شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مربع ویرانگر
● به بهانه مشکلات اخیر فوتبال ایتالیا
فوتبال ایتالیا هرگز از وجود کلاهبرداران حرفهای بیبهره نبوده است. از آنجا که این ورزش محبوب ناچار خواهد بود بار عواطف و احساسات مردم دیوانه کشور را به دوش کشیده و بنا بر آنچه عرف عرصه قدرت ایجاب میکند (حضور شیفتگان قدرت در نزدیکی دوربینهای تلویزیونی) به ناچار، خواه و ناخواه سر و کله افراد شیاد که پروندههای سیاه اما ورقنخوردهای هم دارند، بسیار زیاد پیدا میشود. آنچه اخیراً در فوتبال رخ داد، نمک به زخم کهنهای پاشید که سیاست برای فوتبال به ارمغان آورد. از تورینوی دهه ۴۰ تا میلان قبل و بعد از برلوسکونی و یووه همیشه در مظان اتهام، ایتالیا و فوتبالش بیشتر شبیه یک بازیچه بوده تا کاتالیزوری جهت پیوند توپ گرد و قلب مردم. نسل جدید سیاسیهای فوتبال ایتالیا را با این افراد به یاد میآوریم. محصول این ۴ مرد، در سال ۲۰۰۶ سقوط به دسته پائینتر، حذف از لیگ قهرمانان و امتیاز منفی بود.
۱. برلوسکونی
هنگامیکه رئیس سابق میلان در اثر یک حادثه گروگانگیری ربوده شده و هرگز پیدا نشد اوضاع تیم اول شهر مد ایتالیا رو به وخامت گذاشت. قرمز و مشکیها به تازگی از جهنم سری B فرار کرده و نیاز به یک مدیر جدید داشتند. معلوم نبود هواداران تیفوسی میلان در کلیسای دومول دورو چقدر شمع نذر کرده بودند اما دعای آنها آنقدر مؤثر بود که میلیاردی چون سیلویو برلوسکونی از راه رسیده و مانند شوالیهها (لقبی که بعدها برای وی ماندگار شد) تیم را از خطر ورشکستگی نجات داد. ماجرا به همینجا ختم نشد. برلوسکوین مالک چند شبکه تلویزیونی با پولی که از ساخت بهترین برنامههای تفریحی نصیب برد بزرگترین ستارگان دنیا را به ویامارینی کشاند.
میلان در سنسیرو قدرتنمائی میکرد و او روی در و دیوار و محل نصب پوستر تبلیغات سیاسی. این ارتباط دوجانبه در تابستان ۱۹۹۴ به اوج رسید. فردای روز قهرمانی میلان در اروپا برلوسکونی قاطعانه بهعنوان نخستوزیر دستراستی انتخاب شد. افسانه ۲ سال شکستناپذیری میلان (۵۹ بازی، از هفته سی و دوم فصل ۱۹۹۱ تا هفته بیست و چهارم فصل ۱۹۹۳) طومار اختلاسهای وی را در خود حل میکرد اما همانطور که کلایورت ۱۸ ساله در فینال لیگ قهرمانان فصل ۱۹۹۵ به افسانه میلان خاتمه داد، رؤیای پاک بودن موسولیتی دوم سیاست ایتالیا نیز تبدیل به کابوس شد. سرانجام شوالیه از سمت سیاسی خود برکنار و به ادامه ریست بر میلان پرداخت. مدتی بعد برلوسکونی تصمیم گرفت از میلان جدا شده و بار دیگر به فعالیت سیاسی بپردازد. در غیاب او، میلان بدترین سالهای تاریخ خود را گذراند. پارچه نوشتهای با مضمون: تو که میلان را از دسته دوم به قهرمانی اروپا رساندی، به نزد ما برگردد.
شوالیه طاقت نیاورد به میلان بازگشت و بار دیگر قرمز و مشکی همان رنگ پرتلالو تلویزیون خانههای مردم شهر ملان شد. سرانجام سیلویو بار دیگر نخستوزیر شد، اینبار یک دوره کامل در این سمت باقی ماند، رسوائی به بار آورد، میلان را قهرمان اروپا کرد اما... اما باید میرفت. او عنان اختیار را به دست گلبانی یک دست راستی دیگر سپرد اما در سیاست حتی انتخاب نداشت. پرودی این اقتصاددان بزرگ به همانگونه که بولونیا (تیم شهرش) گربه سیاه میلان بود: چون شبحی برلوسکونی را پشت سر گذاشت. سیاست جائی برای عقاید او که به رنگ سیاه فاشیسم میزد، نداشت. همانطور که دیگر فوتبال حوصله عشقبازی و پول خرج کردن او با لباس قرمز و مشکی را نداشت. سیلوپری شیاد رفت اما یک یادگاری از وی باقی ماند. مورانی عزیز! پدر من میلانی و پدر تو اینتری بود. بیا اینگونه باقی بمانیم!.
۲. لوچیانو موجی
از اسرار بن لادن بیش از موجی اطلاع داریم. پدر خوانده یووه زمانی در ناپل از فوتبال بهعنوان وسیلهای برای تبرئه خود از گناه تبانی استفاده میکرد و چندین سال بعد در یووه نیز اینکار را انجام داد. موجی را با آن چهره خاص (متأسفانه او بسیار شبیه پدرخوانده بود!) خونسرد و حرکتی که پس از گل دقیقه ۹۶ یووه به بولونیا طی بازی برگشت فصل ۲۰۰۲ - ۲۰۰۱ انجام داد، به یاد میآوریم. او ایستاده و به تلافی فحاشی هواداران رقیب ۲ دست خود را روی گوشهایش گذاشت. شاید با این حرکت میخواست قدرت خود در تطمیع داوران را به هواداران اثبات کند! به هر حال خوب یا بد عصر او نیز به پایان رسید. یووه در انتظار پدرخوانده دیگری است!
۳. سرجیو کرانیوتی
نژادپرست بزرگ رم با صرف ارقام نجومی پای بزرگترین ستارههای سفیدپوست! را به پایتخت ایتالیا کشاند اما همانطور که بسیار راحت افکار و عقاید خطرناک خود را در گفتوگوهای مختلف ابراز میداشت ورشکست شد. او بیپرده اسیر احساسات بود و کاملاً به لانزیو عشق میورزید. شاید همانقدر هم از سپاهان متنفر بود. کراتیوتی پس از آن تبلیغ عجیب روی پیراهن لاتوزی (بانک مسیح (ع)) نادرترین اتفاق باشگاه فیروزهپوش پایتخت بود.
۴. ویتوریو چگوری
فیلمساز برجسته فلورانس با یک دنیا ادعا ریاست، فیورنتینا را به عهده گرفت اما با سرافکندگی باشگاه را ترک کرد. باشگاهی که جز ویرانه چیزی از آن باقی نمانده بود. او نیز میلیاردها لیر خرج کرد. بر کرسیهای سیاسی تکیه زد، چون قدیس در خیابانهای منتهی به آرتیموفرانکی پرستیده شد، باشگاه را به اوج رساند و البته آخرین کار را نیز مانند همتایان خود، خوب انجام داد: ورشکست نمودن باشگاه! او مدتها حبس کشید اما شاید آنجا کمتر از آوارگی چند روزه در خیابانها رنج برد. چرا که مادرش بهعنوان یک فیورنتینائی اصیل پیرپسر مجردش را به خاطر بلائی که بر سر تیم محبوب منطقه آورده بود، به خانه راه نمیداد!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست