، سپس تبهکار خیلی زرنگ و باهوش نشان داده می شود، آن گونه که نمی توانند به گرد پایش برسند. بعد در ادامه پلیس یا همان کارآگاه که به دنبال تبهکار است، همین طور به شکل نامعلومی به آن تبهکار نزدیک می شود و باز به شکل نامعلومی از او دور می شود و سر آخر در یک غافلگیری ناگهانی دستگیرش می کند و داستان به پایان می رسد. جالب آنکه گاهی یک حادثه جنایی در چهار یا پنج قسمت پخش می شود. غافل از اینکه مخاطب در همان قسمت اول پی به ماهیت جنایتکار داستان می برد که خود همین تقسیم یک داستان جنایی در چندین قسمت و اینکه آیا مخاطب می تواند از این هفته تا هفته بعد آن را دنبال کند، در جای خودش حرف و حدیث های فراوانی دارد.
از نکات جالب توجه در داستان های پلیسی، ضعف شخصیت پردازی هاست، یعنی این امر در آثار پلیسی تبدیل به مسئله ای کلیشه ای شده است که کارآگاه کمتر حرف می زند و بدون اینکه در رفتار و حرکات خود اثری از سخن گفتن هویدا سازد، انتظار می رود که مخاطب به شکل ناخودآگاه در باب آنچه در فکر او می گذرد، نظر بدهد. از آن طرف مظنونان داستان، افرادی به ظاهر زرنگ و باهوش هستند که با حفظ خونسردی خودشان، سعی می کنند خود را لو ندهند. اما بسیار پیش می آید همین شخصیت های زرنگ و تودار، ناگهان زبان باز می کنند و همه کس را لو می دهند و همه چیز تمام می شود. جالب تر آنکه گاهی اوقات این شخصیت ها آنچنان مصنوعی رفتار می کنند که نمی توانند در مخاطبان اثر گذار باشند؛ یعنی نه کسی از آنها خوششان می آید و نه اینکه مورد تنفر مخاطبان قرار می گیرند. به زبان ساده تر بگوییم در اغلب موارد دیده می شود این شخصیت ها فقط دیالوگ های خودشان را می گویند و کارشان تمام می شود.
در پایان این نوشتار چه خوب است ذکر شود حالا که از تلویزیون، سریال ها و فیلم های پلیسی متعددی پخش می شود و هدف از آن آگاه ساختن مخاطبان در کنار سرگرم کردن ایشان است، به صرف اینکه قتلی اتفاق افتاده و گروه تجسس در حال بررسی اثر انگشت و تار موی باقیمانده هستند و سر آخر پس از کش و قوس نه چندان جدی عامل جنایت به دام می افتد، فکر کنیم یک اثر پلیسی ساخته شده است و یا اینکه در اکثر داستان ها کارآگاه داستان در میان سوالات فراوانی گیر افتاده و سر آخر با بررسی و پرینت مکالمات تلفن همراه مقتول و قاتل گره داستان باز می شود، توانسته ایم اثری در خور انتظار مخاطبان ارائه دهیم! با این وجود نمی توان تصورکرد که یک اثر پلیسی با تاثیرگذاری فراوان ساخته ایم، بلکه باید در این باب دقت لازم را داشت تا یک اثرخوب و مخاطب پسند ارائه کرد.
اکبر خوردچشم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست