سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
گنجشکها بهشت را می فهمند
![گنجشکها بهشت را می فهمند](/web/imgs/16/166/yhz7e1.jpeg)
▪حسن بنی عامری.
▪ چاپ ۱۳۷۶. نشرصریر
بنیعامری در مقدمهی رمان نوشته است «داستان آتشی است که با هیزم تجربههای انسانی افروخته میشود؛ و نویسندهی این نسل، کوله بارش از این تجربه پر است. او آموخته حتی اگر از آب میگوید، آن را عادی نبیند.
او آموخته آن را جزیی از خود، جزیی از تو، جزیی از او، جزیی از ما، و جزیی از خدا ببیند. یعنی همان تفکر ماورایی و دست یافتنی و شیرینی که جوانان سرزمینمان را واداشت اسلحه به دست بگیرند و بروند اول با خودشان و بعد با دشمنشان بجنگند. جنگ ما سرشار از این لحظههای رنگی و متضاد است و محتاج تجلی. نویسنده کاشف و مخاطب هوشمند، جستجوگران اصلی این کشف و شهودند.»
رمان از دو کتاب به نامهای «حریف تشنگی غواص» و «راه رفتن روی آب» تشکیل شده است. هر دو کتاب روایت یک ماجرا هستند از زوایای گوناگون. ارائهی خلاصه داستان با حذف خواننده و قرائت خاص او از اثر، تقریباً امکان ناپذیر است به این دلیل میتوان ماجرای این رمان را به انحاء گوناگون خلاصه کرد. مثلا به این صورت: علی دوست دوران کودکی دانیال دلفام (فیلمساز و خبرنگار)، که یکی از فرماندهان جنگ است و آعلیجان نامیده میشود، در یکی از عملیاتها در اروند به شهادت میرسد.
جنازهی آعلیجان پس از سالها دست نخورده پیدا میشود. شب چهلم او، مردی که صدایی کاملاً شبیه صدای آعلیجان دارد به دانیال دلفام و دیگر دوستان آعلیجان تلفن میزند و خود را آعلیجان معرفی میکند. این مسئله باعث میشود که دانیال دلفام با استفاده از عکسها، مصاحبهها و فیلمهایی که دارد، شخصیت آعلیجان را بازسازی کند.
و یا به این صورت: نویسندهای به نام "بنیعامری" با دیدن یکی از برنامههای روایت فتح که در آن مردی گریان از ساحل اروندرود، دربارهی یک بسیجی سخن میگوید که جنازهاش پس از شش سال به محل شهادتش بازگشته است. بنیعامری بر آن میشود تا به نوعی سهمی را که او از این واقعه داشته را ادا بکند. به همین دلیل او شخصیتهایی مانند دلفام، آعلیجان، علی اشرف، هانیا، بیوک آغا و دیگران را میآفریند تا آنچه را که در واقعیت جنگ رخ داده است، در روایتی داستانی بازآفرینی کند. او با سر پنجهی سحرآمیز قلم رازها در میافکند، و خواننده را به تکاپو وا میدارد.
آعلیجان چهرهای رازگونه دارد. او فرماندهی شجاع و عارف مسلک است که اکنون بعد از سالها، اروندرود جسدش را سالم پس داده است. و کسی به نام او و با صدای او در شب چهلمش با دوستانش تلفنی سخن میگوید و همگان را به تعجب و تکاپو وا میدارد. این شخص کیست؟ اگر او آعلیجان است، پس تکلیف آن جسد شناسایی شده چیست؟ نویسنده از طریق دانیال دلفام و با وسایل و ابزارهای گوناگون، شخصیت آعلیجان را بازسازی میکند تا بلکه این راز را کشف کند و راز نه با سرپنجهی راوی اصلی که با سرپنجهی نویسنده که خود لحنی اقتدارگونه دارد، بازگشوده میشود. شخص مزاحم که خود را آعلیجان مینامد، کسی جز برادر دوقلوی آعلیجان نیست که از قضا موجودی واپسمانده است. این قل ثروتمند و در عین حال نکبتزده، حسرت موقعیت آعلیجان شهید را دارد. او و آعلیجان فرزند مردی بیمارند که هفت پسر از هفت زن دارد. اما با هیچ کدام از آنها نیست، چرا که او نیز اسیر مادری بیمار است که خودخواهیهای بیمارگونهاش او را از زندگی طبیعی محروم کرده است.
چنانکه از دو خلاصهی یاد شده بر میآید، داستان از دو لایه تشکیل شده است. یک لایه مربوط به رازیست که نویسنده در آغاز داستان در خصوص بازگشت آعلیجان درافکنده است و در نهایت این راز با دخالت نویسنده به شکلی مدرن بازگشوده میشود.
و لایهی دیگر داستان که حجم اعظم داستان را به خود اختصاص داده است، مربوط به بازآفرینی هویت فردی آعلیجان به انحاء گوناگون است. و البته این بخش چندان کمکی به گشودن راز داستان نمیکند.
در نگاه اول، طرح داستان«گنجشکها »، طرحی معمولی به نظرمیرسد که بر محور همیشگی اغلب داستانها، یعنی تولد، رشد و مرگ شکل گرفته است. اگر چه نحوهی بیان این محور، داستان را به نحو کاملاً بارزی ممتاز میگرداند. در حقیقت رمان حکایت تولد، رشد، بلوغ و شکلگیری شخصیت آعلیجان و مرگ اسطورهای او است. اما نویسنده برای بیان این مسئله، که خود حکایت مکرر طبیعت و تاریخ است، راهی سهلالوصل را برنگزیده است. در این جریان که به تدریج مراحل تکوینی خود را طی میکند، نویسنده گاه به دشمن نزدیک شده و پای صحبت آنان مینشیند.
نفوذ دانیال و آعلیجان به عنوان دو مرد لال و کور کرد، به مناطق تحت اشغال گروههای ضد انقلاب، مستمسکی برای طرح عمکرد ددمنشانهی آنان در منطقه و توصیف اهداف و آرای دیکته شدهی به فرد فرد این گروهکهاست.
راوی داستان به محض شروع عملیات به شرح جزء به جزء حوادث میپردازد. نکتهی قابل اهمیت در این بخشها، برخورد و تقابل دو دیدگاه منتاقض در کنار هم است. هر یک از دو نیرو از منظر خود سخن میگویند و برای عملکرد خود دلیل میآورند.
نویسنده در ضمن از طریق شیوهی نگرش هر فرد به مقولهی مرگ، وجه تمایزی میان افراد و گروههای مختلف قائل شده است. در این اثر حضور مرگ و حاکمیت مطلق بر فضای داستانی به خوبی مشاهده میشود. گویی هیچ فردی قادر نخواهد بود بیخطر، این درهی دهشتبار را طی کند. از این روست که توانایی نویسنده در این صحنهها مشخص میشود و تمامی صحنههای تراژیک، ثبوت تصویری مییابند.
در «گنجشکها بهشت را میفهمند» شخصیتهای ننه کژال، خاله ژینو، هانیا، سروان گرگین و آعلیجان در قالب اسطورهای طراحی شدهاند. مهمترین خصیصهی هریک از این افراد، شجاعت است. این افراد در حد غیرقابل تصوری شجاع هستند؛ به گونهای که خواننده وجه تمایزی میان خود و آنها احساس میکند. نحوهی برخورد این افراد با مرگ و مشکلات بسیار سخت، باعث شده تا چهرهی فرا واقعی از آنها به دست آید. عدم پذیرش دستور و یکدندگی بیش از حد این افراد، عامل دیگری است برای انجام آنچه میخواهند، و لاجرم شباهت بیشتری به اساطیر یافتهاند.
بنی عامری به غیر از پردازش شخصیتهای اساطیری و حماسی، به «نماد» نیز علاقه نشان داده و برای برخی اشیاء و حیوانات، معنای فراحسی قایل شده است. مثلا "درخت بلوط" به نوعی نماد عظمت و پایداری است. گنجشک هم که زیاد در داستان به کار رفته، نمادی از معصومیت است و به طور غیرمستقیم اما آشکار، نشانهی شهیدان است.
یکی از بخشهای نیرومند و متنوع داستان، شیوهی روایت آن است. شگردی که او به کار بسته عدم تغییر «من راوی اول شخص» است. به عبارت دیگر، داستان از زبان افراد بسیاری توصیف میشود؛ اما این شخصیت پایدار دلفام (دانیال) است که از یک حوزهی دید مشخص به حوادث مینگرد. تمامی حوادث از طریق جریان سیال ذهن صورت میپذیرد و تمام آنچه توصیف میشود، از زبان دیگران مطرح میشود، ولی همه در ذهن دلفام درگذر هستند.
رمان با ماجرای تلفن زدن کسی که خود را آعلیجان میداند به دانیال دلفام، آغاز میشود. دانیال سرگرم بازی با فرزندان دوقلویش است که سوسک، یا به تعبیر نویسنده «خزوکی وقت نشناس» در گوشهای از اتاق ظاهر میشود.
دانیال قصد کشتن آن را دارد. صحنهی کشتن خزوک به نحوی هیجان آمیز و زنده تصویر میشود. بالاخره دانیال، خزوک را کنار پرترهی آبرنگ آعلیجان میکشد. خزوکِ مرده به دیوار چسبیده ولی به نقاشی و پیراهن سفید آعلیجان مایعی قهوهای شتک زده است؛ اما آعلیجان همچنان میخندد. به نظر میرسد این خزوک «وقت نشناس» که زندگی دانیال و بازی کودکانهی دوقلوها را به هم میریزد، کسی جز علیشاه، قل دیگر آعلیجان نباشد. کسی که به قصد برهم زدن آرامش اطرافیان و کسان آعلیجان، «بی هنگام»، وارد زندگی آنها میشود و سعی دارد تصویر آعلیجان را در ذهن آنها خراب کند.
حسن بنی عامری، متولد ۱۳۴۶شیراز است. حاصل نزدیک به دو دهه از عمر ادبی او، نوشتن دهها داستان کوتاه و بلندست با شخصیتی واحد به اسم «دانیال دلفام» و عنوانی واحد به اسم «دنیای کوچک دانیال». دانیال در رمان «گنجشکها » بزرگ شده است. «لالایی لیلی» مجموعه ۱۲داستان کوتاه جنگی است. داستان «لالایی لیلی» ازاین مجموعه اینگونه آغاز میشود: «سرک کشیدم ببینم صدا ازکجاست. گفتم: گمانم آنجاست. به نالهی بچه میمانست صدا، فروخورده و پردرد.
در خانه سوراخ شده بود از رگباری عجول. بازش کردم رفتم تو. نور افتاد در سایهروشن راهرو، شد ستون کج و معوج از نوری پر از گرد و غبار چرخان. بوی خون زد زیر دماغم. انگشتهایی آمدند گوشهی در را چسبیدند. نمیشد دید دست کیست. فقط خونی بودنش را میشد دید. داد زدم : این جا هنوزکسی زنده ست. » آثار بعدی بنی عامری به ترتیب مجموعه داستان «دلقک به دلقک نمیخندد» ، رمان «نفس نکش، بخند بگو سلام» و رمان «آهسته وحشی میشوم» است.
بنی عامری در داستانهایش همیشه به همه چیز نگاه عجیب و غریبی دارد. این رمان هم از این قاعده مستثنی نیست. سعی او بر این است که به نوعی نثر پیچیده دست یابد. طوریکه سختی و پیچیدگی نثر خواننده را بپیچاند و دچار نوعی کنکاش و جستجو در متن بپردازد.
در رمان آخر بنیعامری، دختر جوانی دست چپش را میفروشد تا با قطع شدن تصادفیاش، دو دوست را به یاد عشقی فراموش شده بیندازد. دو دوستی که حالا به مرداب روزمرگیها عادت کردهاند و با این اتفاق دوباره به همان دو مجنونی تبدیل میشوند که بودند.
شاید بنی عامری تلاش میکند در آثارش همچون یک آهنگساز به نوعی از موسیقی درونی برسد؛ و یا بهتر اینکه به درون آدمها رسوخ کند و آنها را به خود آورد.
پرویز شیشهگران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست